خاطره ای از گوش کردن امام(ره) به سرود «خجسته باد این پیروزی»

انقلاب در بسیاری از مسائل خود یک استثناست؛ در نوع انقلاب، در رهبران انقلاب و حتی در نحوه ساخت و پرداخت شعارهای انقلاب تا حدی که حتی امروز هم هیچکس نیست که «خمینی ‌ای امام» را نداند، همین‌ها بهانه‌ای بود تا به بررسی وضعیت «موسیقی انقلابی» بپردازیم و درباره آثاری که «محمد گلریز» در این حوزه دارد با وی صحبت کنیم اما بیشتر مصاحبه درباره فعالیت سوم شخص غایبی بود که به تعبیر گلریز «اگر اسم او نباشد حرف زدن از سرودهای انقلابی بی‌معنی است»؛ از استاد «حمید سبزواری» گفت و نقش او را در سرودهای انقلابی بیان کرد و گله داشت از اینکه «چرا هیچ مسؤولی پیگیری نمی‌کند تا مجموعه فاخر سرودهای انقلابی ایشان را که بالغ بر هزار اثر است جمع‌آوری کند و در گنجینه هنر انقلاب محفوظ نگاه دارد».

درباره ورودتان به عرصه آواز و سرود و البته فعالیت در حوزه موسیقی انقلابی چند کلامی صحبت کنید.

نخستین آشنایی ما با استاد سبزواری مربوط به قبل از انقلاب است. منزل ما نزدیک منزل آقای «راغب» در خیابان ایران نزدیک چهارراه سقاباشی بود. من با ایشان از سال 55 آشنا بودم و در حوزه آواز و آهنگسازی همکاری داشتیم. ما 4-3 ماه قبل از انقلاب با آقای راغب نشستیم تا درباره انقلاب کاری بکنیم. می‌دانستیم که باید کلام انقلاب باشد اما نمی‌دانستیم دقیقا چه سرودی و چه وزنی داشته باشد، با هم رفتیم در راهپیمایی تا ببینیم می‌توانیم از شعارها الهام بگیریم که شعار «الله‌اکبر خمینی‌رهبر» توجهمان را جلب کرد، همین را خدمت استاد سبزواری گفتیم، ایشان هم با الهام از این شعار سرود «خمینی‌ ای امام» را سرودند و از آن پس نزدیکی من با استاد بیشتر شد و توفیق داشتم بسیاری از سروده‌های ایشان را در قالب آواز انقلاب عرضه کنم.

استقبال از سرودهای انقلابی چگونه بود؟ وضعیت موسیقی انقلابی را در حال حاضر چگونه می‌بینید؟ آیا استقبال از آن مثل گذشته است؟

از همان روزهای انقلاب می‌توانید مشاهده کنید که بسیاری از سرودهای انقلابی چگونه تبدیل به شعارهای مردم در راهپیمایی‌ها می‌شد و بالعکس چطور شعارها زمینه‌های ایجاد یک موسیقی و سرود انقلابی را فراهم می‌کرد؛ مانند مثالی که برای‌تان زدم. استقبال مردم بسیار زیاد بود هنوز هم همین‌گونه است اما نه این سرودها از رسانه‌ها بویژه رسانه ملی به‌درستی انعکاس داده می‌شود؛ نه تبلیغاتی روی آنها صورت می‌گیرد. من سال‌های سال است در راهپیمایی‌های 22بهمن شرکت می‌کنم و در مکان‌های مختلف راهپیمایی سرود اجرا می‌کنم. در 22 بهمن 94، به قدری جمعیت در اطراف سن اجرای سرود جمع شده بود که من ترسیدم فشار جمعیت به کسی آسیب بزند و مسؤولان هماهنگی هم گفتند قطع کنیم تا کمی جمعیت آرام شود؛ بعد دوباره شروع کنیم. شوق و ذوق مردم نسبت به سرودهای انقلابی بسیار زیاد است، همین امروز یک کنسرت با عنوان اجرای سرودهای انقلابی در تالار وحدت بگذارید ببینید چه استقبالی از آن صورت می‌گیرد. اما ما اقشار عظیم و انقلابی را نادیده می‌گیریم و تمایل آنها به گوش کردن سرودهای انقلابی را با بی‌محلی کنار می‌گذاریم.

