اینجا کشوری مسلمان در قلب اروپاست. کشوری با مردمی مهربان و نه مثل آبوهوایش، گرم و صمیمی. کشوری که سالها پیش ایران، ناجی بزرگ آن به حساب میآمد و هنوز هم قهرمان باصلابت این روزهایش است. روایت روزگار بوسنی را از عکاس جوان ایرانی که الان در بوسنی زندگی میکند، میپرسیم و اول از همه سرکی میکشیم به زندگی شخصی خودش. «منصوره معتمدی» متولد سال 1357 در تهران است. در دانشگاه، رشته طراحی پارچه میخواند؛ اما از همان سال اول، علاقهاش به عکاسی پای او را به روزنامهها و خبرگزاریهای مختلف میکشاند و میشود عکاس خبری. بارها در جشنوارههای مختلف عکاس برتر و حتی دبیر جشنوارههای عکاسی میشود. قصه زندگی خانم معتمدی از وقتی جالب میشود که سال گذشته، حول و حوش 22 بهمن، با یک گروه عکاس خارجی آشنا میشود. «سال گذشته یک گروه عکاس از کشورهای اسلوونی و بوسنی به ایران آمدند که در این دیدار با یک آقای عکاس آشنا شدم که پس از مدتی به ازدواج ختم شد.»
وقتی فهیدم مسلمان است، خوشحال شدم!
ماجرای آشنایی منصوره با «یاسکو مردان» نه تنها اولین که به بامزهترین خاطره زندگی مشترکشان تبدیل شده است. « روز اولی که ما همدیگر را در خانه عکاسان دیدیم، ما به عنوان مهمان دعوت بودیم. ایشان هم با گروهی از کشور خودشان آمده بودند که به بهانه دیدن عکسهایم کنار من نشستند. تا اینکه موقع معرفی این گروه شد. از آنجایی که این گروه اکثرا مسیحی بودند، گوشهایم را تیز کردم و بعد که نوبت به ایشان رسید و گفتند مسلمان است و عربی می داند و حافظ قرآن است، خوشحال شدم! توی گوشی خودم به زبان انگلیسی نوشتم: خوشحالم که شما مسلمانی. و ایشان هم بلافاصله پرسیدند: با من ازدواج میکنی؟ همان جا این اتفاق افتاد!» اسفند سال گذشته ازدواج میکند و به قول خودش «اسلام» میشود عامل پیوند آنها.
عقدشان را در حرم امام رضا میخوانند و حالا چند وقتی میشود که در سارایوو زندگی میکنند. میپرسم این تفاوت زبان و فرهنگ و قومیت، به اختلاف منجر نشده است که میگوید: «ما هم بعضی وقتها به اختلاف میخوریم و دچار مشکل میشویم؛ بهخصوص که با زبان انگلیسی هم با هم حرف میزنیم، طبیعی است؛ اما من متنی از یکی از همسران شهدای مدافع حرم خوانده بودم که با هم قرار گذاشته بودند که بیشتر از سه دقیقه با هم قهر نکنند. ما هم این قرار را با هم گذاشتیم که بیش از سه دقیقه با هم قهر نکنیم و اینجور وقت ها به من میگوید: امروز شیطان در تو دارد قوی عمل میکند.»
بوسنی؛ کشوری مناسب برای اروپا گردی
خانم معتمدی بعد از زندگی چند ماهه بین مردم بوسنی، معتقد است تا حد زیادی از نظر فرهنگی به ما نزدیک هستند و برای همین بوسنی را کشور مناسبی برای اروپاگردی مسلمانان میداند: « مردم بوسنی مسلمان هستند و از نظر فرهنگی تا حد زیادی شبیه ما هستند. به خانواده اهمیت میدهند و رفت و آمد خانوادگی دارند و جالب اینکه اکثر مراسم های عقد خود را در مسجد برگزار میکنند. اینجا یک کشور اسلامی است که مسلمانان، راحت میتوانند در رستوران ها غذا بخورند و در مسجدها نماز بخوانند و در ضمن از طبیعت زیبای اینجا لذت ببرند. رفت وآمد برای مردم سخت است و آژانس و توری هم وجود ندارد که به وسیله آن به بوسنی بیایند. خیلی ها به من در اینستاگرام پیام میدهند که چگونه میتوانیم به بوسنی مسافرت کنیم؟ این در حالی است که کشورهای عربی راحت به اینجا رفت و آمد میکنند و چه بهتر که تبادل افکار و فرهنگ را از طریق همین رفت و آمدها داشته باشیم.»
