چه کار کنیم که شهید نشویم

به گزارش افکارنیوز، محسن علی دیوان حسناوی جوان بیست و پنج ساله اهل کربلاست که با آغاز درگیری های عراق و سوریه همراه برادرش به جبهه مقاومت پیوست. محسن برادر سید جواد حسناوی هست که فرمانده یکی از گردان های سرایا الخراسانی بود و مدتی پیش در دفاع از حریم آل الله توسط گروهک تکفیری داعش به شهادت رسید. به همین مناسبت دعوت کردیم از این جوان رزمنده تا دقایقی با خبرنگاران فارس به گفت‌وگو بنشیند.

به عنوان اولین سوال می خواهم در مورد آرم گروهتان بپرسم. اگر ممکنه توضیحی در مورد انتخاب آن بفرمایید.

موسس گروه سرایا الخراسانی شهید تقوی بود. همه اعضا هم از شیعیان عراق هستند. آرم گروه نیز اقتباسی است از نماد سپاه پاسداران. ما با این نهاد از قبل آشنا بودیم و به دلیل قرابت های ذهنی مان با سپاه و البته علاقه ای که داشتیم آرم گروه را همان نماد سپاه انتخاب کردیم به علاوه نام طلیعه که زیر این ارم خودنمایی می کند و «طلیعه» نام دیگر گروه «سرایا الخراسانی» است.

نام خراسانی هم اشاره به آمدن سید خراسانی دارد که در روایت های از او صحبت شده، گرفته شده است و نشان می دهد تمایلات ما به ایران چه مقدار قوی است.

چه شد که در بین این تعداد گروه عراقی که برای جهاد تشکیل شده شما گروه دیگری را تاسیس کردید؟

از سقوط موصل ما این گروه را تشکیل دادیم. البته قبل از آن در سوریه می جنگیدیم منتهی نه با این اسم و رسم. خوب تعامل ما با ایران بیش از گروه های دیگر است و می توانم بگویم تمام دستورات را از ایران می‌گیریم. یکی از مواردی که گروه ها را در عراق از همه تمیز می دهد بحثمرجعیت است. ما مرجعیت سید القائد امام خامنه ای را هم انتخاب کرده ایم.

گردان های الخراسانی گردان‌های کاملی است که از چهار یگان تشکیل شده و ۳۰۰۰ نفر نیرو دارد. ما قبل از آن در سوریه و در حفاظت از مقام سیده زینب(س) فعال بودیم. حاج حمید در ابتدا این گردان را فرماندهی می کرد، سید علی یاسری دبیر کل گردان هاست و سید حامد جزایری فرمانده لشکر است. جواد حسناوی نیز فرمانده یگان نیروهای ویژه بود که اخیرا در منطقه «بلد» توسط تکفیری ها به شهادت رسید.

این تمایلاتی که می گویید با ایران دارید شامل چه مواردی می‌شود؟

ما بیشترین حمایت را از جمهوری اسلامی دریافت می کنیم تا حدی که در عراق معروف است که رابطه ما و تعاملاتمان با ایران بیشتر از گروه های دیگر است.

البته در سوریه روابط و تعاملات ما با گروههای دیگر مانند حزب الله خیلی خوب بود و گروهی به نام «الحیدریه» تشکیل داده بودیم که این نیروها متشکل از سرایا الخراسانی و سایر نیروهایی بود که از عراق آمده بودند و حزب الله لبنان و فاطمیون افغان و هم … بودند.

به غیر از جنگ اخیر باز هم تجربه جنگیدن داشته اید؟

: بله. اولین تجربه جنگی ما علیه آمریکایی ها بود و بعد منافقین و بعد تکفیری های سوریه و الان که در حال حاضر در عراق در حال جنگ با تکفیری‌ها هستیم.

جنگیدن با یک ارتش رسمی مانند ارتش آمریکا سخت تر است یا گروه های شبه نظامی مانند تکفیری ها و داعشی ها؟

قطعا جنگ با این گروه های پارتیزانی داعشی بسیار سخت تر از نبرد با ارتش آمریکا است زیرا با ایالات متحده یک جنگ خیابانی بود که آن ها می زدند و ما هم می زدیم و مواضع مشخص بود اما اکنون مواضع خط کشی شده نیست.