شما ظاهرا در سطح آکادمیک هم موسیقی را تحصیل کرده و الان نیز تدریس می‌کنید. در آنجا گرایش به موسیقی مهیج انقلاب چگونه است؟

بله! من دکترای هنر آواز دارم و سال‌هاست دارم آواز را به صورت آکادمیک درس می‌دهم و در کنارش خودم هم آواز می‌خوانم، ظرفیت‌های بسیاری برای این نوع آواز وجود دارد اما توجه مسؤولان امر به این حوزه کم است؛ حالا این چه خط‌مشی و تفکری است در بین این مسؤولان، من نمی‌دانم؛ اما می‌دانم مسؤولان فرهنگی بازی خورده‌اند که می‌گویند دوران موسیقی انقلاب گذشته است.

یعنی موسیقی انقلاب برای مسؤولان فرهنگی موضوعیت ندارد؟

فکر می‌کنم اینگونه باشد، شما نگاه بکنید در جشنواره موسیقی فجر که به‌نام انقلاب است و برای پاسداشت از انقلاب است اثری از موسیقی انقلابی نیست! این جشنواره اثری از انقلاب ندارد و به نظر می‌رسد بهتر است نام فجر را از آن بردارند؛ موسیقی فجر به نام انقلاب و به کام غیرانقلاب است. و حتی عده‌ای رسما می‌گویند دیگر زمان موسیقی انقلاب گذشته است؛ در حالی که چنین نیست، من برای این سند دارم! یک سند همین جشنواره موسیقی هنر انقلاب است که من دبیر جشنواره‌اش بودم؛ بیش از 2700 گروه از سراسر کشور در این جشنواره شرکت کردند که توسط داوران متخصص و هیأت انتخاب از این تعداد، 160 اثر مورد توجه قرار گرفت، آثاری که با کمترین و حداقلی‌ترین امکانات و بدون هیچ‌گونه حمایتی از نهادهای مربوط، توسط جوانان ساخته شده بود؛ خب! این آثار کجا پخش شد؟ چقدر مورد توجه قرار گرفت که این جوان، انگیزه ادامه مسیر را پیدا کند؟

این اتفاق نیفتاد. یا وقتی در کشورهای غربی موسیقی زمان جنگ دوم جهانی را پخش می‌کنند همه به احترام آن می‌ایستند و با شوق به آن گوش می‌دهند؛ اما مسؤولان ما خیلی راحت می‌گویند زمانه موسیقی انقلاب گذشته است. این اظهارات با وجود آن است که در بین توده‌ها و مردم اتفاقا این موسیقی پایگاه و جایگاه دارد. متاسفانه ما موسیقی انقلاب را دست‌کم گرفته‌ایم و با دست خودمان این موسیقی فاخر را کمرنگ کرده‌ایم؛ لازم است دوباره همه فعالان این عرصه دست به دست هم بدهند و متحد شوند تا کشتی موسیقی انقلاب اسلامی را به ساحل برسانند.

خودتان کار جدیدی در این حوزه داشته‌اید؟

[با خنده] کار جدید من هم با همان برخوردی مواجه شده است که کار این جوانان مواجه شده، من اخیرا یک سرودی را آوازخوانی کردم که با شعر مریم برزگر و آهنگسازی داوود ورزیده برای شهید حاج «حسین همدانی» آماده شده بود؛ اما روی این هم هیچ مانور و تبلیغاتی داده نشد. من اساسا سوالم این است که چرا نباید برای اسوه‌های انقلاب موسیقی و آواز خوب ساخته شود؟ 20 فروردین همه یاد شهید آوینی می‌افتند اما یک کار خوب تاکنون برای آوینی در حوزه سرودهای انقلابی ساخته نشده است؛ بگذریم که در باقی حوزه‌ها هم ساخته نشده! چرا درباره «همت»، «باکری»، «زین‌الدین»، «علم‌الهدی»، «شهدای هسته‌ای» و «شهدای مدافع حرم‌» کار فاخر موسیقی ساخته نشده؟ اینها زندگی‌شان می‌تواند سرلوحه جوانان باشد اما خب! هنر انقلاب باید دست به کار شود تا اینها را بشناسانیم.

