به گزارش افکارنیوز،«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِیالأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَىاللّهِ وَ الرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِالآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را[نیز] اطاعت کنید پس هرگاه در امرى[دینى] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به[کتاب] خدا و[سنت] پیامبر[او] عرضه بدارید این بهتر و نیکفرجامتر
است»،(سوره مبارکه نساء آیه ۵۹)
این آیه و چند آیه بعد، درباره یکى از مهمترین مسائل اسلامى، یعنى مسأله رهبرى بحثمىکند و مراجع واقعى مسلمین را در مسائل مختلف دینى و اجتماعى مشخص مىسازد.
نخست، به مردم با ایمان دستور مىدهد از خداوند اطاعت کنند، بدیهى است براى یک فرد با ایمان همه اطاعتها باید به اطاعت پروردگار منتهى شود، و هرگونه رهبرى باید از ذات پاک او سرچشمه گیرد و طبق فرمان او باشد زیرا حاکم و مالک تکوینى جهان هستى او است و هرگونه حاکمیت و مالکیت باید به فرمان او باشد، لذا در آغاز آیه مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! از خدا اطاعت کنید»(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ).
در مرحله بعد، فرمان به پیروى از پیامبرصلىالله علیه و آله مىدهد، مىفرماید: «و از رسول خدا اطاعت نمائید»(وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ)، پیامبرى که معصوم است و هرگز از روى هوا و هوس، سخن نمىگوید.
پیامبرى که نماینده خدا در میان مردم است و سخن او سخن خدا است، و این منصب و موقعیت را خداوند به او داده است.
بنابراین، اطاعت از خداوند، مقتضاى خالقیت و حاکمیت ذات او است، ولى اطاعت از پیامبرصلىالله علیه و آله مولود فرمان پروردگار است و به تعبیر دیگر، خداوند واجبالاطاعة بالذات است، و پیامبرصلىالله علیه و آله واجبالاطاعه بالغیر و شاید تکرار «أَطِیْعُوا» در آیه، اشاره به همین موضوع یعنى تفاوت دو اطاعت دارد.
و در مرحله سوم، فرمان به اطاعت از «أُولُوا الأَمْر» مىدهد که از متن جامعه اسلامى برخاسته و حافظ دین و دنیاى مردمند، مىفرماید: «و از اولوا الامر که از خود شما است اطاعت کنید»(وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ).
آن گاه به یک مسأله مهم سرنوشتساز براى جوامع اسلامى پرداخته، مىفرماید: «هرگاه در امرى نزاع و کشمکش داشتید، آن را به خدا و رسول ارجاع دهید، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان آوردهاید»(فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْء فَرُدُّوهُ إِلَىاللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ).
با این بیان، راه حل کلیه منازعات جوامع اسلامى را مشخص ساخته که حق رجوع به هیچ محکمهاى جز محکمه خدا و پیامبر ندارند، اختلافات امت اسلامى چه بر سر مسائل بزرگ چون ولایت و رهبرى و یا کوچک، مىبایست به محاکم تعیین شده از سوى خدا و پیامبر ارجاع گردد، تا دست هیچ تبهکارى بالاى سر مسلمانان نباشد.
و در پایان آیه مىفرماید: «این براى شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکو است»(ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً).
نتیجه این برنامه، استقلال، احساس هویت و شخصیت جوامع اسلامى و زمینه محور قرار گرفتن امت اسلام خواهد شد.
همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از «اولوا الامر»، امامان معصوم علیهمالسلامهستند که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبر صلىالله علیه و آله به آنها سپرده شده است، و غیر آنها را شامل نمىشود.
البته کسانى که از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگیرند، با شرایط معینى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر این که اولوا الامرند، بلکه به خاطر این که نمایندگان اولوا الامر هستند.
