اشتباه کردم که به سینما رفتم

به گزارش افکارنیوز، دیگر کسى نیست که حسن اکلیلى را نشناسد. علاوه بر اصفهان، تمام ایران با او و کارهایش آشنا هستند. در وهله اول برخورد، اصلاً فکرش را هم نمى‌کنى که شخصیت واقعى‌اش دقیقاً همان چیزى است که در کارهایش مى‌بینیم: خوش‌زبان و پرانرژى. حتى با آن که در ساعات پایانی شب به پاى صحبت‌هایش نشستیم اما هیچ‌گاه اثرى از رخوت و خستگى در او ندیدیم.

گفت‌وگوى دو ساعته ما را با این پیشکسوت تئاتر اصفهان که یکی از تقدیر شده های بیست و هشتمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان بود را از نظر پذیرا باشید.

اگر مى‌شود براى شروع، یک سیناپس از زندگى خودتان براى ما بگویید.

من در ۱۸ مرداد ۱۳۳۲ در محله چهارراه تختى به دنبال آمد. پنج ساله بودم که به همراه خانواده راهى تهران شدیم و من در همان جا دیپلم گرفتم. بعد از پایان خدمت به مدت سه ماه در شرکتى شاغل شدم اما دیدم نمى‌توانم در آنجا کار کنم؛ این بود که به اصفهان برگشتم و در اینجا کارهایم را شروع کردم.

خب چرا بین این همه کار و در سال‌هایى که اطلاع‌رسانى از تئاتر در حد صفر بود، به سراغ این حرفه رفتید؟

علت این که من شیفته کار هنرى شدم این بود که از کودکى احساس کردم مى‌توانم مطالب را، جداى از آدم‌هاى معمولى به دیگران انتقال دهم؛ چون در خانواده مذهبى بودم نمى‌توانستم به سینما بروم ولى دوستانم مى‌رفتند و فیلم را برایم تعریف مى‌کردند و به قدرى در تعریف‌هایشان دقیق مى‌شدم که بعد از پایان صحبت‌ها، به گونه‌اى فیلم را واگویه مى‌کردم که آنها تصور مى‌کردند من فیلم را دیده‌ام و از روى همان تعریف‌ها نمایشنامه مى‌نوشتم آن هم نمایشنامه‌هاى ساده در سن هشت سالگى. ما در آن خرابه‌ها، یک تئاتر راه مى‌انداختیم و بدون این که تئاتر ببینیم، تئاتر اجرا مى‌کردیم. بعد که بزرگتر شدم کارها را به مراکز فرهنگى نمایش بردم اما در دوران خدمت نظام وظیفه به صورت جدى‌تر در پادگان مسوولیت تئاتر هفتگى را بر عهده داشتم و بعد از خدمت هم یکسرى فیلم کوتاه ساختم، فیلمنامه نوشتم و بازیگرى کردم. ماحصل ۵۶ سال زندگى‌ام، تعداد زیادى نمایشنامه است. اکنون نزدیک به ۳۰ سال است که مدیر گروهم. سینما حافظ(فلسطین) را به سالن آمفى‌تئاتر تبدیل کردم و نمایش‌هاى زیادى را در آنجا کار کردم که برخى از آنها تا ۲۵۰ هزار بیننده داشته. به طور خلاصه نزدیک به ۱۰۰ نمایش کوتاه و بلند با دخالت من به سرانجام رسید.

اولین و جدى‌ترین تئاترى که انجام دادید کدام بود؟

نمایشى بود به نام «خوش خبر» که در سال ۴۹ یعنى زمانى که ۱۷ سال داشتم در تهران براى آموزش و پرورش انجام دادم که آن کار در جشنواره توفیقات بسیارى به دست آورد. بعد در ارتش و سپس در دانشگاه اصفهان کارهاى حرفه‌اى‌ام را پى گرفتم. کلاً براى هر موقعیت اجتماعى، کارى ارایه مى‌دادم مثلاً درباره جنگ نمایش " سر حسن آشپز " و براى احتکار، " محتکر خدا مرگت بده " را اجرا کردم.