موسیقی انقلاب چه تفاوتی دارد با باقی موسیقی‌های رایجی که در عالم موسیقی است؟

موسیقی انقلاب از آغاز در پی ترویج ارزش‌ها و فداکاری‌های مردم ما در جریان انقلاب اسلامی بود و هرچند طرح از پیش نوشته شده‌ای برای فعالان دلسوز این عرصه وجود نداشت، اما آنها توانستند با الهام از شعارهای مردمی در جریان انقلاب اسلامی که همراه با ملودی بود و واژه‌هایی مانند «الله»،«لا اله الا الله»، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «ایران»، «وطن» و... که در آنها وجود داشت، آثار انقلابی را خلق کنند. مساله دیگر در سروده‌های انقلابی دغدغه‌های مردمی بود، یعنی در موسیقی انقلاب فارغ از مسائل مبتذل و هوس‌های انسانی، ما با دردهای مردم و با اعتقادات مردم همراه می‌شدیم. موسیقی انقلابی 2 وجه داشت، یکی اسلامی بود و داشتن مضامین والای انقلاب و دوم مردمی بودن و همراه اجتماع، موسیقی انقلاب حرکت‌های اجتماعی به‌وجود می‌آورد و موج‌سازی می‌کرد در فضا، گاهی برخی از مفاهیم با موسیقی انقلاب تثبیت می‌شد. برای مثال سرودهای انقلابی مانند «خمینی ‌ای امام»، «برخیزید»، «بانگ آزادی» و... که در آن زمان اجرا و پخش شدند هم از زیبایی قابل قبولی برخوردار بودند و هم توانستند پیام انقلاب اسلامی را در قالب هنر بیان کنند. آنچه در آن زمان به سرودهای انقلابی تاثیر و نفوذ می‌بخشید، خلوص و نیت پاک سازندگان آن بود؛ در آن دوران همه از صمیم قلب و عمق دل می‌خواستند برای خدا و دین و انقلاب و مردم کار کنند و بدون هیچ چشمداشتی در این راه فعالیت می‌کردند؛ این مساله را در دوران 8 ساله دفاع‌مقدس هم شاهد بودیم و اگر به موسیقی حماسی آن دوران توجه کنیم، آثاری را می‌بینیم که اگر نگوییم بی‌نظیر، قطعا باید بگوییم کم‌نظیر بودند.

آیا اینها متوقف به زمان انقلاب بوده است؟ یعنی امروز نمی‌تواند باشد یا نمونه‌هایی را نمی‌شود مثال زد که در زمان حاضر هم باشد؟

نه! این متوقف به انقلاب نیست، موسیقی انقلاب متوقف به زمان نیست، موسیقی انقلاب همپای زمانه خودش حرکت می‌کند و در تحولات اجتماعی- سیاسی حضور دارد. من 2 مثال برای‌تان می‌آورم، یکی از جوانان موسیقی انقلاب و یکی از پدران سرودهای انقلابی! شما امروز می‌بینید شعری را آقای دکتر «محمدمهدی سیار» که از جوانان عرصه شعر انقلاب است به عنوان «مرگ بر آمریکا» می‌سراید و آقای «حامد زمانی» آن را اجرا می‌کند که قطعا شما هم آن را شنیده‌اید، این شعر امروز در ذهن جامعه تثبیت شده بویژه در ایامی که برخی می‌خواستند «مرگ بر آمریکا» را از ذهن و اندیشه انقلاب اسلامی حذف کنند؛ یا در همین دیدار رهبری شعر «سازش موج و ساحل محال است» از استاد سبزواری که در ایامی که زمزمه‌های سازش از برخی بلند می‌شود موجی را در حوزه ادبیات در مقابل این جریان ایجاد می‌کند. اینها یعنی شعر و موسیقی انقلاب معطوف به زمان نیست.

