صفحه اینستاگرام منتسب به حجت الاسلام محسن قرائتی خاطره کوتاهی از ماجرای ازدواج چهره آشنای «درس‌هایی از قرآن» را منتشر کرده است.

 

مى‌‏خواستم ازدواج کنم، ولى پدرم مى‏‌گفت: هر موقع در تحصیل به مدارج بالاترى رسیدى و مقدمات و سطح حوزه را گذراندى و به درس خارج فقه و اصول رفتى، ازدواج کن.

دیدم به هیچ صورت قانع نمى‌‏شود، اثاثیه را از قم برداشتم و به کاشان نزد پدرم آمدم. او گفت: چرا آمدى؟ گفتم: درس نمى‌‏خوانم! چون شما حاضر نمى‏‌شوى من ازدواج کنم.

خلاصه هر چه به خیال خویش مرا نصیحت کرد اثر نگذاشت. حتّى به بعضى آقایان سفارش کرد که مرا براى درس خواندن نصیحت کنند، من هم بعضى را واسطه کردم که او را براى موافقت با ازدواج من نصیحت کنند!

تا اینکه یک روز به پدرم گفتم: یا بگو که من مثل حضرت یوسف هستم و دچار گناه نمى‏‌شوم، یا بگو گناه کنم یا بگو ازدواج کنم. به هر حال سرانجام موفّق شدم و نظر موافق پدرم را کسب کرد.