سهیل محمودی:
بخشی از فروردین و اردیبهشت سال 94 را در وطن نبودم، در سفر بیش از هر چیز به موزههاو گالریها سرک میکشیدم و چه دریغها.....که میتوان توقع بصری مردم کوی و برزن را در میهن عزیز بالا تر برد و نگاهشان را به تماشای لحظه های آرامش بخش دعوت کرد.
به تهران که برگشتم بعد از یکی دو روز زدم به خیابان ها، اول دچار حیرت شدم، از مدرس که به سمت بالا میرفتم پل عابر پیاده میرداماد مزین بود به تابلویی از زنده یاد رضا مافی، بزرگراه خلوت بود، زدم کنار و محو تماشای خط شکسته و دلربای مرحوم استاد مافی.
خیابانها، بزرگراهها، چهارراه ها...ذوق زده شده بودم، در اتومبیل شگفتی خودم را به همراهان اظهار میکردم. چه خوب نگاه ها را به تماشا برده بود زیبا سازی شهر تهران!
آرامشی در تابلوها و نفش نگارههای وطنی و غیر ایرانی بود که تو را به تامل و ذوق و شوق وا می داشت، و این یعنی یک فکر درست، یک تصمیم به جا و یک کارد دیدنی و ستودنی...نگارخانه ای به وسعت یک شهر...تهران شهر شتاب و شلوغی و سرعت و ازدحام است، در این شهر گاهی حوصله ها لبریزند، کج سلیقگی برخی تبلیغات تجاری هم با بیلبوردها بر تنگی حوصله و از دل و دماغ انداختن مخاطب میافزاید.
گاهی آرامش، وقار، توجه و توازنی که در تابلوها است می تواند در رفتار و منش شهروندان، عابران و سرنشین ماشینها موثر واقع شود.
آن کس و کسانی که تصمیم گرفتهاند این نگارخانهی شهری را دوباره در شلوغی تهران راه بیاندازند و امسال را هم اینگونه رقم بزنند ستودنیاند.
دست مریزاد به سازمان زیبا سازی شهر تهران که امسال هم چشم ما را به زیبایی دعوت کرده است.