گفتید استاد سبزواری؛ اگر اشتباه نکنم بیشتر آثار شما با سروده‌های ایشان بوده است.

بله! قریب به اتفاق سروده‌هایی که من آوازخوانی آن را انجام دادم، حاصل تفکر و اندیشه استاد حمید سبزواری بوده که بحق، پدر شعر انقلابند. ما چند ماه پیش از انقلاب اسلامی، بعد از آن آشنایی اولیه خیلی سریع بسیاری از کارها را شروع کردیم به تنظیم کردن، به نحوی که وقتی انقلاب پیروز شد؛ دست ما پر بود از آهنگ‌های انقلابی و خوبی که به مردم ارائه می‌کردیم.

افراد مؤثر در موسیقی انقلاب چه کسانی بودند؟

می‌توان گفت به‌طور قطع مهم‌ترین شخصیت خود استاد حمید سبزواری است که اساسا اگر اسم او نباشد، حرف زدن از سرودهای انقلابی بی‌معنی است و او را باید پدر شعر انقلاب نامید؛ البته در این عرصه بسیاری از افراد دیگری هم بودند که زحمت‌های زیادی کشیدند، آقایان «صبحدل»، «شاهنگیان»، «مردانی»، «خشنود»، «معلم»، مرحوم استاد «مشفق‌کاشانی» و خیلی‌های دیگر. همه اینها کسانی بودند که عرصه سرود انقلابی به آنها مدیون است و همه اینها ذیل سکاندار شعر و سرود انقلاب؛ استاد سبزواری جریان مستحکمی را بنیان نهادند. در تکمله بحث ویژگی‌های موسیقی و شعر انقلاب که استاد سبزواری آینه تمام‌نمای آن است اگر حتی به مقدمه کتاب «سرود درد» استاد سبزواری که رهبر بزرگوار انقلاب در زمان ریاست‌جمهوری‌شان نوشتند، نگاه کنید، می‌بینید ایشان هم ضمن اینکه می‌گویند شعر در ادوار مختلف ناخالصی‌هایی داشت اما دوران شعر انقلاب را یک دوران ناب می‌دانند و می‌فرمایند «شعر دوران انقلاب در میان همه مقاطع تاریخی طولانی، این ویژگی را دارد که تقریبا یکدست و کامل در جهت آرمان‌ها و هدف‌های والا و سخنگوی احساسات و افکار جهت پیروزی‌های ملتی است که شاعر، از دل آن برخاسته و بدان وابسته است. شعر دوران انقلاب شعر زر و زور نیست. شعر احساسات سطحی و فردی و متوجه به آرزوها و امیال حقیر بشری نیست. زبان یک ملت و شرح حال یک امت است. انعکاسی از روح بزرگ جامعه‌ای است که یکپارچه در جهت هدف‌ها و آرمان‌های الهی و انسانی گام برداشته و فداکاری کرده است. شعر هدفدار و سازنده مردمی است. شعر در بارها و میخانه‌ها و عشرتکده‌ها نیست. شعر صحنه عظیم جهاد و سیاست و انقلاب و جهان‌نگری است. شعر خدایی است».

ایشان همچنین در آن مقدمه درباره استاد سبزواری می‌فرمایند: «شاعر گرامی ما آقای حمید سبزواری از پیشکسوتان و پیشروان این راه است. زبان فاخر در شعر حمید، با مضمون انقلابی و مکتبی، آمیزه‌ای مطلوب و ارزنده پدید آورده و مجموعه شعر او در دیوان معاصر فارسی، فصل رغبت‌انگیز و شایسته‌ای گشوده است».

