پیروز ارجمند، مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد گفت وگویی با روزنامه آزمان انجام داده است که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید:
* سخنگوی وزارت ارشاد گفته است که در 11 سال اخیر، هیچ کنسرتی در شهر مشهد برگزار نشده است. شما که قریب به دو سال مدیریت کل دفتر موسیقی وزارت ارشاد را عهدهدار بودید، این موضوع را تایید میکنید؟
این مساله، ناشی از بیاطلاعی از وضعیت موسیقی است. من کاملا این موضوع را رد میکنم. در دورهای که من مسئولیت دفتر موسیقی وزارت ارشاد را بر عهده داشتم، در سالهای 92 و 93، بیش از 300 کنسرت در مشهد برگزار شد و همه این کنسرتها هم در کمال آرامش برگزار شد و هیچ مشکلی هم نداشت. به همین جهت، من چنین ادعایی که در 11 سال اخیر در مشهد کنسرتی برگزار نشده است را تکذیب میکنم و اعلام میکنم که بههیچعنوان صحت ندارد. معتقدم که احتمالا سخنگوی آقای وزیر نسبت به مجموعه وزارت ارشاد و مجوزهایی که صادر میشوند بیاطلاع هستند.
احتمال میدادید که آقای جنتی در موضوع برگزاری کنسرت در مشهد عقبنشینی کنند؟
بله، برای من کاملا پیشبینیشده بود. بهعنوان نمونه، ما در بخش برگزاری کنسرتهای گروههای خارجی در ایران، این مشکل را داشتیم.
- شیوهنامه برگزاری کنسرتها، بعد از قریب به دو سال ابلاغ شد. درحالیکه این شیوهنامه، بسیاری از معضلات را در این حوزه حل میکند.
- اتفاقات اخیری که در حوزه کنسرتها رخ داد، در وزارت ارشاد آسیبشناسی نشد.
شما چه راهکارهایی برای رفع معضل رفع کنسرتها دارید؟
اولین راهکار عملی لغو کنسرتها، ممنوعیت برگزاری کنسرت در سالنهای ورزشی است که تبعات بسیار ناخوشایندی دارد.
- وزارت ارشاد در طرحی بسیار جدی، باید ساخت سالنهای استاندارد موسیقی را شروع کند. من در جلساتی که با برخی از منتقدان برگزاری کنسرتها داشتم، آنها به مواردی اشاره میکردند که من هم بهعنوان یک موزیسین حرفهای به آن باور دارم.
- شأن موسیقی در سالنهای کنونی رعایت نمیشود. این در صورتی است که ما هنوز سالنهای استاندارد موسیقی و کنسرت نداریم.
- سالن میلاد نمایشگاه تهران، سالنی است که مشکل ایمنی دارد و اگر اتفاقی در آن سالن رخ دهد، عواقب بدی خواهد داشت. این سالن یکی از غیراستانداردترین سالنهای موجود در تهران است.
- برج میلاد سالن مناسبی است؛ اما تالار وحدت که قرار بود به مدد موسیقی ملی ایران بیاید، تبدیل به بنگاه کسبوکار شده و بیش از آنکه حامی باشد، در حال درآمدزایی است.
ریشه معضل «لغو کنسرتها» را در کجا میبینید؟
کلیدیترین مساله این است که ما در عرصه برگزاری کنسرت، بهانه به دست افرادی دادیم که خواستار لغو کنسرتها هستند. بخشی از این بهانهها جدی است. وقتی کنسرتی در سالنی برگزار میشود که در آنجا ناهنجاریهایی صورت میگیرد و فیلمبرداری میشود، طبیعی است که نه الان، بلکه همیشه چنین بهانهای وجود خواهد داشت.
این ناهنجاری از جانب مخاطبان است؟
دو وجه دارد که مخاطب یکی از آنهاست. وقتی مخاطب جوانی در سالن ورزشی قرار میگیرد، درجایی که فضای آن انسان را به هیجان و پایکوبی تشویق میکند، طبیعی است که خیلی از این جوانان دست به چنین کاری میزنند. این ناهنجاریها هم در سالنهای ورزشی که کنسرت در آنها برگزار میشود، بروز پیدا میکند؛ اما در سالنهایی که مناسب برگزاری موسیقی هستند، سالن بهگونهای طراحیشده که این ناهنجاریها تقریبا رخ نمیدهد یا بسیار اندک است.
- وقتی فیلمها یا عکسیهایی توسط برخی از نهادها به من ارائه میشد تا شرایط کنسرتها را نشان دهند، من حرفی برای گفتن نداشتم! چراکه این ناهنجاری صورت گرفته بود. از طرفی، هیچکس هم پاسخگو نبود.
- بسیاری از مردم ما هنوز نمیدانند که وقتی وارد سالن کنسرت موسیقی سنتی یا کلاسیک میشوند، باید لباس رسمی بپوشند و از بردن خوراکیهایی مثل چیپس و پفک خودداری کنند!
- وجه دوم این است که ما خوانندگانی را داشتیم که روی صحنه، مردم را تشویق به پایکوبی و شادی مضاعف میکردند! گاهی اوقات این موضوع دستمایهای میشد تا هنجارشکنان، هنجارشکنی کنند. این موارد را من بارها به خوانندگان تذکر داده بودم که آنچه در شان یک هنرمند ایرانی است را رعایت کنند.
- در بسیاری موارد، مجوزهایی که من صادر میکردم منوط به آن بود که گزارش کنسرت قبلی آن هنرمند بیاید و ما ببینیم که همه موارد در حد استاندارد بوده است.
- من مایل به ادامه همکاری با وزارت ارشاد بودم. چون با برنامه به وزارت ارشاد رفته بودم و بعضی از برنامههای من حداقل سه سال زمان میبرد که به ثمر برسد؛ اما در میانه راه، به دلیل فشارهایی که از طرف خانه موسیقی و عدم همکاری که از سوی مجموعه داخلی وزارت ارشاد با من صورت گرفت، عدم اختیارات در مباحث مالی و اداری و تصمیمگیریها، درحالیکه قانونا این اختیارات به مدیرکل دفتر موسیقی دادهشده، باعث شد که من عملا نتوانم کاری انجام دهم.
- دلیل اصلی جدایی من از وزارت ارشاد مصاحبههایم با رسانهها بود که مقبول و مطلوب آقای وزیر نبود و من هم چارهای نداشتم. چون باید مدیریت بحران انجام میدادم. شاید برخی این موضوع را حمل بر این کنند که من از دستورات وزیر تمکین نمیکردم اما این عدم تمکین، بهواسطه قانونگریزی نبوده، بلکه به این جهت بوده که برای مدیریت بحرانها، چاره دیگری جز پاسخگویی در لحظه نبود.