میزان ارادت شهید چمران به امام

شهید گرانقدر دکتر چمران در مورد علل پیروزی انقلاب اسلامی تحلیل جالیی دارد انقلابی سه پایه دارد که اول آن رهبری است. دوم ایدئولوژی و مکتب است که در انقلاب ما «اسلام» بود و سوم هم امکانات آن انقلاب است که امکانات انقلاب اسلامی ایران «مردم» بودند.

او انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر شوروی، انقلاب کوبا، انقلاب هوشی‌مینه را مثال می‌زند که همه اینها ایدئولوژی، رهبری و امکانات داشتند، اما «مردم» را به شکل انقلاب اسلامی همراه خود نداشتند. مانند انقلاب اکتبر شوروی که پنج درصد مردم با آن همراه بودند، ولی سلاح و مهمات داشتند و با آن به پیروزی رسیدند و عنصر سوم آنها ناقص بود. اما عنصر سوم انقلاب اسلامی بسیار قوی بود، یعنی ما مردم را داشتیم. بنابراین یکی از پایه‌های اصولی و اساسی انقلاب و پشتوانه آن مردم ما بودند. اگر ما مردم را از دست بدهیم، در مقابل قدرتهای بزرگ دنیا چیزی نداریم که بخواهیم در برابر آنها بایستیم. پشتوانه سلاح و مهمات به اندازة آنها نداریم. آنها بیشتر از ما اسلحه دارند، اما آنچه که ندارند، ایدئولوژی و مکتبی است که ما داریم و به خاطر این ایدئولوژی و مکتب، رهبری از نظر ما ارزش فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کند و بعد هم مردم. البته ما امکانات دیگر مانند مهمات و سلاح هم داریم، ولی اینها بدون مردم کارساز نیست.

همان طوری که در طول دفاع مقدس مشخص شد آنچه که جنگ را اداره می‌کند بسیج مردمی است نه فقط نیروهای مسلح و سلاح و مهمات. دفاع مقدس بدون بسیج مردمی قطعاً به جایی نمی‌رسید. پیروزی انقلاب هم همینطور. بعد از ارتحال امام این رویکرد باید ادامه می‌یافت که متأسفانه در مقاطعی از این عنصر اصلی انقلاب فاصله گرفتیم و چه ضررها که نکردیم. اگر ما هر سه عنصر را داشته باشیم، اما عنصر اصلی یعنی «مردم» را که مکمل عنصر سوم است اگر به شکل کامل نداشته باشیم، در رسیدن به مقصد باید تردید کنیم. ‌آنچه که امام به ما آموخت توجه به مردم به عنوان ولینعمتان انقلاب است.

***

امام باید برای مسئولین مملکت ما به عنوان یک الگو و سمبل قلمداد شود. امامی که سعی می‌کرد با ساده‌ترین روش با مردم و مسئولین حرف بزند. از شهید چمران نقل کنم که می‌گفت، «زندگی امام قبل از پیروزی و قبل از آنکه قدرت اول کشور و مرد نمونه دنیا باشد، با بعد از آن هیچ تفاوتی نکرد و با همان سادگی قبل به زندگیش ادامه داد.» واقعیت این است که در دوران پیروزی انقلاب، در دوران دفاع مقدس، در دوران مشارکت سیاسی و اجتماعی و ... تصمیمی که امام می‌گرفت اول کسی که آن را اجرا می‌کرد مردم بودند. با مردم تصمیم می‌گرفت. مردم امام را به طور کامل پذیرفته بودند و کاملاً او را قبول داشتند. از نظر امام بقای مسئولین بسته به نظر مردم است و آنها برای خدمت به مردم مسئولیت دارند. وجود امام با مردم عجین بود و این آمیختگی در اوج خود بود. به همین دلیل امام در دل مردم نفوذی عجیب داشت و کلامی از ایشان می‌توانست ایران و دنیایی را تکان دهد و این به خاطر حضور همین مردم بود. رهبران بزرگ دنیا عموماً وقتی که به قدرت می‌رسند مردم را فراموش می‌کنند.

زمانی که امام شخصیت اول کشور شد‌ (که البته آن را قدرت نمی‌دانست بلکه مردم را قدرت واقعی می‌دانست) سعی می‌کرد ارتباطش با مردم بیشتر شود نه اینکه مردم را فراموش کند و به کناری برود و تنهایی تصمیم بگیرد. به همین سبب دائماً به مسئولین گوشزد می‌کرد که مردم ولینعمت ما هستند برای این مردم هرچه انجام دهیم کم کردیم و می‌خواست به مسئولن بگوید بحث این است که پشتوانه انقلاب ما مردم هستند.

***

شهید چمران می‌گفت که من با برخی از رهبران انقلابی بزرگ دنیا زندگی کرده و یا از نزدیک با زندگی آنها آشنا بوده‌ام. مانند جمال‌ عبدالناصر، بومیدین، رهبران فلسطین و با انقلابیون خاورمیانه و دیگر نقاط دنیا و با آنها نشست و برخاست و بحث‌های طولانی داشته‌ام، اما یک موی امام را در آنها ندیدم. البته او اهل تعریف‌ بیجا نبود و برای کسی هم نمی‌گفت، ارزش امام تا این حد بالا بود. مسئولین ما باید از چنین الگو و اسوه‌ای بهره گرفته و راهش را دنبال کنند. باید از تفکر، ایده، روش زندگی، ساده‌ زیستی، صداقت و توجه خاص به مردم از حضرت امام الهام بگیرند.