استاد هم داشتید؟

استاد نداشتم ولى تحت تاثیر مرحوم رضا ارحام صدر بودم. من چند تا کار کمدى انجام دادم و به همین خاطر مردم فکر کردند که من از ایشان تقلید مى‌کنم در حالى که فقط شیوه بازى من شبیه بازى ایشان بود.

مى‌توانید چند نمونه از کارهاى پرفروشتان را نام ببرید؟

" تب در مطب " با ۵۰۰ اجرا، " عزیز فرنگى " با ۲۵۰ اجرا، آخرش که چه، ولوله، از خود راضى، رنگاوارنگ، نمایشنامه‌هاى هفت‌سین که مرحوم ممیز آنها را نوشت، مسافر، ملاقات ممنوع، کى مرده کى زنده، گاگولى، کشمکش، حمال باشى، رمال‌باشى و مرد رند که ۴،۵ ماه روى صحنه بود.

چرا اسم‌هاى نمایش‌هایتان این قدر خاص است؟

چون احساس کردم به جاى این که بنشینم و محتواى کار را یک ساعت براى مخاطب توضیح دهم، با یک اسم مختصر و زیبا، به این مهم نایل می آیم.

چرا در کارهایتان به سراغ کمدى رفتید و از گونه‌هاى دیگر نمایشى استقبال نکردید؟ ‌

من کار جدى هم انجام مى‌دادم اما احساس کردم که در آن نمایش‌ها که عمدتاً از آثار خارجى اقتباس مى‌شد، دارم از جایى وام مى‌گیرم که این کارى اشتباه بود و من مى‌خواستم ایرانى کار کنم، این بود که به نگارش کارهاى کمدى رو آوردم ضمن این که مخاطب نمایش کمدى بسیار زیاد است. ما در اوایل کار، به قدرى با انبوه جمعیت مواجه مى‌گشتم که براى اجراهاى متعدد واقعاً خسته مى‌شدیم.

گویا سالهاست نمایشی تحت عنوان " خوش‌اشتها " را آماده دارید که حتی پوسترها و تبلیغاتش را هم منتشر کرده اید اما تاکنون حتى یک اجرا هم از این کار نداشتید، چرا؟

بله، من نمایش " خوش‌اشتها " را آماده کردم، دکورش را هم زدم اما کمى دلم به درد آمد چون احساس کردم مسوولان با ما همراه نیستند و من چون دیدم آنها با ما همراه نیستند با خودم گفتم چرا باید چند ماه اذیت شویم و در آخر یک تن خسته از خود به جا بگذاریم. ببینید تئاتر کار پرخرجى است که باید صدا و سیما، ارشاد و شهردارى به ما کمک کنند. لباس، دکور، تیزر، آکسسوار، دستمزد بچه‌ها، نور و… اینها همه هزینه مى‌برد، این هزینه‌ها باید تامین شود اما با این محدودیت‌ها، آخرش یک تن خسته براى ما مى‌ماند. تلویزیون باید تبلیغ رایگان انجام دهد‌ و دیگر دستگاه‌ها حمایت کنند.

این مسوولانى که مى‌گویید به طور واضح چه اشخاصى هستند؟

شخص به خصوصى نیست. شهردار، استاندار، فرماندار و… همه این عزیزان باید دست به دست هم دهند تا تئاتر رونق بگیرد. تئاتر اصفهان مثل گز اصفهان یک حلاوت قابل توجهى دارد مثلاً قبلاً کسانى که براى مسافرت به اصفهان مى‌آمدند، ته بلیط هواپیماى خود را مى‌آوردند تا پاراف کنم که بعدها بگویند من آمدم و تئاتر را دیدم.

