هانیه توسلی: نقش لیلا را دوست داشتم

به گزارش افکارنیوز، هانیه توسلی در جشنواره سی‌ویکم با دو فیلم «دهلیز»(بهروز شعیبی) و «به خاطر پونه»(هاتف علیمردانی) دیده شد و به خاطر بازی در «دهلیز» سیمرغ گرفت.
امسال برای اولین بار سیمرغ گرفتی، دوست داشتی برای کدام یک از فیلم‌هایی که در این سال‌ها بازی کردی، سیمرغ می‌گرفتی؟
شب‌های روشن. فکر می‌کنم در آن فیلم شرایط خاصی داشتم، یک جوان تازه کار با ۲۲ سال سن بودم، خیلی برای فیلم زحمت کشیدم و فرزاد موتمن از من و بازی‌ام انتظارات خاصی داشت. البته من سال ۸۱ چندان خودم را ارزیابی نکردم و بازی در این فیلم جنس و حال‌وهوای خاصی داشت. من از جایزه‌ای که امسال بردم، خوشحال شدم. جایزه دقیقاً همان تشویقی است که هنرمند برای بهتر از این شدن، احتیاج دارد. من قبلاً هم برای فیلم «ندار‌ها» جایی برای زندگی» و… کاندیدا شده بودم، ولی در مورد شب‌های روشن حس دیگری داشتم.
فکر می‌کردی برای بازی در «دهلیز» سیمرغ بگیری؟
شاید باور نکنی من تا دو روز قبل از افتتاحیه شانسی برای خودم قائل نبودم و فکر می‌کردم جایزه برای ترانه علیدوستی است. ترانه «در آسمان زرد کم‌عمق» خیلی چشم‌گیر بود. اما در کل جایزه ملاک تایید و نفی توانایی‌ها نیست، کسانی که انتخاب نشدند، معنی‌اش این نیست که بازیگر خوب و شایسته‌ای نیستند، جایزه حاصل سلیقه و مشورت یک گروه چند نفره است که تحت تاثیر شرایط و جوی خاص انتخاب‌هایی انجام می‌دهند.
برای شب‌های روشن، از طرف خانه سینما تقدیر شدی و الان که برای «دهلیز» سیمرغ گرفتی. این دو تندیس چقدر با هم متفاوت است و از هر کدام چه حسی می‌گیری؟
جشن خانه سینما فرق دارد، یک جایزه صنفی که از طرف همکارانت‌ اهدا می‌شود، ارزش خاص و ویژه خودش را دارد. وقتی تندیس خانه سینما را گرفتم، خیلی هیجان داشتم. مخصوصاً اینکه جایزه‌ام را از خانم تیموریان که خیلی دوستش دارم، گرفتم اما سیمرغ را زمانی گرفتم که نسبت به آن موقع سن و سال بیشتر و هیجان کمتری دارم، البته این به معنی دوست نداشتن سیمرغ نیست.
با بازی کردن در نقش دختر «شب‌های روشن» ‌در مسیری قرار گرفتی و فیلم‌هایی بازی کردی که فکر کردیم می‌خواهم صرفا بازیگر فیلم‌ها به اصطلاح هنری باشی. اما بعد در فیلم‌های مثل «کافه ستاره» و «شام آخر» بازی کردی و این تغییر مسیر. فکر شده بود.
شام آخر و «اثیری» را قبل از «شب‌های روشن» کار کردم و هر دو را خیلی دوست دارم. «کافه ستاره» دو سال بعد از «شب‌های روشن» بود و فکر می‌کنم یکی از فیلم‌های خوب کارنامه‌ام است.
