سینمای من بقالی نیست

به گزارش افکارنیوز، سینمای ایران آنچنان که خیلی ها معتقدند مدت های زیادی اسیر قصه نگویی هایی شده که اصولا و اساسا تمایلی به برزخ بردن تماشاگر دارند. برزخی که در غایت آن نه هدفی مستتر است و نه در کلیشه ای ترین شکل ممکن پیامی برای مخاطب دارند. منظورمان از «پیام» همان تعریفی است که نظریه پردازان پیشین از یک رسانه در ساده ترین شکل ممکن دارند یعنی ارسال یک مفهوم ارتباطی از فرستنده به گیرنده.

حال مجالی برای پرداختن به تعاریف تئوریک و نظریه پردازانه از رسانه و علوم ارتباطات نیست اما به هر ترتیب باید بپذیریم که سینما در ایران به مثابه رسانه ای که خیلی ها از آن صحبت می کنند کارکرد اصلی خود را از دست داده یعنی در مقاطعی به شدت در دام قصه و روایت افتاده که اساسا کیفیت فنی سینما را زیر سوال برده و در مقاطعی همچون سال‌های اخیر اسیر و گرفتار فضاهای وهم برانگیزی شده که برای فرار از آنچه در تعریف سینما خوانده ایم و دیده ایم فاصله زیادی دارد. فضایی که نه داستان و روایت نقش اساسی دارد و نه کیفیت سینما. البته اگر خوش انصاف باشیم نمی توان از آثار تولید شده ای که اتفاقا هم در بازار اکران و هم در حوزه تئوریک سینما با استقبال خوبی از سوی تماشاگران ایرانی مواجه شده اند به راحتی گذشت.

«رخ دیوانه» یازدهمین اثر سینمایی ابوالحسن داودی هم از آن دسته فیلم هایی است که با در نظر گفتن تمام خوبی ها و بدی هایش می تواند به عنوان روایت مدارانه ترین اثر سینمایی تولید شده در ایران طی سال‌های اخیر با در نظر گرفتن مولفه های سینمای روایت محور معرفی شود. اثری که در عین به چالش کشیدن برخی از ناهنجاری های اجتماعی توانسته مخاطبان خوبی را به سالن های سینمایی تهران و شهرستان در نوبت اول اکران نوروزی بکشاند.

این فیلم سینمایی که در سی و سومین جشنواره بین المللی فیلم فجر هم اثر موفقی بود، روایتی پیچیده، جنایی و معماگونه از چند دختر و پسر جوان است که با محوریت روایت یک راوی که از همان ابتدا تماشاگر را به چالش و البته همراهی با او وا می دارد وارد یک قرار اینترنتی می شوند و به دنبال این قرار پر از سوال و ابهام آشنایی با یکدیگر پیدا می کنند. آنها به دنبال یک شوخی ساده دختری به نام ماندانا که همچون سایر شخصیت های فیلم فقط به معرفی سطحی از او به مخاطب اکتفا شده در مسیری قرار می گیرند که شروع داستان اصلی و البته روایت خرده داستان هایی کوچک در قالب هشت بازی است، روایتی که با تاسی از نگاه روانشناسانه همیشگی داودی به فیلم های این چند سال اخیرش همچون «تقاطع» و فیلم اکران نشده «زادبوم» تماشاگر را در مسیری قرار می دهد که نمی تواند و چاره ای هم ندارد که حتی یک لحظه از فیلم را از دست بدهد. روایتی متفاوت که هرچند در نوع روایت داستان ها و خرده داستان ها، شخصیت پردازی، نوع غافلگیری مخاطب، حفظ راکورد بازیگران، یکپارچگی روایت، پایان بندی فیلم و سایر موارد با اما و اگرهایی همراه است اما به هر حال گامی قابل ستایش در رجعت سینمای ایران به روایت های داستانی و در عین حال توجه به دغدغه های اجتماعی است که خیلی از فیلمسازان جوان و پیشکسوت اعتقادی به آن ندارند.

