همه کتاب‌ها قابلیت صوتی شدن دارند

به گزارش افکارنیوز، مطالعه کتاب در هر جامعه‌ای به عنوان یک ضرورت محسوب می شود و این ضرورت و اهمیت تا بدانجاست که سرانه آن را مبنای حرکت یک جامعه به سمت توسعه یافتگی قرار دهند.

تاثیر مطالعه و کتابخوانی در ارتقای رشد و توسعه همه جانبه یک جامعه و در موارد کوچک‌تر خانواده و فرد بر هیچ کس پوشیده نیست. با این وجود جامعه ایران همیشه در پاسخ به این پرسش اصلی که چه راهی می تواند سرانه مطالعه کشور را بالا ببرد، با چالش‌های متعددی مواجه شده است.

همین ضرورت باعثشد در نشستی که با حضور نویسندگان و تولیدکنندگان کتاب‌های گویا یا صوتی در خبرگزاری مهر برگزار شد، این مساله را مورد بررسی قرار دهیم.

این فعالان فرهنگی که در زمینه تولید و عرضه کتاب گویا دستی بر آتش دارند، کتاب‌های صوتی را راهی برای جذب مخاطبان به مطالعه و معرفی فرهنگ و ادبیات و هنر دانستند. کتاب‌های گویا که در تعریفی همان نسخه صوتی شده متن کتاب‌های کاغذی معرفی شدند، ظرفیت بالایی برای کسانی دارند که علاقمندند کتاب‌ها را بشنوند. این افراد ممکن است زمان کافی برای مطالعه کتاب‌های کاغذی نداشته باشند و با استفاده از نسخه‌های شنیداری کتاب‌های گویا می‌توانند در هر زمانی و در هر شرایطی از تاکسی گرفته تا هنگام پیاده‌روی در خیابان و حتی هنگام کار در منزل این امکان را برای خود فراهم کنند.

جمعی از نویسندگان و تولیدکنندگان کتاب گویا برای این منظور در خبرگزاری مهر حاضر شدند که مصطفی رحماندوست نویسنده کتاب های کودک و نوجوان، فاطمه محمدی مدیر موسسه نوین کتاب گویا، کاظم علمی مدیر نشر ذهن‌آویز و مدیر موسسه گسترش فرهنگ و مطالعات، فرزانه منصوری همسر زنده‌یاد نادر ابراهیمی و ناشر، سیدعلی شجاعی قائم مقام انتشارات نیستان، رضا رئیسی گوینده رادیو، پرستو ولدخان مسئول بخش نابینایان کتابخانه حسینیه ارشاد و از مصححان کتاب‌های گویا برای نابینایان، ساعد مشکی گرافیست، طراح و ناشر، مهدی زارع آهنگساز کتاب‌های گویا، شاهین علایی‌نژاد گوینده کتاب‌های گویا، احسان چریکی گوینده کتاب‌های گویا از افراد حاضر در این نشست بودند.

بخش اول این نشست را می‌خوانید:

*در جوامع رو به توسعه و از جمله جامعه ما مطالعه و کتابخوانی یک نیاز جدی تلقی می‌شود و تلاش همیشگی برای بروزرسانی‌های فرهنگی نیز یک الزام است و به نظر می‌رسد کتاب گویا یک گام مثبت در حرکت رو به جلوی این مسیر است؛ گرچه این پدیده هنوز در ایران چندان شناخته‌نشده نیست. آیا در حال حاضر می‌توان تعریف مشخصی درباره پدیده کتاب گویا در کشورمان ارایه کنیم؟

فاطمه محمدی: در واقع کتاب گویا متن کتاب‌های معمول است که با صدای گوینده ضبط می‌شود و روی نوار کاست یا سی دی یا با فرمت های متداول امروزی قابل شنیدن است. ممکن است نویسنده با صدای خودش کتاب را بخواند و گاهی هم گویندگان دیگر این کار را انجام دهند.

