مهران رجبی با همان اولین نقش آفرینیاش در سریال بچههای مدرسه همت آنقدر بین مخاطبان جا باز کرد که شاید خیلیها آرزو میکردند شاگردش بودند و آقای معلم با همان مهربانی شخصیتهای فیلم و سریالهاش به آنها درس میداد. رجبی پیش از بازی در این سریال تجربه معلمی و حتی گاهی اوقات ناظمی داشته و در این مجموعه تلویزیونی بچههای مدرسه همت هم در نقش یک ناظم مدرسه جلوی دروبین رفت. ناظمی که برخلاف انواع واقعیاش خیلیها دوستش داشتند و با او ارتباط برقرار کردند. وقتی تصمیم گرفتیم این شمارهمان حال و هوای مهر و روز اول مدرسه داشته باشد دیار سراغ مهران رجبی رفته و از تجربه معلم بودنش جویا شدیم. گرچه مهران رجبی چند سالی است دور درس و مدرسه را خط کشیده اما خاطرات جالبش حتما برایتان خواندنی خواهد بود.
*در هنرستان گرافیک درس میدادم
من حدود 20 سال سابقه تدریس دارم، هنرستان گرافیک درس میدادم و بعد از اینکه وارد دنیای بازیگری شدم که همه هم میدانند چطور این اتفاق افتاد دیگر فرصت تدریس نداشتم و بعد از اینکه حضور در عرصه بازیگری جدی شد خود را بازخرید کردم و دیگر درس ندادم. علت این موضوع هم این بود که واقعا فرصت نمیکردم هم در مدرسه و کلاسها حضور داشته باشم هم سر صحنه فیلمها وگرنه معلمی و تدریس را هنوز هم دوست دارم گرچه فکر میکنم شرایط مالی و حقوقی این شغلها واقعا نابسمان است و معلمها با مشکلات زیادی در کارشان دست و پنجه نرم میکنند.
روحیه طنز و شوخ طبعی من همیشه همراهم بوده و هست. اما اینطور هم نیست که من بی خود و بیجهت بخندم، شاید مردم به خاطر تصویر ذهنی که از من به خاطر نقشهایم دارند انتظار داشته باشند من را همیشه خندان ببینند، البته که روحیه خودم هم همین طور است اما من در زندگی خودم آدم جدی هستم و شوخی ندارم. بحث درس و مدرسه هم که کاملا فرق میکرد، من سر کلاسها با دانشآموزها و هنرجوها جدی بودم، نه انیکه بخواهم برخورد خشک با آنها داشته باشم اما به هر حال اقتضای کلاس درس شوخی و خنده نیست و من هم زمانی که سر کلاس بودم در جایگاه یک معلم قرار داشتم نه یک بازیگر که قرار است مثلا یک نقش کمدی را بازی کند.
من خودم مدرک فوق لیسانسم را در رشته گرافیک گرفتم و به همین خاطر هم این رشته را در هنرستان تدریس میکردم. اتفاقا دوران معلمی برای من جزو شیرینترین خاطران زندگیام است، حتی الان هم بدم نمیآید معلم باشم ولی دیگر وقتی برای این کار ندارم. ضمن اینکه فکر میکنم اوضاع درس و مدرسه و شیوه کار معلمها الان با آن دوران خیلی فرق کرده، معلمی همیشه به نظر من شغل سختی بوده و کسانی که درس میدهند این کار را با عشق انجام میدهند اما حالا همه چیز فرق کرده، بچههای این دوره دیدشان به همه چیز عوض شده و فکر میکنم کار معلمها در این دوره و زمانه سختتر از قبل است. یادم میآید چون همزمان با تدریس در دورهای، بازی هم میکردم برای بچهها جالب بود که معلمشان را مثلا شبها در تلویزیون ببینند و روزها سر کلاس درس. برایم احترام زیادی قائل بودند و از بازیگری و سر صحنه میپرسیدند اما من باید این قضیه را کنترل میکردم که چهار روز دیگر برایم حرف درنیاورند. رجبی سر کلاس درست از فیلم و سریالهایش میگوید! آن بچهها هم برای خودشان دورانی داشتند دیگر ولی شاگردانم در کل با من رابطه خوبی داشتند.
من دوران مدرسه خودم را هم دوست داشتم. البته به جز یک مورد استثنا که آن هم کلاسهای ریاضی بود. من همیشه از درس ریاضی بدم میآمد و هیچ وقت هم نمره خوبی در آن نمیگرفتم چندین بار هم به خاطر نمره ریاضی از طرف معلمهایم تنبیه شدید شدم و به همین خاطر اصلا خاطره خوبی از هر چه عدد و رقم است، ندارم!
یکی از دلایلی که من خودم را از معلمی بازخرید کردم، حقوق این شغل بود. بازیگری برای من درآمد بیشتری داشت. همیشه اوضاع یکسان نیست. من هم دوران بازنشستگی و استراحت دارم و واقعا نمیتوانستم روی پولی که از شغلم به دست میآورم حساب چندانی کنم. پولی که از بازیگری در میآورم به جز خرج و مخارج عادی زندگی شاید پساندازی باشد برای روزهایی که دیگر نمیتوانم بازی کنم.