داودی که شش سال پیش تجربه تلخ «زادبوم» را از سرگذارند و همچنان بعد از شش سال حسرت اکران نشدن این فیلم هنوز در چشمان و رفتار او مشخص است با «رخ دیوانه» نشان داده که هرچند با نسلی پر از پرسش و جسارت دور است اما همچنان دود از کنده بلند می شود و می تواند اثری را ارائه دهد که حرف هایی برای گفتن دارد. اثری که همانطور اشاره شد مخالفان و موافقان زیادی دارد اما در ادامه همان مسیری است که مخاطب ایرانی آن را دوست دارد. مخاطبی که از شخصی نگری ها، خرده داستان‌های به شدت بیهوده و بدون کاربرد در سینما دل آزرده و خسته است و دوست دارد بازگشتی به دوران طلایی و تکرار نشدنی سینمای ایران داشته باشد. حال با اینکه «رخ دیوانه» در تمام وجوه جامعه شناختی، روانشناسانه فیلمی به غایت قابل بررسی، تحلیل و نقد است و می توان ساعت ها درباره آن به بحثو حتی مجادله پرداخت اما به هر ترتیب فرصتی پیش آمد تا بعد از چند هفته اکران عمومی ابوالحسن داودی نقطه نظرات خود درباره «رخ دیوانه» را با مخاطبان فیلم در میان بگذارد که می خوانید.

* مقدمات مصاحبه هایی این چنینی با پرسش در مورد ایده و انگیزه و از این دست سوالات در مورد فیلم آغاز می شود که من تمایل دارم در مورد آن صحبت نکنیم و معتقدم شما به عنوان صاحب اثر طبیعتا انگیزه ها و دغدغه های خاص خود را برای ساختن «رخ دیوانه» آن هم بعد از پنج - شش سال دوری از سینما داشتید. اولین سوالی که فکر می کنم بهتر است درباره فیلم مطرح شود بازگشت شما پس از ۶ سال است؛ بازگشتی بعد از تجربه تلخ اکران نشدن «زادبوم». حال با در نظر گرفتن چنین شرایطی اوضاع را چگونه دیدید؟ آیا اکران عمومی «رخ دیوانه» در نوروز همچون شرایط جشنواره برای شما راضی کننده بود؟

- فکر می کنم با توجه به شرایطی که در آن قرار داریم بهتر است کمی پیش تر از ساخت فیلم توضیحاتی را ارائه بدهم. به طور کلی بنای ساخت فیلم «رخ دیوانه» از چند سال پیش حتی قبل از ساخته شدن فلیم «زادبوم» گذاشته شد، به این شکل که من و همسرم بیتا منصوری(تهیه کننده فیلم) از سال‌های گذشته فلیمنامه «رخ دیوانه» را در اختیار داشتیم و همواره منتظر بودیم که شرایط خوبی برای ساخت آن فراهم شود.

ضمن اینکه ما در چنین فضایی با دو چالش مواجه بودیم که برایمان قابل بررسی بود. یکی از وجوه این چالش ها کنار آمدن با شرایط، مشکلات و مصائب سینمای ایران بود که توقیف فیلم «زادبوم» و از بین رفتن زحمت سه ساله ما برایمان ایجاد کرده بود؛ چالشی که هنوز هم بعد از گذشت چندین سال نتیجه نداده است.

وجه دوم این چالش نیز به فیلم دیگر من بازمی‌گردد که در دقیقه نود اکران در بدترین شرایط قرار گرفت و به دلیل بایکوت شدن فیلم توسط تهیه‌کننده عملا دیده نشده و من این کار را نیز اثری بر باد رفته می دانم. به همین جهت باید اذعان کنم که با در نظر گرفتن این چالش هایی که من و خانم منصوری با آن مواجه شدیم، مساله ساخت «رخ دیوانه» برای ما یک چالش شخصی محسوب می‌شد.

خوشبختانه یا متاسفانه در طول این سال‌ها در سینما عادت کرده‌ایم که باید با مصائب کنار آمد و یا از کنار آن به نوعی گذر کرد. ما می دانیم که باید با شرایط زمانه ساخت و به آن غلبه کرد و این ساختن به معنای تسلیم شدن نیست. به همین دلیل ساخت این فیلم برای خود من یک کار حیثیتی شد. یک کار حیثیتی نه به این معنا که بخواهد اعتبار مرا حفظ کند بلکه به این معنی که در چالشی که هر آدمی در زندگی دارد احساس کند که آیا در این شرایط که همه چیز محتوم شده می تواند باز هم پیروز شود.