کتاب سخنگو یا همان کتاب گویا ممکن است به صورت ساده یا همراه با موسیقی، گویندگان متعدد و افکت باشد. در حقیقت با کتاب گویا شما به جای این که کتاب را بخوانید، آن را می شنوید. پیشینه تولید کتاب گویا به سال ۱۹۳۱ میلادی برمی‌گردد که البته آن زمان بیشتر با هدف تسهیل مطالعه برای افراد روشندل انجام گرفت اما بعدها با پیشرفت وسایل شنیداری و همچنین تغییر شرایط روزمره زندگی، محبوبیت کتاب‌های سخنگو به شکل شگفت‌انگیزی رو به افزایش گذاشت.

*آیا همه کتاب های موجود در بازار قابلیت تبدیل شدن به کتاب گویا را دارند یا خیر؟

مصطفی رحماندوست: بله، همه کتاب‌ها قابلیت تبدیل به گویا شدن را دارند؛ کتاب گویا همان کتاب است. کسانی که به دلیل مشغله‌های کاری فرصت مطالعه ندارند یا آن دسته از افرادی که حوصله مطالعه ندارند یا کم‌سواد هستند و همین طور کسانی که خوش سلیقه‌اند و اهل هنر و فرهنگ، می توانند از این نوع کتاب‌ها استفاده کنند. این خوش‌سلیقگی را می توان به استفاده بهینه از وقت هایی که به طور عادی هدر می رود یا لذت بردن از یک صدای خوش حین شنیدن کتاب تعبیر کرد.

شاید مدارس رادیویی استرالیا در این حوزه پیشقدم بودند؛ زمانی که به دلیل فاصله زیاد مزرعه ها از هم، این مدارس رادیویی راه افتاد و مخاطب بدون این که معلم خود را ببیند، تنها با شنیدن صدای آموزگار، درسهایش را می آموخت. البته زمانی که از حوزه های فیزیک و شیمی و سایر حوزه های علمی و آموزشی فاصله می‌گیرید و به ادبیات نزدیک می شوید، این سوال پیش می‌آید که کتاب‌های ادبی را چگونه باید اجرا کرد. در بسیاری از مواقع، من به عنوان نویسنده ترجیح می دهم اثرم را یک گوینده دیگر بخواند. به این ترتیب یک ارزش افزوده وارد کار می‌شود. اما در مراحل بعدی باید به این نکته توجه کرد که گوینده باید نسبت به متن حس داشته باشد و آن حس را مخاطب هم دریافت کند.

من زمانی عضو کتابخانه نابینایان با عنوان " عصای سفید " شدم و بخشی از کتاب‌های خود را برای این افراد صوتی کردم. آنجا بود که متوجه شدم دو نوع اجرا می تواند وجود داشته باشد: نوعی از صداپیشگی بدون هیچ حسی که به مخاطب فضا می دهد خودش تصمیم بگیرد و تصویرسازی کند و نوع دیگری از خوانش کتاب که حس و برداشت گوینده به مخاطب هم منتقل می شود.

البته خود من عادت دارم هنگام خواندن کتاب به جمله حس بدهم و علاوه بر این من حتی ترجیح می دهم کتاب فیزیک هم مثل معلمی که خیلی درسش را دوست دارد و با حس خودش آن را تدریس می کند، با حس اجرا و گویا شود.

*بعضی معتقدند که لحن گوینده نباید تا آنجا پیش رود که فرصت خلاقیت شنونده را در تصویرسازی از متن بگیرد. دیدگاه شما در این‌باره چیست؟

فرزانه منصوری: بله، من هم معتقدم که گوینده روی ذهن مخاطب تاثیر می گذارد و ممکن است پیامی را که نویسنده تصمیم داشته به گوش مخاطب برساند، با خوانش خود تغییر بدهد.