در اروپا هم چادری هستم
منصوره در خارج از کشور و بوسنی هم باز پوشش چادر را انتخاب کرده: «تعداد افرادی که اینجا پوشش چادر دارند، خیلی اندک است و برای همین خیلی ها در برخورد با من تعجب میکنند؛ اما برای آن احترام قائل هستند. افراد محجبه اینجا وقتی همدیگر را در خیابان میبینند به هم سلام میکنند هیچ ربطی هم ندارد که همدیگر را میشناسند یا نه؟ حتی کسانی که حجاب ندارند، با اخلاق و رفتار محترمانه برخورد میکنند. البته یک جاهایی هم سخت است؛ اما شما در بوسنی از داشتن حجاب معذب نیستید. اینجا اکثرا مسلمان هستند. مسیحی هم دارد که تعدادشان زیاد نیست. مسلمانها هم به گونهای نیستند که همه مقید به حجاب باشند. اما به نماز خیلی اهمیت میدهند. یعنی همان خانمی که حجاب ندارد موقع اذان حجاب می کند و در مسجد نماز میخواند. اهمیت خاصی میدهند به اینکه حتما نماز را اول وقت بخوانند و اینکه در پنج وقت برای نماز خواندن به مسجد بروند و مسجدها پر از جوان ها می شود. نماز جمعه را هم اکثر مردان می روند و اصلا آن را وظیفه میدانند.»
خانم عکاس بارها در قابهای خود مردم رنجکشیده بوسنی را جا داده و پای صحبتهای آنها نشسته است و معتقد است هنوز مردم بوسنی به ایران و ایرانی علاقه دارند. «مردم بوسنی توجه خاصی به مردم ایران دارند و باتوجه به اینکه ایران در جنگ بوسنی به مردم کمک کرده خیلی به آن علاقه دارند؛ حتی درباره آقای احمدینژاد اینجور فکرمیکنند که چون مخالف آمریکا بود، آدم خیلی محکم و قابل تقدیری هست و دوستش دارند و چون همیشه بغضی نسبت به آمریکا دارند از پافشاری مردم درباره حقوق هسته ای لذت می برند. الان هم مدام میگوید چرا شما این شکلی شدید؟
حرفی که بیشتر مردم بوسنی درباره ایران میزنند این است که ایران در زمان جنگ خیلی به بوسنی کمک کرد و نجاتش داد؛ اما پس از این، آن را رها کرد و اجازه داد خیلی از فرقهها مثل وهابیت آزادانه اینجا فعالیت کنند. با مسجدهای بزرگی که می سازند و با کتاب هایی که رایگان به مردم میدهند هم تبلیغات گستردهای میکنند. در حالی که مردم بوسنی انتظار داشتند ایران فعالیت های فرهنگی خودش را ادامه بدهد.»
مردم بوسنی دوست ندارند درباره جنگ حرف بزنند
بوسنی هنوز زخمخورده است و هنوز بوی جنگ و ویرانی میدهد. «اینجا هنوز خانههایی که تیر خورده و اثری از جنگ و در آنها مشهود است، وجود دارد و به عمد این خانهها را بازسازی نکردند که به همین شکل باقی بماند و مردم آن را ببینند. نگاه مردم بوسنی به جنگ با مردم ما در ایران متفاوت است. جنگ آنقدر در اینجا تلخ بوده و آنقدر پر از خاطرات تجاوز و تعرض بوده که اصلا دوست ندارند درباره آن حرف بزنند. هیچکس دوست ندارد خاطرات جنگ را به یاد بیاورد؛ حتی دوست ندارند نامی از کتاب یا فیلمی جنگی برده شود. آن شکلی که ما با دفاع مقدس خود برخورد میکنیم اینجا اصلا اینطور نیست و اصلا مدل یادمان دفاع مقدس ما خیلی خاص است. اتفاقا روزی که همسر من به ایران آمد، تشییع شهدای غواص بود. روزی که می خواستند آنها در حوزه هنری دفن کنند. ما هر دو برای عکاسی رفته بودیم. آنقدر برای ایشان جالب بود که این سیل جمعیت آمده انگار که تازه این ها شهید شدهاند و میگفت چطور می شود بعد از سی و چندی سال مردم درباره جنگ و دفاع مقدس اینطور برخورد میکنند؟»
کشور مسلمانی که «امام حسین» را نمیشناسد