در شرایطی که یک فیلم که سه سال زحمت ساختش را کشیده ای در آخرین لحظات به دست کسی می افتد که هیچ سنخیت فکری با او ندارید و یا فیلم دیگری که ساخته ای و تجلیل شده و جایزه گرفته است، توقیف شده این سوال برایت پیش می‌آید که حال این موارد باید شما را به سوی تسلیم شدن ببرد یا باز هم باید سعی کرد.

پاسخ من به این پرسش این بود که دوباره از نو شروع کنم. در واقع «رخ دیوانه» برای من یک نوع آغاز همه چیز بود. به همین دلیل دقیقا بحثو موضوع جوان ها با این شدت در این فیلم جاری است، چرا که من از ناهمخوانی سن خودم و طیفی که درباره آنها فیلم ساخته ام نترسیدم و با خودم گفتم اگر قرار است برای جوانان فیلم بسازم باید بتوانم آنها را بشناسم و نسبت به آنها شناخت داشته باشم و همین باعثشد وارد فضا و دنیایشان بشوم.

*حالا که از دغدغه ها و چالش های ساخت فیلم گفتید، من دوباره به سوال اول برمی گردم که درباره اکران فیلم بود و اینکه با توجه به شرایط ویژه اکران نوروزی و اکران یک فیلم سینمایی در جشنواره فیلم فجر که تجربه نشان داده تفاوت های زیادی با یکدیگر به لحاظ برخورد مخاطب دارد، اوضاع را چطور ارزیابی می کنید؟

- من فکر می کنم خیلی خوب بود و اصلا تصور نمی کردم بتوانیم با همین میزان تماشاگر ارتباط برقرار کنیم. برای اینکه فیلم «رخ دیوانه» یک فیلم سخت و لب خطی محسوب می شود که سختی آن هم در مراحل ساخت و هم در شکل ارتباط این فیلم با مخاطب است.

صادقانه بگویم زمانی که ما با تهیه کننده در حال ساخت فیلم بودیم احساس می کردیم اگر با یک اقبال نسبی هم از سوی مخاطب مواجه شویم خیلی خوب است و خوشبختانه الان احساس می کنم این ارتباط شکل گرفته، اما مشکلی که هست، اینکه به نظر می آید این فیلم پتانسیل ارتباط بیشتر از این را هم دارد و دلیل اینکه این پتانسیل هنوز به صورت کامل به دست نیامده در این موضوع نهفته است که ما اطلاع رسانی کاملی نسبت به این فیلم نداشتیم.

سال گذشته همین روزها فیلمی را برای اکران از اوایل اسفند در برنامه اکران عمومی قرار دادند که با پشتیبانی بی دریغ صدا و سیما مواجه شد و بعد از تعطیلات نوروزی هم همچنان برای این فیلم تیزر پخش می شد. حالا اینکه بخواهیم در چنین فضایی فروش فیلمی که سیزده الی چهارده هفته با آن حجم پشتیبانی و تبلیغاتی اکران شده با «رخ دیوانه» مقایسه کنیم، واقعا غیرمنصفانه است.

بنده مطمئنم و اعلام هم کرده‌ام که اگر به همه فیلم های نوروزی امسال و نه فقط «رخ دیوانه» یک سوم آثار پارسال حمایت تبلیغاتی تعلق می گرفت، یقین داشته باشد که فروش این فیلم ها نیز دو یا سه برابر می شد.


*البته با شرایطی که هم اکنون در آن قرار داریم بعید به نظر می رسد که اتفاق خاصی در این زمینه بیفتد.

- من امیدوارم با توجه به رویکردی که حداقل آقای پورمحمدی معاون سیما از مدت ها پیش در حوزه سینما داشته اند، اتفاق خوبی در عرصه تبلیغات فیلم های سینمایی در رسانه ملی بیفتد. اصولا انتظارم این است که اگر قرار می خواهیم سینما و رسانه به شعار «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» برسد عادلانه رفتار کنیم و این طور نباشد که هر کس در هر جایی سنگ خود را به سینه بزند.