حتی من سال ها مخالف بودم که کتاب های همسرم(نادر ابراهیمی شاعر و نویسنده) به صورت شنیداری تولید شود اما زمانی که خانم محمدی برای صوتی شدن کتاب های همسرم تماس گرفت و با امتناع و مخالفت من مواجه شد، به موضوعی اشاره کرد که نمی شد نادیده اش گرفت. او گفت دنیا در حال حرکت به این سمت و سو هست و به هرحال دوست داشته باشیم یا نه، یک روز این کتاب ها گویا خواهند شد پس چه بهتر که همین حالا و با نظارت خود شما این کار انجام شود تا احتمال خطا و استنباط نادرست از متن کمتر باشد.

من این حرف را پذیرفتم و قبول کردم که " یک عاشقانه آرام " در قالب کتاب سخنگو درآید. الان هم راضی هستم و به این نتیجه رسیده‌ام که اشکالی ندارد حس گوینده روی نظر مخاطب تاثیر بگذارد. همین قدر که این امر باعثشود مخاطب به شنیدن تشویق شود تا با انگیزه بیشتر سراغ اصل کتاب برود، فکر می کنم نشان می دهد نویسنده و ناشر به هدف خود رسیده‌اند.

پس از انتشار کتاب گویای " یک عاشقانه آرام " یکی از کسانی که این اثر را شنیده بود به من گفت که " یک عاشقانه آرام " را قبلاً بارها خوانده بودم و زمانی که کتاب صوتی این کار را شنیدم، برایم بسیار راحت‌تر شد. حالا بارها و بارها آن را گوش می‌دهم، حتی زمانی که مشغول انجام کاری هستم.

از سوی دیگر ممکن است این سوال مطرح شود که آیا کتاب گویا رقیبی برای کتاب های کاغذی است؟ من معتقدم خیر؛ اینها در کنار هم هستند، ضمن این که شاید کاربردشان هم با هم متفاوت باشد. خواننده زمانی علاقه دارد که با چشم متنی را مطالعه کند و زمانی هم دوست دارد با تمرکزی دیگر آن متن را گوش کند؛ بنابراین رقیب هم نخواهند بود.

*پس شما فکر می کنید که انتشار کتاب گویا در کاهش فروش کتاب های کاغذی نادر ابراهیمی تاثیری نداشت؟

منصوری: خیر، به هیچ وجه. از طرفی به نظرم کتاب شنیداری باعثمی شود تمرکز روی متن کتاب به نوعی بیشتر شود. به طور مثال وقتی در تاکسی نشسته ایم، ممکن است کسی به پخش موزیک و آهنگ‌هایی که از رادیو پخش می شود، چندان توجهی نداشته باشد اما زمانی که نوبت به یک گفتگو یا خبر یا معرفی یک کتاب می رسد، دیده ام که همه به یک باره روی آن متمرکز شده‌اند. اینها و همچنین تجربه ای که من از گویا شدن کتاب همسرم داشتم باعثشد به این کار علاقه مند شوم و حتی تصمیم بگیرم سایر کتاب های ایشان هم به صورت کتاب گویا منتشر شود.

نکته دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم این است که پیش از این تصور می کردم مناسب نیست آثار بزرگان و چهره های ادبی و فرهنگی ما در موقعیت ها و مکان هایی مطرح و معرفی شوند که چندان فرهنگی نیستند و این موضوع را به نوعی کسر شأن می‌دانستم. فکر می کردم حتما باید در این موارد دقت نظر داشت و بسیار گزینشی عمل کرد اما حالا به این فکر می کنم که برای ترویج کتابخوانی باید حتی در مکان های عمومی‌تر که حال و هوای فرهنگی کمتری دارند این آثار دیده و شنیده شوند. افراد مختلف وقتی در برابر این متن یا صدا قرار می گیرند، ناخودآگاه نظرشان جلب می شود. حتی باعثبحثکردن درباره گفته های گوینده می شود و به این ترتیب در مورد آن گفتگو و مباحثه صورت می گیرد. حتی گذاشتن کتاب در اتوبوس و مترو باعثمی شود کسی که چندان کتابخوان نیست، در مسیر رفت و آمد خود کتابخوان شود. فقط باید توجه کرد که از چه کتاب هایی در چه مکان هایی استفاده می‌کنیم.