گفتید در زمان " خوش‌اشتها " از عدم همراهى مسوولان، ناامید شدید و کار را اجرا نکردید حال این که این عدم همکارى همواره در کارهاى دیگرتان هم بوده، پس چرا آن ‌ها را تعطیل نکردید؟

چون آن زمان من پرروتر بودم و جوانتر و انرژى بیشترى هم داشتم از طرفى گرانى به این اندازه نبود. تئاتر خرج دارد. هنرمندان تئاتر از جمله خود من بیمه نیستیم. با هزینه تئاتر اصلاً نمى‌توان گذران زندگى کرد.

به نظر شما آیا لازم است در کار تئاتر سرمایه‌گذارى هنگفت به صورت مجموعه صورت گیرد؟

باید بشود. همانگونه که براى فوتبال، کارخانجات صنعتى دست به کار شدند و تیم‌هاى اصفهانى را ساپورت کردند و به موفقیت هم رسیدند حالا در زمینه هنر هم باید این اتفاق رخ دهد. ما نباید فقط دود کارخانجات را بخوریم؛ این کارخانه‌ها باید هزینه کار فرهنگى را بپردازند مثلاً آنها اسپانسر یک نمایش شوند و فلان کارخانه صنعتى، کار تئاتر انجام دهد و اصلاً یک تیم نمایشى داشته باشد.

تاکنون براى تحقق این امر، خودتان پیشقدم شده‌اید؟

خودشان مى‌دانند؛ در شان ما نیست که پا پیش بگذاریم، آنها باید جلو بیایند مانند مربى فوتبال که به سراغش مى‌روند. در هر حال ما آمادگى‌اش را داریم.

نظرتان درباره این که تئاتر مثل سینما یک تهیه کننده داشته باشد چیست؟

مى‌تواند، کما این که هست اما شکل قشنگى ندارد. تئاتر با سینما فرق مى‌کند. در سینما یک بار تولید مى‌شود و هزار بار پخش مى‌شود اما در تئاتر اگر مى‌خواهید هزار بار دیده شوید باید هزار بار اجرا کنید. ما از گوشت، پوست و جانمان مایه مى‌گذاریم. براى تماشاگر هم میسر نیست که بتواند هزینه‌اى بیشتر از بلیط سینما را بپردازد اما اگر ما کمى قسى‌القلب بودیم مى‌توانستیم با بلیط گرانتر به جاهاى خوبى برسیم. ما مردم را دوست داریم و نمى‌خواهیم آنها را تحت فشار قرار دهیم.

بودجه تئاتر در این سال‌ها زیاد شده، علاقمندان هم با میل بیشترى کارها را دنبال مى‌کنند، پس چرا شما از فقدان و وجود مشکلات عدیده سخن مى‌گویید؟

قصه افزایش بودجه تئاتر و مسایل حول آن به چارت دولت و زیرمجموعه‌هایش برمى‌گردد. ارشاد دارد یکسرى جوان را تربیت مى‌کند. ما در این شهر سالن نداریم، نیروى حرفه‌اى براى یک کار با تمرین شش ماهه نداریم. آنها روز اول نمایش حقوق مى‌گیرند و بدین ترتیب تماشاگر هم به دلیل این که مدام در آنجا تئاتر است استقبال مى‌کند ولى من فکر مى‌کنم این شیوه‌اى که ما کار مى‌کنیم مردمى‌ترین کار است چون حتى یک ریال به ما در این سال‌ها کمک نشده است.

نظرتان درباره کیفیت تئاترهاى امروزى که از نزدیک مى‌بینید چیست؟

خوب است اما وقتى یک تئاتر را تماشا مى‌کنم خیلى ناراحت مى‌شوم چون مى‌بینم بچه‌ها با عشق و علاقه مایه مى‌گذارند و از آن طرف کارشان به صورت محدود ارایه مى‌شود. لابلاى این بچه‌ها، استعدادهاى فراوانى وجود دارد که در اثر همین محدودیت‌ها، به بلوغ هنرى نمى‌رسند.

تئاتر خیابانى هم انجام داده‌اید‌؟

در دوره‌هاى گذشته بله.