*جناب داودی کارگردانی فیلم «رخ دیوانه» به زعم بنده یکی از متفاوت ترین تجربه ها در سینمای ایران است و این اتفاق خوبی است که ورای ارائه تکنیک تقریبا نوگرایانه بتوان مخاطب عام را که کمتر با این تجربه سینمایی آشنا است، با اثر همراه کرد. نظر خود شما چیست؟ آیا از ابتدا به این موضوع فکر کرده بودید یا همه این فضاها نشات گرفته از یک اتفاق یا بهتر بگویم خوش شانسی صاحب اثر بوده است؟

- من اصولا در تمام فیلم هایی که ساخته ام از مخاطب عام فاصله نگرفته ام یعنی به هیچ عنوان به سینمای شخصی معتقد نیستم نه اینکه برایش احترام قائل نباشم ولی جنس سینمایی که حداقل من با آن کار می کنم سینمایی است که اولین ارتباطش با مخاطب عام است و بعد از آن به چیزهای دیگر فکر می کند. اگر هم راجع به «رخ دیوانه» می گویم که این فیلم دارای یک فضای خاص است و بیان متفاوت و خاص تری را در فضای ارتباط با مخاطب عام دارد به این دلیل است که معتقدم به عنوان فیلمساز اولین وظیفه ام این است که سطح کیفی ارتباطم را ارتقا بدهم به این معنی که در فیلم های جدید با خود بیندیشم که چه وجهی، چه تکنیکی، چه فرمی و چه محتوایی را باید در اختیار بگیرم که از آن چیزی که قبلا ساخته ام یک پله بالاتر بایستم.

البته اینکه من در سینما به مخاطب عام اهمیت می دهم دلیل بر این نمی شود که نگاهم به پرده نقره ای سینما مثل یک بقالی باشد و چون مثلا مغازه و فضایی برای ارائه محصولی دارم پس هر آنچه که دستم می رسد بی توجه به کیفیت برای فروش بگذارم.

به نظر من اتفاقی که در چند سال گذشته برای سینمای ایران افتاده این است که وقتی صحبت از ارتباط با مخاطب عام شده معمولا همیشه آن چیزی که در نظر گرفته شده کف سلیقه عام جامعه بوده است. یعنی فیلمسازان ما کف سلیقه جامعه را معیار قرار داده اند و متاسفانه در طول این سال‌ها صدا و سیما هم با این سطح سلیقه عمومی همراه شده و این فضا را در سینما تبلیغ کرده است.

*بد نیست در این فضا مصداقی صحبت کنید.

- متاسفانه چیزی که به شکل نگاه رسمی و حمایت شده از طرف دولت و رسانه ملی از سینما به مردم معرفی می شود، معیار سنجش به حساب می آید و همین معیار در برنامه های دیگر نیز بسط داده شده است. نتیجه این رویکرد این است که به یکباره در یک پروسه هفت تا هشت ساله برنامه سازی در سینما و تلویزیون به شدت افت فاحشی کرده و جالب اینکه وقتی هم به وضعیت موجود انتقاد می کنیم به ما می گویند که این خواسته و سلیقه مردم است در حالیکه از نظر من در سلیقه مردم یک کف و یک سقف وجود دارد که اتفاقا فاصله زیادی با هم دارند که ما به عنوان یک سینماگر نگاهمان هرگز نباید به آن کف باشد و سقف را نگاه نکنیم.

اینکه من مدعی هستم «رخ دیوانه» فیلم خاصی است به این دلیل است که نگاه من همواره به سقف سلیقه و خواسته های مردم بوده و هست.

این حجم اقبال عمومی که فیلم من با آن مواجه شده است با وجود انتقادها و نارضایتی هایی که نسبت به اطلاع رسانی در مورد آن دارم در فضاهای مجازی مثل فیسبوک و اینستاگرام و سایت های مختلف در کامنت های بسیاری که دوستان قرار می دهند دیده می شود و این موضوع به خودی خود نشان دهنده ارتباط خوبی است که فیلم با مخاطب عام برقرار کرده است. از سوی دیگر این استقبال نشان دهنده یک رضایت هشتاد - نود درصدی از سوی مخاطب است و این نکته برای من بسیار حائز اهمیت است که عده ای راضی هستند از اینکه سطح سلیقه شان در سینما رعایت شده است و این همان سلیقه ای است که دیگران آن را عام می نامند.