شما اسم بزرگوارانی را می‌برید که هر کدام بعضا قله‌ای در ادبیات و شعر انقلاب هستند اما با این وجود قافله شعر و سرود انقلابی در جای خودش قرار ندارد؛ یعنی آن جایگاهی را که باید داشته باشد ندارد؛ مشکل از کجاست؛ از بی‌سر بودن موسیقی انقلاب است که وضعیت اینگونه است؟

نه! اینگونه نیست، کاروان شعر انقلاب اسلامی با سر است اما به آن پرداخته نمی‌شود و توجهی به آن نمی‌شود. من چند وقتی است دبیر جشنواره موسیقی هنر انقلاب هستم؛ آنقدر مشکلات جلوی پای ما می‌گذارند و کارهای ما با کندی پیش می‌رود که حرکت متوقف می‌ماند. هیچ جا کمکی به این عرصه نمی‌کند در حالی که تلاش ما اعتلای هنر انقلاب است. آن کسی که باید بفهمد ارزش موسیقی انقلابی کجا است کمتر پیدا می‌شود. من یک نمونه بارز برای شما می‌آورم، استاد سبزواری جایگاه‌شان مشخص است، هم در شعر، هم در موسیقی انقلابی، هم در بین اهالی فرهنگ و هنر و هم حتی در پیشگاه رهبر معظم انقلاب! اما شما نگاه کنید تاکنون یک نهاد فرهنگی و غیرفرهنگی انقلاب محض رضای خدا - که این مساله خواسته رهبری بوده است- مجموعه سروده‌های انقلابی استاد را جمع نکرده که این گنجینه نفیس انقلاب محفوظ و یکجا بماند. چرا هیچ مسؤولی پیگیری نمی‌کند تا مجموعه فاخر سرودهای انقلابی ایشان را که بالغ بر هزار اثر است جمع‌آوری کند و در گنجینه هنر انقلاب محفوظ نگاه دارد؟ این یعنی آن مسؤول قدر جایگاه سران این هنر را نمی‌داند، و الا سر این جریان مشخص است. استاد سبزواری کسی است که واقعا ادبیات انقلاب ما مدیون اقدامات او است و اگر راهی جز خط امام(ره) و انقلاب و شهدا را رفته بود یا اندکی از مبانی معرفتی‌اش فاصله گرفته بود و با این جریان روشنفکری -که اتفاقا خیلی هم تلاش داشتند ایشان نزدیک‌شان شود- همراهی می‌کرد؛ اکنون او را بت کرده بودند، در آن طرف اما ایشان ذره‌ای از آرمانش کنار نکشید.

ظاهرا شما سینه پردردی از مسؤولان فرهنگی کشور دارید؟

بله! البته عملکرد مسؤولان ما را باید مجزای از انقلاب اسلامی بدانیم. جمهوری اسلامی یکی از محصولات انقلاب اسلامی است که باید یک جمهوری انقلابی باشد، اما بسیاری مسؤولان را با جمهوری اسلامی و انقلاب یکی می‌گیرند که این اشتباه است و الا انقلاب اسلامی که دارد به همه ‌جا تسری پیدا می‌کند و سوریه و یمن و بحرین و لبنان و عراق الان نتیجه تسری انقلاب است. پس اشتباهات مسؤولان را نباید به پای انقلاب و جمهوری اسلامی نوشت و باید عملکرد آنها را تفکیک کرد از کلیت نظام؛ به عنوان مثال عرض می‌کنم در همین حوزه فرهنگی؛ مسؤولان فرهنگی کشور یا حتی غیرفرهنگی به ملاقات فردی می‌روند که نگاهش و عملکردش نسبت به انقلاب اسلامی زاویه دارد حال آنکه آن فردی که یک سال در بستر بیماری بود مثل آقای مرحوم سلحشور که شیره هنر انقلاب است، محروم از توجهات همین مسؤولان است. این رفتار را وقتی مردم می‌بینند، مردمی که دلبسته این انقلاب و جمهوری اسلامی هستند دلزده می‌شوند؛ دشمن هم اتفاقا همین رفتار را از مسؤولان می‌خواهد و این رفتار مسؤولان عین بی‌بصیرتی است در حالی که مقام معظم رهبری از همه ما توقع بصیرت دارند.