فکر می کنید داعش تا چه مدت دیگر می تواند مقاومت کند؟

گروهک داعش به عنوان یک گروهک مسلح در عراق است که نیروها و تجهیزاتش رو به اتمام است و فکر می کنم حداکثر تا چند پنج ماه آینده کاملا مواضعشان پاک سازی شود و عراق آزاد می شود.

جنگ روانی که داعش به راه انداخته چقدر در روحیه و مقاومت مردم عراق تاثیر گذار بوده است؟

قطعا در ابتدا تاثیر گذاشته بود زیرا به عنوان گروه های ظالمی شناخته شده بودند که به زن و مرد و کودک رحم نمی کنند. ولی پس از آغاز عملیات نیروهای بسیج مردمی تاثیر این گونه کارهای رسانه‌ای کم شده و مردم دیگر توجهی نمی کنند.

جوانان عراقی برای پیوستن به مجاهدین باید چه خصوصیاتی داشته باشند؟

جوانانی که می آیند باید حداقل آشنایی را با کارهای نظامی داشته باشند. البته ما خودمان هم پادگان هایی داریم که آنها را آموزش می دهیم.

از چه سنی می توانند وارد این گروه ها شوند؟

شانزده سال به بالا.

بیشتر با چه نوع اسلحه ای می جنگید؟

ما به عنوان یک گروه نظامی که ساختار خیلی منظمی هم ندارد انواع اسلحه ها را داریم و هر اسلحه ای استفاده می کنیم. ضد هوایی، ضد موشک و … داریم.

شنیده ایم گروه «سرایا الخراسانی» از ماشین های نظامی استفاده نمی کنند و خودروهایشان شخصی است، دلیل خاصی دارد؟

بله درسته. این پیشنهاد در ابتدا توسط حاج جواد مطرح شد. به این دلیل که از سرعت عمل بالایی برخوردار شویم، چون داعشی ها هم از خودروهای غیر نظامی که سرعت بیشتری به آنها می دهد استفاده می کنند. این ماشین ها که عموما تویوتا است این امکان را می دهد که سرعت بیشتری داشته باشیم و سریعتر از منطقه عملیات دور شویم و ضربه مهلکی به دشمن وارد کنیم.

در مورد گروه های تکفیری می خواهیم بیشتر تعریف کنید. ما آنها را خیلی نمی شناسیم مگر به روحیه وحشی گری. می خواهیم شناخت شما را از دشمن بدانیم.

قطعا ما نباید توان دشمن را کم جلوه دهیم. از لحاظ نبرد و مهارت ما از آنها کمی ضعیف تر هستیم. طرف مقابل ما از قدرت بالایی در نبرد و درگیری برخوردار است. هر سرباز داعشی می بایست حداقل ۸ ماه آموزش نظامی دیده باشد. ولی ایمان ما از آنها قوی تر است و چیزی که باعثمی شود ما موفق شویم این است که دست خدا با ماست و خدا ما را یاری می کند.

تعداد شهدایتان از ابتدای مبارزه با داعش چقدر است؟

۶۰ شهید تاکنون دادیم. البته در عراق معروف است سرایا الخراسانی شهدای کمتری نسبت به بقیه می دهد آن هم به این دلیل که جوانان ما به صورت تاکتیکی در حال نبرد هستند. حاج جواد معروف بود به اینکه تاکتیک ها را وارد نبرد و عملیات ها کرده است.

سخت ترین عملیات چه عملیاتی بود؟

سخت ترین عملیات عملیات «عزیز بلد» بود آن هم به دلیل موقعیت جغرافیایی. در این عملیات داعشی ها در باغ ها پنهان می شدند و این کار را کمی سخت کرده بود.

محورهایی که عمل می کنید مشخص شده یا هر محوری که لازم باشد می روید؟

قطعا از ما خواسته می شود. فرمانده عملیات به ما می گوید و ما اعزام می شویم.

بعد از صحبت هایی که یکی از مسئولین ایران در مورد عراق مطرح کرد برخوردی در عراق ایجاد شد؟

ما همچین چیزی را احساس نکردیم و حتی در مصاحبه با رسانه های خارجی اعلام کردیم ارتباط ما با ایران است و از این موضوع هیچ هراسی نداریم. مردم نیز این موضوع را به خوبی درک کردند.