*می توانید با در نظر گرفتن چنین دیدگاهی که اشاره کردید، آن را بیشتر به محتوای فیلم «رخ دیوانه» نیز تعمیم دهید؟

- می دانید این فیلم عملا نه فیلم روشنفکرانه ای است نه فیلم خاص و نه قرار است برای سلیقه خاصی باشد. «رخ دیوانه» برای یک جمع عمومی ساخته شده است که اهالی نیاوران و زعفرانیه تا روستایی در بندرعباس و چابهار مخاطبان آن هستند. اساسا هر فیلمی که من می سازم میانگینی از این سلیقه است ضمن اینکه معتقدم به دلیل تکنولوژی و فرهنگ جهانی شکل گرفته در جامعه ما در حال حاضر تفاوت عمده ای بین آن که در بندرعباس زندگی می کند با کسی که در شمال شهر تهران روزگار می گذراند، وجود ندارد.

به هر حال ما می توانیم تا حدودی به این سقف سلیقه نزدیک شویم و مدعی باشیم که در سینما می توان در چنین سطحی فیلم ساخت و تماشاگر را راضی نگه داشت.

*بنده هم به این موردی که شما به آن اشاره می‌کنید معتقدم ولی به نظر می آید تماشاگر همه آنچه را که در «رخ دیوانه» اتفاق افتاده در حد یک بازی صرف می داند؛ مثل همان بازی هایی که در اپیزودهای اثر خود داشتید و به بیننده القا کرده اید که این یک بازی است. اتفاقا سوال من این است که چرا روایت و داستان فیلم در حد یک بازی و شوخی ارائه شده است؟

- واقعیت این است که قرار هم نبود داستان این فیلم از این هم فراتر برود. ما تعمدا روایت داستان را به سمتی بردیم که مخاطب آن را شوخی بپندارد. تم و موضوع اصلی فیلم «رخ دیوانه» راجع به هویت هایی است که بر اساس ارتباطاتی شکل می گیرد که در دنیای مجازی شکل گرفته و در جامعه گسترش یافته است. اتفاقا داستان بر این شالوده بنا می شود و پا می گیرد. داستان این فیلم قبل از هر چیز بر بازی دروغ و واقعیتی تکیه دارد که در دنیای مجازی به صورت روتین جاری است و حتی هویت آدم ها را تحت تاثیر قرار داده است.

همین موضوع تم اصلی قصه است و وقتی به فرم می رسیم باید طوری عمل کنیم که فرم با تم اصلی کاملا سازگار باشد. تم اصلی می گوید ما در جامعه ای پر از محدودیت زندگی کرده ایم که از یک جایی به بعد یکباره با هجوم اطلاعات بی کران در فضایی به نام دنیای مجازی و اینترنت مواجه شده است یعنی مجموعه ای از اطلاعات به وسعت تمام جهان و به عمق یک بند انگشت به مخاطب مجازی می رسد. بنابراین وقتی ما برای چنین فضایی فیلم می سازیم نمی توانیم از فلسفه هگل استفاده کنیم و از این شکل ارتباطی بیرون برویم.

این فضا به ما می‌گوید که هویت جدیدی که در یک فضای مجازی شکل گرفته در حد و اندازه یک فضای مجازی است. به این معنی که شما می توانید در این حوزه یک ارتباط بی انتها داشته باشید اما هیچ عمقی در این ارتباطات چه در ارتباطات فردی چه در ارتباطات گروهی و چه در تمام دیالوگ هایی که در آن فضا برقرار می شود، وجود ندارد. اساسا ارتباطاتی که بر آن مبنا شکل می گیرد هیچ کدام عمقی ندارد. همه این ها برآمده از یک فضای دروغین و مجازی و تخیلی است که در اکثر قریب به اتفاق این ارتباطات به هیچ عمقی نمی رسد.

من با تاکید می گویم فیلم رخ دیوانه اگر قرار بود در موضوع خود به عمق برود تمام پتانسیل و انرژیاش را از دست می داد و تبدیل به فیلمی می شد که قصد داشت با خودنمایی دانش خود را به رخ تماشاگر بکشد.