به احتمال قوی شما هم مثل بنده برای اینکه روزه داری در ماه رمضان کمتر بر شما اثر کند به خواب روزانه پناه می برید و طبیعتا بعد از شش هفت ساعت خواب عمیق تماشای مقادیر معتنابهی سریال جذاب می تواند ریکاوری مناسبی برای انسان محسوب شود. اصولا ماه رمضان ماه سریال است اما نه هر سریالی. بسته پیشنهادی ما برای سازندگان سریال های ماه رمضان به این ترتیب است:
۱- قبل از افطار: نک و نال در برهوت
در اثر سقوط یک هواپیما خانواده ای که از سانحه جان سالم به در برده اند، در کویر گرفتار شده و تشنگی و گرسنگی امان آن ها را بریده است اما پدر خانواده که شخصی معتقد و پایبند به اصول است (مهران رجبی) آن ها را از ناامیدی بر حذر می دارد و به آن ها قول می دهد که در پشت آن تپه نه اما در پشت تپه بعدی یک آبادی قرار دارد و تنها کافیست که چندهفته پیاده روی کرده و از ریشه گیاهان تغذیه کنند. در انتهای سریال خانواده در کمال ناباوری به آبادی می رسند و فرزند خانواده که در طول سریال هیچ گاه نور ایمان در وجودش مشاهده نشده است (شاهرخ استخری) این قدر آب می خورد که منفجر می گردد.
۲- دم افطار: شامورتی بازی های عاشقانه
در این سریال پسر یک خانواده فقیر (مهران غفوریان) عاشق دختر یک خانواده پولدار(بهنوش بختیاری) می شود در حالی که پدر خانواده پولدار (سیروس گرجستانی) هم عاشق مادر خانواده فقیر (مرجانه گلچین) شده است و با همکاری تنی چند از هنرمندان کشورمان جمعا یک چند ضلعی عشقی را تشکیل می دهند. اینجا لازم به ذکر است که پدر خانواده فقیر از شدت فقر جان به جان آفرین تسلیم کرده و وصلت پدر پولدار و مادر فقیر هیچ منع عرفی و شرعی ندارد. در طول ماه رمضان موقعیت های مسخره فراوانی برای این دو خانواده به وجود می آید به عنوان مثال در هر قسمت پوست موز در زیر پای پدر خانواده پولدار قرار گرفته و موجب لیز خوردن او می شود که کنایه از عدم پایداری مادیات در برابر معنویات است. در نیمه های ماه رمضان پسر خانواده در حال شخم زدن حیاط خانه متوجه می شود که یک گنج در زیر باغچه آن ها وجود دارد و در نهایت پولدار شده و بازیگران سریال به صورت یکی در میان با یکدیگر ازدواج می نمایند تا لحظات افطار را برایمان سرشار از شادی و ذوق مرگ نمایند.
۳- بعد از افطار: اجنه شیطانی در زیر شیروانی
در این سریال ماورایی تعداد زیادی اجنه که با شیطان هم دست هستند وارد جمع یک خانواده می شوند و آن ها را به سمت کارهای خلاف می کشانند. از نمونه های بارز خلاف در این سریال می توان به ساندویچ خوردن پسر خانواده دور از چشم دیگران اشاره کرد. از قسمت دوم سریال همواره قاب عکس های روی دیوار کج می شوند و لولاهای درهای خانه صدا می دهند. از آنجا که سید جواد هاشمی دایی این خانواده است با شنیدن صدای لولای در متوجه دسیسه شیاطین می گردد و با کمک حسن جوهرچی و یک بازیگر بسیار سالخورده و ناشناس که امام جماعت مسجد محل است شیاطین را بیچاره می کنند و از آن به بعد تمامی تابلوهای خانه صاف می شوند.