فرق این نوع تئاتر با تئاتر روى صحنه در چیست؟

کار بانمک‌ترى است اما سخت‌تر نیست بلکه مردمى‌تراست. الان تئاترهاى خیابانى توسط ارشاد حمایت مى‌شود اما ما در آن زمان به صورت ناگهانى، اجتماعى را به نمایش دعوت مى‌کردیم بدون نور، صدا و بدون تمرین قبلى، ما در تصور خودمان مواد اولیه نمایش را مى‌گرفتیم.

الان اگر کار تئاتر خیابانى به شما پیشنهاد شود، آن را مى‌پذیرید؟

بله، اما آن هم مى‌طلبد تا بسترش آماده باشد.

اما تئاتر خیابانى که خیلى کم هزینه‌تر از تئاتر روى صحنه است.

کم‌هزینه است اما ما داریم آبروى خودمان را وسط مى‌گذاریم ضمن این که در این گونه نمایش‌ها، موضوع، مهم است، ما باید حرف‌هایى بزنیم که به دیگران برنخورد.

جشنواره‌هاى تئاتر را دنبال مى‌کنید؟

بعضى اوقات براى افتتاحیه و اختتامیه مى‌روم اما احساسم غریب است چون مى‌خواهم بلند شوم و نعره بزنم که اى جوان‌ها، این کارى که مى‌کنید، آخرش فقط خستگى برایتان مى‌ماند و بهتر است به عنوان کار دوم به سراغ این حرفه بروید.

به نظر شما، این میزان جشنواره‌ى تئاتر براى استان و کشور کافى است؟

آمارهایى را مى‌دهند که بعضى اوقات رقم بیننده‌اش بسیار کم است در حد سه رقمى یا حتى دو رقمى، بچه‌ها عمر گذاشته‌اند، مساله تئاتر باید نهادینه شود و آموزش‌هایى براى تماشاگر در نظر گرفته شود، هم بازیگر، هم نمایشنامه‌نویس و هم تماشاگر باید تربیت تئاترى شوند. حضور تئاتر و وجود جشنواره‌هاى متعدد براى هر استانى حیاتى است. در این تعداد اندک جشنواره نیز اکثر موضوعات، سفارشى است و با توجه به فرصت کم، کارها با سرسرى به سامان مى‌رسد و این از کیفیت نمایش‌ها مى‌کاهد.

شما که به عنوان پیشکسوت در تئاتر اصفهان و ایران سرشناس و زبانزد هستید چرا کلاس‌‌هاى آموزشى در این عرصه به پا نمى‌کنید؟

به نظر شما به فرض که من کلاس گذاشتم و هنرجو هم آمد و دوره دید، آن وقت کجا هنرش را ارایه ‌کند؟ الان ارشاد این همه نیرو تربیت مى‌کند اما آنها کجا بروند؟ من نمى‌خواهم به جوان‌ها خیانت کنم که بعد از صرف کلى هزینه و زمان آخرش نتوانند کارى انجام دهند، در زمینه برگزارى کلاس نه تنها من، بلکه بزرگتر از من هم این کار را انجام نمى‌دهند. البته بعضى‌ها در این حرفه دکان باز کرده‌اند که از نتیجه‌ى خروجى‌اش مى‌توان فهمید که چه کارکرد ضعیفى دارند. حالا یک بچه‌ى شهرستانى بیاید و زندگى‌اش را هم بفروشد و با هزار آرزو وارد این کلاس‌ها شود؛ خدا را خوش نمى‌آید. این آسیبى است که به تئاتر وارد مى‌شود. یک روزى بزرگان تئاتر قهر کردند و به سینما رفتند و گفتند چون مسوولان، هوایمان را ندارند ما به سینما رفتیم. البته بد هم نیست که به سینما بروند چون مادر سینما، تئاتر است و کسى که از تئاتر به سینما مى‌رود برایش خوب است اما این شکارگاه خوبى شده چون الان بزرگترین بازیگران سینما، از تئاتر آمده‌اند.

اما خود شما هم کار سینمایى انجام داده اید!

من خودم یک زمانى اشتباه کردم و به سینما رفتم اما بعداً کنار گذاشتم، اگرچه پول خوبى داشت اما دیدم که نمى‌توانم آن ارتباط را با مردم برقرار کنم.