برای من بازی در اثیری کنار خسرو شیبایی بودن و کارگردانی مثال محمد علی سجادی خیلی تجربه خوبی بود. برایم مهم است که همیشه مخاطب داشته باشم، دنبال طبقه‌بندی افراد و فیلم‌ها هم نیستم. مثلا وقتی «عصر جمعه» مونا زندی را قبول کردم، برایم هنری بودن یا نبودن کارگردان و فیلم مهم نبود، قصه و نقش را دوست داشتم. البته کار‌‌هایی هم بوده که بعد از دیدن نتیجه دوست داشتم کار را قبول نمی‌کردم. قطعاً نقش‌هایی هم بوده که بعد از دیدنشان دوست داشتم من آن را بازی می‌کردم.
مثلا کجا؟ کدام نقش بوده که دوست داشتی بازی‌اش می‌کردی؟
«لیلا» مهر‌جویی همیشه در ذهنم ماندگار است و بازی لیلا حاتمی که خیلی در این فیلم خوب بود. این جنس نقش‌ها را دوست دارم.
در این سال‌ها چه چیز‌هایی را به خاطر علاقه و حضورت در سینما از دست دادی و در عوض چه چیز‌هایی به دست آوردی؟
سینما بازیگر را به مردم معرفی و یک هویت دیگر به آدم اضافه می‌کند. من منزوی نیستم، ولی همیشه تنها بودن را دوست داشتم، این تنهایی با ورود به سینما به حداقل رسید و من این تنهایی را از دست دادم و رفتم زیر ذره‌بین تا به آرزویی که از ۱۶ سالگی داشتم برسم و این اصلا بد نیست. شاید گاهی دلتنگ آن تنهایی باشم، ولی ناراحت و پشیمان نیستم. احساس می‌کنم می‌توانستم خیلی بهتر از این تلاش کنم و بیشتر از این از سینما به دست بیاورم.
با این علاقه به تنهایی چطور با شهرت و عواقبش کنار می‌آیی؟
من عاشق شلوغی نیستم، ولی از شهرت هم بدم نمی‌آید، ذات بازیگری خودنمایی است، یعنی من را ببینید، من دوست داشتم دیده شوم و در عین حال خیلی مواقع هم می‌خواستم این دیده شدن نباشد. من اکثراً به جاهای شلوغ می‌روم و کار‌های روزانه و شخصی‌ام را انجام می‌دهم. جزو کسانی نیستم که برای پنهان کردن چهره‌ام تلاش کنم، اما بعضی اوقات مثلاً دوست دارم شیطنت‌هایی داشته باشم و کار‌هایی بکنم که برای یک فرد عادی عجیب نیست، اما این شناخته شدن مانع این کار‌ها می‌شود.
متولد خرداد هستی و ما که متولد این ماه هستیم، مدام دچار نوسان‌های روحی و خلقی می‌شویم. این دگرگون بودن احوالات شخصی روی روابطی که با مردم عادی یا حتی همکار‌ها داری، تاثیر نداشته؟
شاید خیلی‌ها این حرف‌ها را بدانند، ولی من وقتی خصوصیات خرداد ماهی‌ها را مطالعه کردم، دیدم بیشتر این خصوصیت را دارم، در اوج شلوغی و شیطنتم که از ۱۶ تا ۲۰ سالگی‌ام بود، از دیوار راست بالا می‌رفتم، اما باز هم تنهایی خاص خودم را داشتم. الان هم هر دو بعد را دارم، اما آرامش طلبی و این تنها بودن با سن من روز‌به‌روز بیشتر می‌شود.
همانطور که خودت اول گفت‌وگو اشاره کدی در «دهلیز» برای اولین بار در نقش مادر ظاهر شدی، ویژگی‌ و حس‌های مادرانه را چطور به شخصیت اضافه کردی؟
حس مادر بودن در وجود دخترها وجود دارد. حالا این حس درونی وقتی کنار بازی با یک پسربچه شیرین و دوستداشتنی که خیلی دلم برایش تنگ شده قرار میگیرد، روان و خوب میشود. شاید من از ۱۶ سالگی که رمان جان شیفته را خواندم، حس و میل به مادر شدن را پیدا کردم.