مبدأ احترام امام به اشخاص و مسئولان، میزان مشارکت آنها در انقلاب، صادق‌تر، عالم‌تر، ساده‌تر و پرکارتر بودن و همچنین وفادارتر بودن آنها به انقلاب بود. اینها را ما در رفتار، گفتار،‌ و رویکرد امام به مسئولین مشاهده می‌کنیم. مسئولین هم بیش از پیش این روش را ادامه می‌دهند که در‌ آن صورت انقلاب ما همان شادابی، طراوت و سرزندگی را خواهد داشت.

***

اصولاً ما حضرت امام را با حل و مدیریت کردن بحرانهای بزرگ و پیچیده در تاریخ می‌شناسیم. به وجود آمدن پانزده خرداد، تبعید امام، هدایت نهضت و پیروزی آن، دفاع مقدس، توطئه دشمنان و ... همه از پیچیده‌ترین بحرانهای کشور بودند که امام، پیامبرگونه آنها را مدیریت کرد. مدیریت امام سیاسی و مصلحت‌ طلبانه نبود. با مدیریتی الهی بزرگ‌ترین بحرانها را با کمال سادگی و با فلسفه‌ای ساده و با ساده‌ترین روشهای مدیریتی حل می‌کرد. بعد از هفده شهریور پنجاه و هفت و بعد از حوادث تاسوعا و عاشورا و فرار شاه، با بحرانی که بر اوضاع ایران حاکم بود، امام با اعلامیه اوضاع کشور را مدیریت می‌کرد. وقتی که نخست وزیر وقت و یا کسان دیگری مانند شهردار آن روز (مهندس شهرستانی) نزد امام می‌رفتند و تمایل خود را برای خدمت اعلام می‌کردند، حضرت امام(ره) ساده‌ترین کار را انجام می‌‌دادند و می‌فرمودند اول استعفا کن و بعد بیا، زیرا که رژیم شاه نه قانونی است و نه شرعی. شهردار این کار را انجام داد و امام هم به او گفت که حالا برو و به مسائل شهر تهران بپرداز. یعنی قبل از 22 بهمن 57، او از جانب امام منسوب به کار شد. زمانی که امام می‌خواستند به ایران بیایند عوامل آمریکا و رسانه‌های غربی می‌گفتند که آمدن امام خمینی به صلاح او نیست، اما امام بدون هیچگونه هراسی تصمیم گرفتند و به وطن آمدند. با اعلام حکومت نظامی در شب 22 بهمن امام به همه گفت که بیایید بیرون و حکومت نظامی را لغو کنید.

امام با مدیریت، بحران را حل می‌‌کرد و در این نوع مدیریت، به مصلحت‌های معمولی که عموم سیاستمداران آن را دنبال می‌کنند، فکر نمی‌کرد. او نهایت هدف یعنی وظیفه الهی و شرعی را می‌دید و همان مقصد را دنبال می‌کرد. در مدیریت جنگ هم اینگونه اندیشید. صدام را موجودی از بین رفته و مرعوب و نوکر استعمار معرفی کرد و از همان اول گفت که او شکست می‌خورد و ما پیروز هستیم و دیدیم که به این نتیجه هم نائل شدیم. به طور کلی در دوران جنگ و به تبع آن بحرانهای خطرناکی که پیش آمد، جایی که همه به بیان و قلم ایشان چشم دوخته‌ بودند، ایشان با کمال صلابت و صراحت مطلب آخرشان را مطرح می‌کردند و هیچگونه مصلحت‌طلبی‌های معمول و سیاستمدارانه و سیاست بازیها را در این نوع مدیریت دخالت نمی‌دادند. نه اینکه سیاست کلی و تدابیر را در نظر نگیرند، بلکه در حل بحران با کمال صداقت، صراحت و صلابت عمل می‌کردند، مانند قطع جنگ و پذیرش قطعنامه که با کمال شهامت و جرئت آن را اعلام کردند.