برخی ها فکر می کنند این همدلی مردم عراق با مردم ایران تاکتیکی و به خاطر جنگ است اما بعد از آن باز بحثعرب و عجم مطرح می شود و خصومت ها پررنگ خواهد شد.

عقیده ما این نیست. ما فکر می کنیم ولایت فقیه مهمترین چیز است و اینکه ولایت فقیه با ما باشد از هر چیز دیگر برای مهم تر است و به موضوع عرب و عجمی اهمیتی نمی دهیم.
برادرتان چگونه شهید شدند؟

همراه سید جواد دو هفته پیش برای عملیات به بازاری در «بلد» رفته بودیم که ترور شد.

گفته می شود او به دلیل مصاحبه با خبرنگار بی بی سی شناخته شد و منجر به ترورش گردید، آیا این حرف درستی است؟

قطعا چنین چیزی بی تاثیر نبود. حاج جواد معروف بود به شجاعت در فرماندهی و سخنانی گفته می شود که رهبران قوی را مورد هدف قرار می دهند و معتقدم می تواند موثر باشد.

تلخ ترین خاطره تان از این جنگ های اخیر چیست؟

مربوط است به خاطره شهادت برادرم. شهادت برادرم سخت ترین چیز است که برای من در زندگی رخ داده. من با ایشان در یک ماشین بودم. آنها مستقیم سید جواد را مورد هدف قرار دادند. ما به همراه کاروانی از محافظین حاج جواد از شهر خارج شدیم که آنها با تیر بار ماشین را مورد هدف قرار دادند. فاصله آنها نزدیک ۵۰ متر با ما بود. اولین گلوله برادرم را هدف قرار داد و شش محافظش هم به شهادت رسیدند. یک گلوله به کتفش اصابت کرد که بر اثر خونریزی زیاد شهید شد.

سید جواد الحسناوی ازدواج کرده بود؟

بله. ایشان عقد کرده بود اما چون قرار شد برای جهاد به سوریه برود خانواده همسرش قبول نکردند و مجبور شد جدا شود.

حاج قاسم را دیده اید؟

بله دیدن ایشان برای من به عنوان یک فرمانده بزرگ جذاب بود. همین که ایشان به عنوان امین از طرف ولایت فقیه هست برای ما کافی است تا اطاعتش کنیم.

در بین شهدای ایران بیشتر کدام شهید مورد توجه شماست؟

شهید چمران. به دلیل شخصیت عالی و بزرگ شیفته شخصیت ایشان شدم.

روحیه مقاومت در بین مردم عراق چگونه است؟

قبلا این روحیه زیاد نبود اما در شرایط فعلی زیاد شده و در حال فراگیر شدن است.

خاطره ای از روزهای جهاد با تکفیری تعریف کنید.

جهاد در کل شیرین است و البته قطعا ترس هم وجود دارد اما همه سربازان ما وقتی حاج جواد را می دیدند ترسشان از بین می رفت.

بین افرادتان کسانی که جنگ ایران و عراق را درک کرده باشند هستند؟

*پاسخ: بله زیاد. افرادی بالای ۵۰ سال هستند. آنها می گویند جنگ در عراق وظیفه ای بود که دولت به ما تحمیل می کرد و اگر نمی رفتیم خانواده ما مورد اذیت واقع می شدند.

از طرف خانواده برای شرکت در جنگ مشکلی ندارید؟

مشکلی نیست. مادرم اگر تشویق نکند مخالفت هم نمی کند.

از شهید تقوی بگویید.

ایشان را زیاد دیده بودم. او مسئول فرماندهی بیشتر عملیات هایی بود که در عراق انجام می شد. من در دو عملیات آزاد سازی «جلولا» و «عزیز بلد» با ایشان همراه بودم. شخصیت بسیار قوی‌ای داشت و در فرماندهی و مدیریت شجاع بود. همچنین از حکمت و درایت در نبرد برخوردار بود تا اینکه در پاکسازی منطقه «عزیز بلد» شهید شد.

از تکفیری ها اسیر هم گرفته اید؟

بله. بین همه شان یک نفر بود که خیلی التماس میکرد او را نکشیم. قرار هم نبود کشته شود اما مردم امانش ندادند. او خود و خانواده اش با داعش همکاری می کردند. اما بقیه شان حتی زمانی که تهدید به مرگ می شوند می گویند ما را بکشید اما به ما دست نزنید. شما نجس هستید. تا این حد مغزشان شست‌وشو داده شده است!