دوست دارم اینجا به یکی از تجربه های خودم اشاره کنم. به طور مثال آرایشگاه به نوعی یک مکان غیرفرهنگی محسوب می شود و من باور نمی کردم که در یک آرایشگاه ممکن است بحثکتاب پیش آید. یک بار خانمی از آرایشگاه با من تماس گرفت و اجازه خواست تا کتاب " چهل نامه کوتاه به همسرم " را به عنوان هدیه به عروس هایی که آنجا می آیند تقدیم کند و گفت که رسم دارند بعد از آرایش عروس یک کتاب به او هدیه دهند و حالا می خواهند کتاب " چهل نامه کوتاه به همسرم " را هدیه دهند تا راهگشای زندگی زناشویی شان باشد. من به او گفتم این کار اصلا اجازه نمی‌خواهد و سپاسگزارم که کتاب را به یک محل خاص مثل آرایشگاه می برند و موجب می شوند افراد بیشتری با این کتابها مواجه شوند.

*فکر می کنم تا این لحظه همه موافق بودند که هر کتابی را می توان به کتاب گویا تبدیل کرد. سوال دیگر این است که حس و لحن گوینده باید روی تصویرسازی مخاطب تاثیر داشته باشد یا خیر؟

پرستو ولدخان: ما سالهاست که در حسینیه ارشاد کتاب گویا تولید می کنیم. جامعه هدف ما نابینایان هستند. البته آنجا چون یک کتابخانه شناخته شده است، مردم دیگر هم این کتاب های صوتی را به امانت می برند و گوش می دهند. من به عنوان یک نابینا که هم در تولید این کتاب ها سهم داشته ام و هم همیشه خودم مصرف کننده این کتاب ها بوده ام، می خواهم به این سوال شما جواب دهم. من در اینجا بیشتر سخنگوی جامعه نابینایان هستم و فکر می کنم کتاب گویا برای نابینایان نه یک تفنن است نه یک انتخاب؛ بلکه یک الزام است. یعنی برای دوستان نابینا کتاب گویا باید رسالت یک کتاب کاغذی را داشته باشد.

رسالت اول ما در گویا کردن کتاب‌ها امانتداری است و جذابیت اثر تولید شده در درجه دوم است. موفقیت در تولید کتاب گویا، داشتن گوینده با انگیزه ای است که با متن ارتباط برقرار کرده باشد. به طور یقین چنین گوینده ای اگر به روخوانی هم تسلط داشته باشد، صرف داشتن یا نداشتن یک صدای زیبا، می تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و من بارها از مخاطبان شنیدم که ۱۵ تا ۲۰ دقیقه بعد از شنیدن متن، دیگر صدای گوینده را نمی‌شنوند بلکه تنها کتاب را می شنوند.

بحثدیگری که شاید مقداری ایجاد چالش کرده این است که به نظر من در سال های اخیر رسالت کتاب هم تا حدی تغییر کرده است. نابینایان به عنوان جدی ترین قشر کتابخوان از این قاعده مستثنی نیستند. رسالت تولیدکنندگان کتاب گویا انتقال مفاهیم داخل کتاب به ذهن مخاطب بوده است. قسمتی از هدف کتاب، جواب دادن به سوالات است. یعنی افراد با یک سوال به سراغ کتاب می روند؛ به طور مثال تاریخ فلسفه را باز می‌کنند و اطلاعاتی درباره نو معتزلیان می خواهند یا کتابی را که درباره میشل فوکو نوشته شده باز می‌کنند تا ببینند اندیشه اش درباره پساساختارگرایی چیست. درواقع این وجه پژوهشی بسیار پررنگ تر شده است.

بنابراین اولویت‌های پژوهشی در مطالعه کتاب جایگاه قابل توجهی دارد که شاید حدود ۳۰ تا ۴۰ سال پیش این جایگاه برای عموم مردم نبوده ولی این جایگاه پژوهشی در سال های اخیر به وجود آمده است اما تولیدکنندگان هنوز دیدگاه‌های گذشته را دارند.