***

حضرت امام به خاطر اهمیتی که برای مردم قائل بود به نهادهای مدنی اهمیت خاصی می‌داد. بسیاری از انقلابها که در دنیا به وجود آمدند، بعد از گذشت چند دهه از انقلابشان نتوانستند نهادهای مدنیشان را شکل بدهند. گروهی مانند شورای انقلاب ما درست کردند و با همان کشورشان را اداره ‌کردند. حتی با تعجب به ما می‌گفتند که چرا ایران با این سرعت می‌خواهد نهادهای مدنی را توسعه بدهد، می‌گفتند برای شما که با این سرعت در این زمینه حرکت می‌کنید، مشکل ایجاد می‌شود. با همین شورای انقلاب به کارتان ادامه بدهید تا از این مشکلات و گردنه‌ها بگذرید، بعداً فرصت دارید که به نهادهای مدنی بپردازید. اما حضرت امام این نظر را نداشتند و می‌فرمودند هر چه زودتر باید حکومت اسلامی با تمام نهادهای مورد نیازش مستقر و تثبیت شود و راه خودش را ادامه دهد. این دموکرات‌ترین و آزادمنشانه‌ترین سیستم دموکراسی در دنیا بود که حضرت امام به همین راحتی و با مدیریت الهی خودش آن را پیاده و اجرا و تدوین قانون اساسی، انتخابات شورای اسلامی، رفراندوم و مجلس شورای اسلامی،‌ شوراها و ...پیگیری کرد،‌ لذا در مدت کوتاهی به حکومتی تثبیت شده تبدیل شد. این یکی از بزرگ‌ترین و زیباترین تجربه‌های دموکراتیک در طول تاریخ است که نظیرش را نداریم. هر چند به این بعد از دستاورد امام(ره) کمترین توجه را داشتیم، اما موضوع قابل تأمّلی است که چرا امام این قدر به تأسیس نهادهای مدنی توجه خاص و ویژه مبذول و اصرار داشتند که دموکراسی و آزادی واقعی در قالب این نهادها بیش  از پیش تحقق یابد. الان متوجه می‌شویم که اگر به این نهادها توجه خاص نمی‌شد و تصمیم‌گیریها تنها بر عهده مثلاً نهادی چون شورای انقلاب گذاشته می‌شد، ممکن بود که بویی از دیکتاتوری به مشام برسد، ولی با استقرار نهادهای مدنی اصولاً جایی برای هیچ شائبه‌ای باقی نماند. اگر این تفکر بسیار پیشرفته، پشتوانه نیاز جامعه نبود، قطعاً این نیاز سرانجام مطلوب پیدا نمی‌کرد.

امام(ره) از کسانی که برای آزادی سینه چاک می‌کردند، بسیار پیشرفته‌تر و دموکراتیک‌تر بود و با تشکیل این نهادهای مدنی که نمادهایی از دموکراسی جدی و واقعی هستند، جمهوری اسلامی را مستقر کرد. هرگز نباید یادمان برود که این نهادها چگونه تشکیل می‌شدند. این نهادها در ربع قرن انقلاب عملکرد کاملاً مثبتی داشتند، زیرا بر اساس پیشرفته‌ترین قانون اساسی دنیا بنا نهاده شدند و لذا تجربه تشکیل نهادهای مدنی، یکی از تجارب گرانسنگ انقلاب اسلامی ایران محسوب می‌شود.

***

دکتر چمران ذوب در امام بود. از زمانی که حضرت امام در نجف تبعید بودند با امام چه به صورت حضوری و چه توسط مرحوم حاج احمدآقا که به لبنان می‌آمدند ارتباط داشت. به شدت به امام علاقمند بود و حس احترام ایشان به امام بسیار تعجب‌آور بود تا جایی که امام را به عنوان رمز یک امت مطرح می‌کرد و می‌گفت، «نباید قلب امام را به درد آورد.» نامه بسیار زیبا و جالبی دارد که برای امام نوشته و هیچگاه هم البته به امام نداد. می‌نویسد که من از شدت علاقه نمی‌توانم بیایم و شما را ببینم، هرچند که خیلی دوست دارم و می‌خواهم کارهایی را که انجام می‌دهم برای شما توضیح دهم، هر چند کارهایی را که انجام می‌دهم، خدا بداند کافی است. ارتباط صمیمی و نزدیکی با امام داشت. آنچه هم که خدمت امام مطرح می‌کرد، برای امام بسیار ارزنده بود. مسئله فلسطین و لبنان را برای امام(ره) توضیح داد. بعد از آمدن عرفات به ایران مباحثی مطرح شد و تجربه‌هایی را که داشت برای امام گفت که منجر به دستوراتی شد. بحث حضور احزاب در نیروهای مسلح را خدمت امام گفت که حضرت امام همان روز آن را مطرح کردند. امام برای پیشنهادهای دکتر چمران ارزش قائل بود و متقابلاً شهید چمران هم ذوب در امام بود. هیچ وقت یادم نمی‌رود بعد از حماسه بلندی که در پاوه خلق کرد و به پیروزی انجامید، وقتی از او سئوال می‌کردیم می‌گفت همه این پیروزیها به خاطر فرمان امام است.

در ابتدای کتاب کردستان که چندی قبل منتشر کردیم، آورده‌ایم که دکتر با خط خودش نوشت، «پاوه و فرمان امام» و تأکید می‌کرد که این فرمان امام بود که ما را پیروز کرد. او معتقد بود که مشکلات را نباید خدمت امام ببریم، برای اینکه قلب ایشان نباید به درد آید. آخرین باری هم که خدمت امام رسید، بعد از رویدادهای تپه‌های الله‌اکبر بود و گفت که من آمده‌ام که شما را خوشحال کنم و شرح پیروزیهای الله‌اکبر را خدمت امام داد و پانزده روز بعد هم در جبهه‌های دهلاویه به شهادت رسید.