سال‌ها قبل در بودجه‌ى تئاتر رخوت بود و مردم هم استقبال نمى‌کردند. در آن زمان جو پیشکسوت گرایى حاکم بود اما در حال حاضر، این جو کمرنگ شده و جوان‌ها وارد صحنه شده‌اند که گهگاه قیمت نمایششان ۱۰ هزار تومان متجاوز است و متعاقب آن استقبال مردم هم بیشتر شده علت این شکوفایى چیست؟

آنجا(تهران) از اول برنامه‌ریزى داشتند و امکانات فراوانى هم به آنها اختصاص دادند و بدین ترتیب، تئاتر به طور مستقیم در آنجا هست چون بودجه‌ى کافى دارند. این کار به مرور تبدیل به اصولى حرفه‌اى مى‌شود. اما در اصفهان ما براى کار تئاتر، وسایل منزلمان را براى صحنه‌مى‌آوریم. بهترین راه این است که براى تئاتر سرانه در نظر بگیرند. ما کشورمان داراى جمعیت جوان است که عده بسیارى به تئاتر گرایش مى‌یابند. حال اینها تعدادشان بیش از حد نیاز است چون ما جایى براى این کار نداریم. ما الان کلى فارغ‌التحصیل تئاتر داریم که دارند مسافرکشى مى‌کنند، اینها ظلم است. قبلاً یک هنرپیشه مى‌خواست کتاب بخرد بامحدودیت کتاب مواجه بود اما اکنون با اینترنت، سطح سواد و اندیشه بازیگران تئاتر بالاتر رفته و در نتیجه سطح انتظارات نیز بیشتر شده در صورتى که ما در آن روزگار حتى تلویزیون هم نداشتیم.

بین یک تئاتر استاندارد و میزان بالاى تماشاگر ارتباط مستقیمى وجود دارد که حتى قیمت بالاى بلیط هم نمى‌تواند ضربه‌اى به آن بزند؟ آیا سطح آگاهى مردم در این زمینه فزونى یافته؟

مردم عاشقند. شما کار خوب آماده کن، آنها از نان شبشان مى‌زنند اما این اتفاق کم مى‌افتد. مردم ما چون آگاهى وافى دارند از یک تئاتر به قول شما استاندارد استقبال مى‌کنند.

۵ براى یک بازیگر تئاتر، ورود به سیستم آموزشى(دانشگاهى) را مثمرثمر مى‌دانید؟ اصلاً آیا براى این حرفه، چیزى به نام» دانش تئورى «لازم است؟

صد در صد. آنها باید این دوره‌ها را ببینند تا کارشان بهتر شود. آنها باید خیلى مطالعه کنند، بارها شده که از هنرورانى تست مى‌گیرم که مى‌گویند میازار مورى که دانش کش است، اما بقیه‌اش را نمى‌دانند. آنها نباید بنا به امکانات اطلاعاتى که دارند کم کار مى‌کنند. حال چنین فردى چگونه مى‌تواند خود را با اعماق احساسى نمایشنامه‌هاى غنى ایرانى و خارجى دمخور کند؟!

در زمینه‌ى خریدارى تله‌تئاترهاى خود، گویا شبکه‌ى چهارم سیما اقدام به خرید و پخش این گونه آثار مى‌کند؟

اینها کارهایى از جنس روشنفکرانه مى‌خرند اما تئاترى که ما کار مى‌کنیم، ‌تئاترى مردمى است که آنها این کارها را به صورت مناسبتى مى‌خرند. ما حتى این آمادگى را داریم که در طول سال به صورت هفتگى، نمایش‌ها را به آنها تحویل دهیم.