انگار بحث‌های ما دیگر شده کلا استاد سبزواری، البته حق هم همین است که وقتی از موسیقی و سرودهای انقلابی صحبت می‌شود باید همه چیز حول و حوش ایشان باشد؛ خاطره‌ای از ایام شروع کارتان با استاد سبزواری دارید که جالب توجه باشد؟ از زمانی که تازه با یکدیگر سرود‌های انقلابی را شروع کرده بودید.

یک خاطره جدیدی که برای نخستین بار می‌خواهم نقل کنم مربوط است به گوش کردن امام(ره) به سرود «خجسته باد این پیروزی» که یکی از بزرگان اخیرا برایم نقل کرد. ایشان گفتند مرحوم حاج سیداحمدآقا برای‌شان نقل کردند که یک روزی داشتند می‌رفتند خدمت امام(ره) برای کاری که دیدند صدای رادیوی امام(ره) بیش از حد بلند است، کنجکاو شدند و دیدند ایشان در اتاق نشسته و دارند همین سرود «خجسته باد این پیروزی» را گوش می‌کنند، سلام کرد و داشت کارش را می‌گفت که شخص سومی از بستگان از در وارد شدند و رو کردند به امام(ره) و عرض کردند: فکر نمی‌کنید این غنا باشد که دارید گوش می‌کنید؟ امام(ره) با حالت تعجب همراه با برافروختگی به ایشان نگاه کردند و زیر لب حرفی زدند و دوباره ادامه دادند به گوش کردن سرود خجسته باد این پیروزی! یکی از همکاری‌های من با استاد سبزواری هم مربوط می‌شود به ارتحال حضرت امام. آن روزها همه دعا می‌کردند و همه تحت تاثیر بودند و یادم است که همه گوش به زنگ رادیو بودند و از احوال امام(ره) جویا می‌شدند. روزی که امام(ره) رحلت کردند، من داشتم می‌رفتم دانشسرا که دیدم همه دانشجویان یک جا جمع شده‌اند و منتظر خبر رادیو هستند که یک وقت صدای آقای «حیاتی» در صحن دانشسرا از بلندگو‌ها پخش شد: «روح ملکوتی پیشوای مسلمانان و رهبر آزادگان جهان حضرت امام خمینی(ره) به ملکوت اعلا پیوست». یکباره انگار گرد مرگ در همه ‌جا پاشیده شد، هیچ صدایی از هیچ‌کس درنمی‌آمد، آمدم بیرون که بروم خانه تا بتوانم با چند نفر مشورت بکنم و کاری انجام دهم، حتی تاکسی هم در خیابان نبود. پیاده به سمت خانه راهی شدم، در راه در دلم با خدا می‌گفتم، خدایی یک عنایتی کن که بتوانم یک کاری بکنم، یک سرودی بخوانم که مرهمی بر دردهای مردم باشد. رسیدم خانه همسرم گفت از تالار وحدت چندین ‌بار تماس گرفتند که خودتان را سریع برسانید به مرکز موسیقی، آن موقع آقای «محمدعلی شکوهی» مدیر مرکز موسیقی بودند. رفتم آنجا که دیدم آقای شکوهی در اتاق نشسته است و دارد با تلفن صحبت می‌کند و زیر لب یک شعری را با وزن زمزمه می‌کند. به من هم اشاره کرد که بنشینم؛ دقت کردم دیدم می‌گویند «ببار از دیده، دامن دامن ‌ای اشک/ که غم زد آتشم در خرمن ‌ای اشک/ دریغا ‌ای دریغا‌ ای دریغا/ خدایی سایه‌ای رفت از سر ما». ظاهرا استاد سبزواری درجا پشت تلفن شعر می‌گفتند و ایشان هم همان جا ملودی را روی شعر سوار می‌کردند. تلفن که تمام شد پرسیدم ملودی و شعر از کجا آمده است؟ ایشان گفتند استاد سبزواری از پشت تلفن شعر را می‌خواندند من هم فی‌البداهه ملودی را تنظیم می‌کردم. این برای من عجیب بود. آن موقع همه استودیوها  بسته بود. ما بالاخره یک جایی را پیدا کردیم فکر می‌کنم استودیو صبا در خیابان فلسطین بود؛ آقای «شکوهی» یک سینتیسر داشتند که سال 64 از ژاپن آورده بودند با آن صدای سازها را ضبط کردند و ساعت 9 تا 10 ما این آهنگ را ضبط کردیم و ساعت 11 از تلویزیون پخش شد. همه تعجب کرده بودند که چطور یک‌شبه تلویزیون یک همچین سرودی را آماده و پخش کرده. خب! یک عده هم می‌گفتند صداوسیما خودش را آماده کرده بوده برای احتمال ارتحال حضرت امام. ما به‌خاطر همین بعدش جریان را در مصاحبه‌هایی توضیح دادیم.