با آنها چه برخوردی دارید؟

آنها به هیچ وجه از مواضع خود عقب نشینی نمی‌کنند. ما اسرا را تحویل دولت می دهیم. هر چند که معتقدیم آنها خوارج هستند و ما با خوارج تعامل نداریم. بعد از عملیات تکریت بسیار اسیر گرفتیم. از کشور های دیگر هم جز عراق اسیر گرفته ایم. حتی از اروپایی ها هم هستند. از چچنی ها هم هستند، مثلا یکبار که وارد مقر آنها شدیم نوشته بود شیران چچن.

در عملیات تکریت هم بودید؟

بله. این عملیات طولانی بود ولی حاج جواد توانست با کمترین نیروها بیشترین جاها را آزاد کند و در تپه های «حمرین» نزدیک بیست منطقه را ایشان فتح و پاکسازی کرد.

گفته شده بود قائله جنگ تکریت زودتر جمع می شود ولی طول کشید.

یکسری عواملی بود که موجب طولانی تر شدن عملیات شد. آن هم بنیه قوی‌ای بود که از کرکوک به داعشی ها رسید. مورد دوم مین ها و خودروهای بمب گذاری شده بود که نزدیک شش بار بین جمعیت منفجر کردند.

در ایران گروهی از مطبوعات شایعه کردند که آمریکا در آزادی تکریت مشارکت جدی داشته. شما نظرتان چیست؟

من فکر نمی کنم کشورهای خارجی نقش تاثیر گذاری در نبرد عراق داشته باشند و این را می بینم.

اسیر هم داده اید؟

بله. ۹ نفر اسیر در تکریت دادیم. در واقع آنها کشته هستند و پیکرهایشان دست داعش است. پیکر شهدا را بردند به «هویجه» و در ورودی آنجا آویزان‌شان کردند. وقتی فهمیدند از گردان خراسانی هستند این کار را عمدا کردند و گفتند: اینها ایرانی هستند و ما با ایرانی ها این کار را می کنیم.

حاج جواد چگونه خود را برای یک عملیات تجهیز می کرد؟

او هیچ وقت سلاح گرم با خود حمل نمی کرد. هر چه هم به او می گفتیم خطرناک است، جواب می داد لازم نیست. هر وقت زمان و دقیقه شهادت من برسد شهید خواهم شد چه با سلاح چه بی سلاح.

حاج جواد متواضع بود و خود را از شهروندان جدا نمی دانست حتی در پست های ایست بازرسی هم در نوبت می ماند تا بازرسی شود.

خاطره از حاج جواد برایمان تعریف کنید.

حاج جواد همیشه می گفت سه کار انجام بده تا شهید نشوی! اول اینکه نگذار پدر مادرت ازت راضی باشند. دو، لباس تمیز نپوش و سه اینکه عکس یادگاری نگیر با کسی. سبحان الله. قبل از شهادت هر سه کار را خودش انجام داد. قبل از اینکه از خانه بیرون بیاییم پدر و مادرم خیلی از او راضی بودند. روز شهادت رفت بازار لباس جدید خرید و پوشید. بعد رفتیم زیارت امامین عسکریین(ع) و وقتی آمد بیرون گفت: از من عکس بگیرید.

هیچ وقت شد او مجروح هم شود؟

بله. در سوریه زخمی شده بود و منطقه هم خیلی باز بود. دو نفر در خانه ای بودند زخمی که نزدیک بود داعشی ها آنها را ببرند. جواد داد زد کی با ما می‌آید برای نجات آنها؟ من و دو نفر دیگر با او رفتیم. همین که رفتیم پایش تیر خورد و زخمی شد. من داشتم داد و فریاد می زدم که بیایید نجاتش دهید الان شهید می شود. حاج جواد مرا را صدا زد گفت: چته اینقدر داد می زنی؟! بعد با لبخندی به شوخی گفت: حسن نصرالله خالی بست، این تیره درد داره.(سید در یکی از سخنرانی هایش می گوید شهادت مثل نوشیدن یک آب خنک است.)

از دو هفته قبلش او را دائم تهدید می کردند که می خواهند شهیدش کنند.