اگر طرحى ارایه‌ شود مبنى بر برابرى دستمزد بازیگران تئاتر با سینما، در آن زمان شما چه واکنشى نشان مى‌دهید؟

حق تئاتر بیشتر از سینماست چون بازیگر سینما دو ماه کار مى‌کند و میلیون‌ها تومان مى‌گیرد اما بازیگر تئاتر فقط شش ماه باید تمرین کند تا پس از این مدت تازه به روى صحنه برود. حتى یکسان کردن حقوق‌ها نیز اجحاف بزرگى به تئاتر است و حق هنر نمایش بسیار بیشتر از این حرفهاست.

به جز تمام مشکلاتى که در راه اعتلاى صنعت تئاتر بیان کردید، حال من این سوال را از شما دارم که بزرگترین مشکل معنوى تئاتر اصفهان در چیست؟

باور، باور مسوولان که با ما همراه باشند. هر کسى که مسوول بخش فرهنگى است باید این باور را به ما القا کند. به عنوان مثال اداره ارشاد مى‌تواند به عنوان متولى، با چاپ فراخوان، تمام ارگان‌ها را متحد کند. بعضى از این مراکز صنعتى براى تبلیغ، بودجه‌را در بیرون از اصفهان هزینه مى‌کنند چرا؟ این وظیفه ارشاد است که این مراکز را دور هم جمع کند مثل پاریس که با کمک همین مراکز، هر شب، در چند نقطه‌ى شهر، تئاترهاى گوناگون به روى صحنه مى‌رود و تماشاگر " قدرت انتخاب " پیدا مى‌کند و دستش براى دیدن تئاترهاى گوناگون باز است. چرا گوشه‌اى از میدان امام(ره) نباید براى کار تئاتر طراحى شود؟ ارشاد مى‌تواند یک همه پرسى ایجاد کند و به یک همدلى و تعاون بین همه برسد.

فقط ارشاد؟ بقیه ارگان‌ها چطور؟

شهردارى همان گونه که در شکیل سازى شهر تلاش مى‌کند مى‌تواند فضاى تبلیغاتى به صورت رایگان در اختیار ما قرار دهد. اصلاً شهردارى مى‌تواند به شهروندانى که عوارضشان را به موقع پرداخت مى‌کنند، بلیط‌هاى نیم بها یا رایگان تئاتر هدیه دهد یا این که در قدمى بزرگتر سالن بسازد. اصفهان که قدمت فرهنگى‌اش قرن‌هاست زبانزد عام و خاص است حتى یک سالن استاندارد براى تئاتر ندارد و این تاسف بار است.

ما هنرهاى زیادى داریم، نقاشى، خطاطى، میناکارى، منبت‌کارى، خاتم‌کارى و … که قدمت خیلى از اینها از تئاتر کمتر است اما تئاتر در کشور ما در رتبه‌ى آخر این هنرها قرار دارد. چرا؟

چون تئاتر همسویى دارد و هوشیارى مى‌آورد. شاید مردم پیش خودشان بگویند تا تلویزیون و سینما هست دیگر ضرورتى ندارد به تئاتر بپردازیم. این طرز تلقى شاید بین خودمان هم در ابتدا بود. مطمئناً سطح سواد جوانان امروز ما و حتى خود ما از تئاتر چند صد سال قبل خوب نیست.

به عنوان صحبت پایانى، حرف‌هاى ناگفته شما را منعکس مى‌کنیم.

مـن نظرم این است که بیاییم تئاتر را با دمى جدید مواجه کنیم که این برمىگردد به این که مردم، استقبال و تئاتر طلبیشان در چه حدى باشد.مسوولان کلاهشان را قاضى کنند که در این سالهاى چه قدمهایى براى تئاتر برداشتهاند و نسبت به آن کمکـارىهـا، امـور را تشدید کنند. ما با تئاتر حتى مىتوانیم بر روى بیماران روحى، تاثیرات خوبى بر جاى گذاریم. ما از تئاتر مىتوانیم تمام امور را به مردم آموزش دهیم. مسوولان نگاه کنند که چه کارى را براى تئاتر انجام دادند. انشاءالله طورى شود که ما تئاتر را هم صادر کنیم. از شما و خوانندگان عزیز هم متشکرم که به حرفهاى من گوش داده و به آن توجه کردید.