رهبر حکیم انقلاب در دیدار سال 94 شعرا، بعد از شعر موج و ساحل استاد سبزواری فرمودند «این شعر نشان می‌دهد در 90 سالگی هم می‌شود شعر جوانانه خواند». شما که با استاد زیاد مانوس هستید، بفرمایید این روحیه از کجا نشأت می‌گیرد؟

یک شاعر مثل استاد سبزواری علاوه بر مسائل ادبی که دنبال می‌کند، باید یک جهان‌بینی داشته باشد، استاد سبزواری در نگاه ایدئولوژیک و در جهان‌بینی سیاسی- اعتقادی هم بسیار عمیق هستند و همین مساله هم باعث می‌شود دوام و قوام نگاه ایشان در شعرهای‌شان بیشتر احساس شود؛ در شعرهای استاد چه قبل و چه بعد از انقلاب مسائل اجتماعی و دردهای مردم به وضوح دیده می‌شود و تفاوت ایشان با بسیاری از دیگران که شعرشان ماندگار شده است همین مساله است. استاد سبزواری به واسطه همان بینش عمیق و دلبستگی عمیقی که به آرمان‌های انقلاب دارند، شعرشان همچنان انقلابی و با صلابت است و همین مساله است که رهبری درباره‌شان می‌فرمایند می‌شود در 90 سالگی هم شعر جوانانه گفت. وقتی آثار استاد سبزواری را دنبال کنید می‌بینید ایشان شعرهایی را گفته که کاملا به‌روز بوده و در کوران حوادث روزگار مساله‌ای را جلو برده است یا حتی مساله‌ای را ایجاد کرده، این افکار روشنفکرانه و روشنگرانه ایشان است که ایشان را به عنوان پدر شعر انقلاب جاودانه کرده است. پیش‌تر هم گفتم به عنوان مثال همین شعر موج و ساحل را زمانی ایشان می‌سرایند که زمزمه‌های سازش مطرح می‌شود، وقتی این شعر از کلام پیرمرد 90 ساله انقلاب بیرون می‌آید؛ دشمن آن طرف مرز حساب کار می‌آید دستش که پیرمردهای‌شان یک همچین اراده و اندیشه‌ای دارند؛ وای به جوانان‌شان! چندی پیش که استاد کسالت داشتند و در بیمارستان بودند رفتم به ملاقات ایشان، ایشان در کما بودند تقریبا، من دست ایشان را گرفتم و سرود «از صلابت ملت و ارتش و سپاه ما» را خواندم وقتی رسیدم به اینجای سرود که این «پیروزی خجسته باد این پیروزی» دیدم استاد هم لب‌شان تکان می‌خورد، زیر لب «این پیروزی خجسته باد این پیروزی» را بیان می‌کردند؛ این نشأت گرفته از همان تفکر انقلابی است. شاعر انقلابی با همه وجودش فدایی انقلابی است. استاد سبزواری پدر شعر انقلاب، اسوه انقلاب و عشق انقلاب است.