مدح مولا علی(ع) در شعر شاعران اردو زبان پاکستان

به گزارش افکارنیوز،در بخش قبلی این نوشتار که به همت دکتر «راشد نقوی» تهیه شده است نمونه‌هایی از اشعار شاعران اردو زبان پاکستان در مدح حضرت علی(ع) اشاره شد.

در بخش دوم و پایانی نیز به چند نمونه دیگر از این سروده‌های عاشقانه اشاره می‌کنیم.

«عزیز جنگ ولا» از شعرای اردو زبان در وصف حضرت علی(ع) می‌نویسد:

دید این حدیثپاک ولا چشم روشنم مولای او علی ست که مولای او منم

گویی که از ولای علی در دلم ولا نور نگه به دیده و جانیست در تنم

از حب اهل بیت پیمبر که در دلست آری زفکر عاقبت خویش ایمنم

این رشته محبت مولای نامدار چون طوق بندگیست الهی به گردنم

«ملا شیخ محسن» متخلص به «مانی» می‌نویسد:

علی ابن ابی طالب شه دین بود شمعی فروزان در ره دین

ز اقبال علی عالم جوان شد زمین پر نورتر از آسمان شد

چو می آراست بزم دین و ایمان زیک نور این دو شمع افروخت یزدان

علی همچون نبی فرمان روا بود که علم مصطفی در مرتضی بود

نبی خوان از برای آن شهنشاه به منبر خطبه «من کنت مولاه»

چو شاه اولیا صاحبقران شد نبوت را ولایت ترجمان شد

به ذات پاک پیغمبر علی راست همان نسبت که هارون را به موسی است

دل او مخزن اسرار یزدان زبان او کلید گنج عرفان

شنیدم از زبان ذوالفقارش که قتل دشمن دین بود کارش

زبیم خنجر آن شاه مردان دل دشمن چو برگ بید لرزان

زچین ابروی او شد هویدا خواص سوره «انا فتحنا»

چو کلک او رقم زد نامه فتح به قدش دوخت ایزد جامه فتح

دل از معموره تن برگرفته خراج از قلعه خیبر گرفته

دل او نسخه علم ازل بود رخش آیینه حسن عمل بود



شاعر معروف «مائل تتوی» می‌نویسد:

از ولایش شد ولی الله خطاب مرتضی شاه مردان، شیریزدان مرتضای مصطفاست

«لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار» این در موزون به مدحش از خدای مصطفاست

زور بازوی الهی پنجه شیرافکنش شیرحق، مرحب کش و خیبر گشای مصطفاست

سابق‌الایمان و ذی‌العدل وذوی‌الحم و حیا یار غار مصطفا و جان فدای مصطفاست

مسند آرای نبوت وارثعلم نبی هادی راه حقیقت آشنای مصطفاست

در غدیر خم نشاندش مصطفی بر جای خویش وارثجای نبی‌الله به جای مصطفاست

منکر فضل و کمالش هست مردود ازل مخلص او تا ابد اندر شفای مصطفاست



و نیز:

کس زصهبای تفکر مست عشق اولی ست کس به ذکر احمدی موصوف وصف اکملی ست

کس به فکر وذکر دنیا غوطه‌خوار از بد دلی ست فکر این ذکر مبارک از نشان مقبلی است

هر کسی یک فکر دارد، فکر ما ذکر علی است

کس به فکر دنیوی و کس به فکر اخروی کس به ذکر ظاهری و کس به ذکر معنوی

کس گرفتار خیال فکر و ذکر دنیوی کس به فکر و ذکر دین در هر دو عالم دل قوی

هر کسی یک فکر دارد، فکر ما ذکر علی است



کس به فکر آن که تا گردد فقیه روزگار کس به ذکر آن که تا گوید ثنای شهریار

کس به فکر آن که تا بیند گل روی نگار کس به ذکر نغمه‌های عندلیب بی‌قرار

هر کسی یک فکر دارد، فکر ما ذکر علی است

کس به فکر جمع دولت کس به ذکر بذل مال کس خموش از فرط فکر وکس به ذکر عرض حال

کس به یاد ذکر جانان مست صهبای وصال کس گرفتار فراق و غرق در بحر خیال

هر کسی یک فکر دارد، فکر ما ذکر علی است

ابلهانه چندسازی فکر و ذکر این و آن هرکسی در فکر و ذکر خویش باشد در جهان

کس به ذکر خوبی گلچهره دایم گلفشان کس به فکر آن تا باشد چو بلبل نغمه خوان

هر کسی یک فکر دارد، فکر ما ذکر علی است



«میر عظیم‌الدین حسینی» می‌نویسد:

علی آن شهسوار منزل عشق شد عدیل نبی به محمل عشق

شاه مردان امام عشاق ست می مهرش به جام عشاق است

اسدالله شیر وادی عشق نعره اش بر فلک منادی عشق

اوست در عشق حجت یزدان روشنایی وحدت یزدان

او دهد می به ساغر عشاق اوست ساقی کوثر عشاق

عاشق صادق آن که در ره یار گذر از نقد جان کند یک بار

او گذشته زجان هزاران بار جان به جانان نموده است نثار



«نواب ولی محمد» می گوید:

چون زدی تیغ را به حکم خدا سر جدا می شد از تن اعدا

ذات پاکش نبود گر پیدا که نمودی به خلق راه خدا

شمع افروز عشق هست علی گوهر عشق از علی ست جلی

شاه را عشق پاک ذات خداست محو در قدرت و صفات خداست

آستان بوس اوست عرش و فلک صرفه محکوم حکم اوست ملک

تابع حکم شاه دیو و پری است دیو از دهشتش زمکر بری ست

هست آن شاه ساقی کوثر می‌دهد می لبالب از ساغر

آن سرشت علی زعشق خداست نور حق از جبین او پیداست

جبرئیل آمد از جناب اطهر گفت راز نهان به پیغمبر

نسبتی خواست از برای علی سر پنهان چو ماه کرد جلی

مصطفی حکم حق نمود پسند داد با نور نور را پیوند

چون چنان رتبه علی باشد به که خاک درش ولی باشد

وصف او داستان همی خواهد هر سر مو زبان همی خواهد

من کجا وصف را ادا سازم گر به توصیف جان فدا سازم

حب آن شاه در ضمیر من است زان که آن شاه دستگیر من است