با اینکه بوسنی کشور مسلمانهاست؛ اما باز شیعهها در اقلیت هستند و فرقههای ریز و درشت برای خود آزادانه تبلیغ میکنند. «شیعیان اینجا خیلی آزاد نیستند؛ مثلا اینجا در ایام عاشورا فقط دو تا حسینیه داریم که میتوانیم خیلی مخفیانه عزاداری میکنیم. حتی جرئت اینکه یک پرچمی بزنند که اینجا مجلس اباعبدالله است هم ندارند. حتی جرئت نداری عکسی از مردم در مجالس بگیری آنقدر که شیعه اینجا مظلوم واقع میشود. در حالی که وهابیان یک مسجد مجلل ساختهاند. در کنارش بازار صنایع دستی خودشان است. کتابخانه و وسایل بازی هم که بماند. بسیاری اینجا اصلا نمیدانند روز عاشورا یعنی چه؟ آن هم در کشوری که شما در پنج نوبت صدای اذان را میشنوید، پیامبر را میشناسند؛ اما امام حسین(ع) و اقعه کربلا را نه. و وقتی من اینجا برای بعضی از مردم داستان کربلا و روز عاشورا را تعریف کردم، خودشان تعجب میکردند که چرا ما از این موضوع اطلاع نداریم؟»
مردم ایستاده فیلمهای ایرانی را تماشا میکنند
از او میپرسم که هیچ نهاد ایرانی در بوسنی فعالیت نمیکند که جواب میدهد: «ما در اینجا چند تا مرکز اسلامی ایرانی داریم؛ اما به نظر من اینها خیلی کم هستند و خیلی ضعیف عمل میکنند. این در حالی است که مردم اینجا پتانسیل آن را دارند که ایران در آن کار فرهنگی کند. با توجه به اینکه مردم اینجا از وهابیت تصویر زیبایی ندیده اند واز آن متنفر هستند، به نظر من این پتانسیل را دارند که با شناخت ائمه در مسیر درست قرار بگیرند. البته همین اقدامات کمی هم که انجام میشود، تاثیر گذار هستند. مثلا یک هفته فرهنگی برگزار کردند و فیلمهای ایرانی را نمایش دادند خیلی استقبال شد. البته من خودم فیلمهایی که اکران شد را دوست نداشتم، چون خیلی چهره خوبی از ایران نمایش نمیداد؛ اما با این حال آنقدر در سالن شلوغ شد که جای نشستن برای مردم نبود و مردیم ایستاده تماشا میکردند.»
اینجا شهدا را در پارکها دفن میکنند
جنگ سه ساله مردم بوسنی با صربها شهیدان زیادی از آنها گرفته؛ شهیدانی که جایجای شهر یادمانهای آنها به چشم میخورد. «مردم بوسنی برای شهدا ارزش زیادی قائل هستند و در پارک ها و اماکن عمومی آنها را دفن میکنند و یادمانهای مختلفی در نقاط مختلف شهر برای آنها درست کردهاند؛ مثل کاری که ما در ایران الان میکنیم. هیچکس هم اعتراض نمیکند که چرا شهید را در پارک یا مکانهای دیگر دفن کردید؟ حتی «علی عزت بگوویچ» اولین رئیسجمهور بوسنی هم وصیت کرده که موقع مرگ او را بین شهیدان دفن کنند و الان هم قبر او در بین قبرهای شهدا قرار دارد.»
سعی میکنیم زیباییهای اسلام را نشان دهیم
خانم معتمدی الان در بوسنی هنوز هم عکاسی میکند و به قول خودش سعی میکند، زیباییهای مسلمانی را نشان دهد. تعدادی از همین زیباییها را به راحتی میتوان در اینستاگرام او مشاهده کرد. «من و همسرم هر دو در عکاسی سعی میکنیم از زیباییهای اسلام و مسلمان عکسبرداری کنیم. حتی همسرم چند سال پیش کتابی علیه وهابیت نوشتند و این کتاب خیلی سروصدا کرد و باعث عصبانیت وهابیون شد اما بعد از آن بیشتر فعالیت های تبلیغی ما به صورت مجازی بود. البته دوست داریم به صورت فیزیکی هم فعالیت داشته باشیم؛ اما این کار نیاز به حمایت دارد. مثلا ما به کتابهایی به زبان بوسنیایی نیاز داریم که اسلام و شیعه را معرفی کند. حتی چند بار از آستان قدس رضوی درخواست کتاب کردیم که هنوز خبری نشده است.»
زندگی مشترک منصوره و یاسکو، آنها را به فرهنگ کشورهای هم علاقهمند کرده کرده است. خانم عکاس، طبیعت زیبای بوسنی که برایش یادآور شمال کشور است را دوست دارد و آقای عکاس، شیفته فرهنگ و غذاهای ایرانی است؛ هر چند هستند مواردی که او را در ایران غافلگیر کرده است. «همسرم فرهنگ ایرانی و بهخصوص غذاهای ایرانی را دوست دارد؛ اما چیزهایی هم برای او عجیب بوده؛ مثلا خانم هایی که در هواپیما حجاب را از سر برمیداشتند یا دماغهای عملشده و آرایشهای شدید دختران ایرانی برایش عجیب بود و میگفت چرا اینها آنقدر از خودشان فاصله گرفتهاند؟»