محسن چاوشی که اصالت خرمشهری دارد، اما در شهر مشهد بزرگشده طی این سالها آلبومهای مختلفی را روانه بازار موسیقی کرده اما برخلاف سایر خوانندگان علاقهای به برگزاری کنسرت ندارد.
او بازهم به این پرسش، پاسخ داده و گفته: «الآن حال خوبی دارم. تمام روز و شب وقت دارم کارکنم و در خلوتم چیزی خلق کنم. یک روز که وقت کنسرت دادن برسد، حتماً این کار را خواهم کرد. اما فعلاً برای آن عجلهای ندارم.»
چاوشی پس از ترانههایی که برای سریال شهرزاد خواند، بهتازگی آلبوم امیر بیگزند را منتشر کرده است.
او در این آلبوم در کنار استفاده از ترانههای ترانهسرایان امروز ایران، یک غزل از سعدی و شش غزل از مولانا جلالالدین محمد بلخی را خوانده است.
چاوشی در مورد این آلبوم هم گفته: در این آلبوم سعی شد از تمهای مختلفی استفاده شود، از شرق تا غرب، از گوشههای مختلف و نواهای بومی و فولک ایران تا کشورهای دیگر. شاید یک بخش آن به این دلیل باشد که خود من اصولاً موزیکهای روز دنیا را زیاد گوش میکنم و علاوه بر گوش دادن، سطح کیفیت و ارزش هنری آنها هم برایم مهم است.
به گفته این خواننده، آنها هم مولانا میخوانند و اگر صدای خواننده را در نظر نگیریم، باید به این نکته توجه کنیم که در تنظیمها و آهنگسازیهایشان چه میکنند و از چه کیفیت و دانشی بهره میبرند. اتفاقاً من فکر میکنم خیلی از موزیکهایی که در ایران تولید میشوند صدای بهتری از موزیکهایی که در اروپا و آمریکا تولید میشوند دارند، یا حداقل دستکمی از آنها ندارند.
چاوشی گفته: از روز اول که برای این آلبوم روی شعرهای مولانا کار میکردم، دلم میخواست مرزها حداقل در اجرای شعر مولانا برداشته شود؛ همانطور که خود مولانا مرزی ندارد و تمام جهان شیفته او هستند. موسیقی، زبان مشترک همه دنیاست و اگر شما اشراف داشته باشید، حتماً میتوانید جایی برای خودتان در این زبان مشترک پیدا کنید؛ حال هرکس بهاندازه و نوعی و بر اساس قدر و تجربهاش.
او درباره قطعه امیر بیگزند و تنظیم این قطعه که با نوای اذان زندهیاد مؤذنزاده اردبیلی آغاز میشود گفته:در بخش ترانهها روایتی وجود دارد و آن روایت خیلی وقتها به شما میگوید چه کنید و چه نکنید. بهویژه اینکه متن ترانهها با بخشی از زندگی مادی ما در ارتباط است و میشود گفت تجربه مشترک آدمهاست که به شعر تبدیلشده. اما درباره شعرهای مولانا علیالخصوص فقط روح و جان محض است. در ذهن من در قطعه «امیر بیگزند»، همه دارند عبادت میکنند. هیچ قضاوتی درباره هیچ آدمی وجود ندارد. همه اجزا در حال پرستش و سجده هستند؛ چه آن صدای مؤذنزاده و چه صدای آن دیگری. هیچ قضاوتی وجود ندارد. همه به یکجا وصل شدهاند و با اجزای طبیعت یکی شدهاند. همه مورد لطف و عنایت هستند. آدمها در این قطعه، امنیت و آرامش دارند. حالشان خوب است. من خوشحالم به گفته شما، این حال خوب به دیگرانی که آلبوم را شنیدهاند، رسیده است. همانطور که گفتم، خیلی وقتها مهندسی کردن و خط کشیدن واقعاً جواب نمیدهد و فقط باید دل بدهی و دل بگذاری. این قطعه را اولین قطعه از آلبوم گذاشتم تا بیمعطلی همه را شریک این آرامشی که به من میداد، کنم.