کتاب گویا چون با منظور شنیده شدن تولید می شود، کمتر به این مقاصد توجه می‌کند که نیاز پژوهشی مخاطبان را هم تامین کند.

در حال حاضر ما دانشجویان نابینای زیادی در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری داریم اما پژوهشگر نداریم یعنی نابینایان برای نوشتن پایان نامه های ارشد و دکتری خود به دلیل نبود این نوع از کتاب ها با چالش های زیادی روبرو می شوند و از تحقیق و پژوهش صرف نظر می کنند. البته ما در کتابخانه حسینیه ارشاد سعی کردیم که این شکاف را به نوعی پر کنیم.

*آقای علمی به نظر شما که در حوزه پخش کتاب فعال هستید، پخش کتاب‌های گویا در چه مکان‌هایی باشد بهتر است؟ و همچنین لطفا درباره روند فروش این کتاب ها هم توضیح بفرمایید؟

کاظم علمی: فکر می کنم کتاب های گویا در تمام دنیا از طریق کتابفروشی ها بهتر عرضه می شوند. آمارهایی هم که ما با خانم محمدی به طور مرتب بررسی می کنیم، همیشه روبه بهبود بوده است. یعنی براساس آمارها فروش رو به افزایش است و ما هر چه به جلو می رویم، فروش کتاب‌های گویا بهتر می شود. البته حدود پنج سال پیش که ما شروع به فعالیت کردیم، نگران بودیم که فروش کتاب کاغذی کمتر شود اما دیدیم کتاب گویا حتی فروش کتاب کاغذی را هم بهتر کرده و حتی مکمل آن هم شد.

در حال حاضر تا حدودی در عرضه مشکل داریم؛ کتاب فروشی ها هنوز کتابهای گویا را باور نکرده اند و به عنوان شکل تازه ای از کتاب که مخاطب خاص خود را دارد، برایش جایگاهی در نظر نگرفته‌اند. ما سعی می کنیم کتاب فروشی ها را حمایت و پشتیبانی کنیم ولی این کار زمان می برد. با این حال همین میزان فروش هم برای ما در ابتدای کار قابل تصور نبود. به عنوان مثال تصور نمی‌کردیم " یک عاشقانه آرام " در مدتی کمتر از یکسال به تیراژ سوم برسد و حدود ۶۰۰۰ تا ۷۰۰۰ نسخه از آن به فروش برود بدون آن که میزان فروش کتاب کاغذی آن کاهشی داشته باشد.

محمدی: به نظر می رسد همین قدر که بتوانیم بگوییم استقبال خوبی از آن شده و این که روی فروش کتاب کاغذی هم به هیچ وجه تاثیر منفی نداشته، عالی است و این روند راضی کننده است. اگر در تولید کتاب های صوتی، کیفیت کار مورد توجه قرار بگیرد، این رشد می تواند رو به افزایش باشد.

در واقع ما با دو طیف مخاطب روبرو هستیم: آنهایی که در هر شرایطی کتاب می خوانند و آن دسته از افراد که لزوماً کتابخوان نیستند. یعنی گروهی که در هیچ شرایطی اهل این نیستند که یک کتاب ۲۰۰- ۳۰۰ صفحه ای را در دست بگیرند و بخوانند. اما اگر یک کتاب شنیداری خوب و جذاب در اختیار داشته باشند، نگاهشان عوض می شود و مشتاق می شوند که اثر را بشنوند. برای نمونه مثلاً بخش قابل توجهی از مخاطبان دوست دارند "یک عاشقانه آرام" یا "قصه های مثنوی" را بخوانند؛ اما بعضی هم هستند که دوست دارند آنها را بشنوند و زمانی که این اثر به شکل شنیداری تولید و منتشر می شود، هر دو طیف کتابخوان و غیر کتابخوان می توانند از کتاب شنیداری هم بهره مند شوند. در واقع با کتاب گویا یک امکان تازه برای بهره مندی بیشتر از محتوای یک کتاب فراهم می آید.