اعتراف مفسر اهل سنت به معصوم بودن الوالامر
جالب توجه این که بعضى از دانشمندان معروف اهل تسنن از جمله مفسر معروف «فخر رازى» در آغاز سخنش در ذیل این آیه، به این حقیقت اعتراف کرده، مىگوید: «کسى که خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد، حتماً باید معصوم باشد، زیرا اگر معصوم از خطا نباشد، به هنگامى که مرتکب اشتباهى مىشود، خداوند اطاعت او را لازم شمرده، و پیروى از او را در انجام خطا لازم دانسته، و این خود یک نوع تضاد در حکم الهى ایجاد مىکند؛ چرا که از یک طرف انجام آن عمل ممنوع است، و از طرف دیگر پیروى از «اولوا الامر» لازم است، و این موجب اجتماع «امر» و «نهى» مىشود.
بنابراین، از یک طرف مىبینیم خداوند اطاعت فرمان اولوا الامر را بدون هیچ قید و شرط لازم دانسته و از طرف دیگر اگر اولوا الامر معصوم از خطا نباشند، چنین فرمانى صحیح نیست، از این مقدمه چنین استفاده مىکنیم که اولوا الامر که در آیه فوق به آنها اشاره شده، حتماً باید معصوم بوده باشند».
چرا در حل اختلاف و تنازع نامی از الوا الامر نیامده؟
شکى نیست که منظور از اختلاف و تنازع در آیه فوق، اختلاف و تنازع در احکام است نه در مسائل مربوط به جزئیات حکومت و رهبرى مسلمین، زیرا در این مسائل مسلماً باید از اولوا الامر اطاعت کرد(همان طور که در جمله اول آیه تصریح شده).
بنابراین، منظور از آن اختلاف در احکام و قوانین کلى اسلام است که تشریع آن با خدا و پیامبر صلىالله علیه و آله است، زیرا مىدانیم امام فقط مجرى احکام است، نه قانونى وضع مىکند، و نه نسخ مىکند، بلکه همواره در مسیر اجراى احکام خدا و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله است.
و لذا در احادیثاهلبیت علیهمالسلام مىخوانیم که فرمودهاند: «اگر از ما سخنى بر خلاف کتاباللّه و سخن پیامبر صلىالله علیه و آله نقل کردند، هرگز نپذیرید، محال است ما چیزى بر خلاف کتاباللّه و سنت پیامبر صلىالله علیه و آله بگوئیم».
بنابراین، نخستین مرجع حل اختلاف مردم در احکام و قوانین اسلامى خدا و پیامبر صلىالله علیه و آله است که بر او وحى مىشود و اگر امامان معصوم بیان حکم مىکنند، آن نیز از خودشان نیست، بلکه از کتاباللّه و یا علم و دانشى است که از پیامبر صلىالله علیه و آله به آنها رسیده است و به این ترتیب علت عدم ذکر اولوا الامر در ردیف مراجع حل اختلاف در احکام روشن مىشود.
از ابان روایت شده که وارد شد بر حضرت رضا علیهالسلام و از آن حضرت درباره این آیه پرسید، حضرت فرمود منظور از اولیالامر، علیبن ابیطالب است، سپس حضرت سکوت فرمود. ابان گوید: همین که سکوت حضرت طولانی شد گفتم سپس چه کسی؟ فرمود: حسن، باز ساکت شدند، همین که سکوت حضرت طولانی شد گفتم سپس چه کسی؟ فرمود: حسین، گفتم بعد چه کسی؟ فرمود: علیابن الحسین، باز سکوت فرمود و همچنان بعد از اسم هر امامی سکوت میفرمود و پرسش من تکرار میشد، تا اینکه حضرت تمام امامان را تا آخر اسم برد. (تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۵۱).
شناسه خبر:
۲۲۹۷۹۸
«اولیالأمر» کیست؟
اطاعت از «اولیالأمر» از دستورات صریح قرآن است، اما چه کسی میتواند مصداق واقعی آن باشد، معصوم یا غیر معصوم؟
۰