به گزارش افکارنیوز به نقل از فارس، هیپارکیا یا هیپارچیا نخستین زن فیلسوف جهان و اهل یونان بود که حوالی سال ۳۰۰ پیش از میلاد میزیست. او در خانوادهای اشرافی به دنیا آمد. برادرش متروکلس شاگرد کرات از پیروان دیوجانس کلبی بود. عمده اطلاعات به دست آمده از او چند سطری است که دیوجانس لیرتوس(دیوجنس) درباره او نوشته است.
او توسط برادرش با کرات و بعد از آن با فلسفه کلبی آشنا شد و زندگی خود را وقف فلسفه کلبی کرد. او با مشاهده سخنان و شیوه زندگی کرات کلبی شیفته او گشت و به خواستگاران ثروتمند و خوشچهره خود پشت کرد. کرات لاغر و زمخت و فاقد جذابیتهای مردانه را برگزید. برای هیپارچیا کرات فقیر کلبی مذهب همه چیز بود. او کسی را یافته بود که مانند خودش تشنه حقیقت و برابری و سادگی انسانها بود.
طبیعی میتواند که برای انتخاب کرات و حتی نفس عمل انتخاب کردن همسر توسط یک دختر، هیپارچیا مورد سرزنش خانوادهاش واقع شود.
کرات هم به درخواست پدر و مادر هیپارچیا هرکاری که برای منصرف کردن او از این تصمیم میتوانست انجام داد. به راحتی میتوان تصور کرد که کرات هم با این موضوع دچار دودلی و سرگشتگی شده بود.
چون از یک سو ازدواج با هیپارچیا - یعنی دختری زیبا و متمول و مهمتر از این خوشفکر و همسو با فلسفه او و در واقع خرق عادتی در آن جامعه باستانی - برای او افتخار بزرگ محسوب میگشت از سوی دیگر فلسفه او فلسفه سادگی و فقر و ریاضت بود. در پایان که موفق به منصرف کردن او نشد برخاست و لباسهای کهنه و مندرس تنش را جلوی او گذاشت و گفت این داماد توست و این هم سرمایه و دارایی اوست.
انتخاب کن تو تا زمانی که راه من را برای زندگی پیش نگیری شریک من نخواهی بود. هیپارچیا پذیرفت و مانند او به سان کلبیون لباس پوشید و در پی او روان شد. و در مجامع عمومی، به همان شیوه همشین او شد.
هیپارچیا در جواب منتقدان خود گفت: بله این منم و آیا من اشتباه کردهام که بین بافندگی در کنج منزل و آموزش و تحصیل خودم آموزش را انتخاب کردهام؟!
هیپارچیا و کرات سالها با هم زندگی کردند و صاحب فرزندانی شدند. باید دانست که زندگی این دو به شیوه سایر کلبیان ادامه پیدا کرد. در مورد روابط آنها نیز مسایلی که البته تردیدهایی نیز در صحت این موارد وجود دارد.
*فلسفه بعد از پایان دوره اسطور در یونان باستان آغاز شد
فلسفه زمانی در یونان باستان آغاز شد که گذر از اسطوره به فلسفه رخ داد یعنی عدهای این جرات را به خود دادند که سنتشکنی کنند و با کنارگذاشتن افسانه اسطوره یا میتوس(mythus) به خرد یا لوگوس(logos) بگروند.
پس از آن نیز تا به امروز در هر زمان که مکتبی فلسفی پدید آمده است این زایش با روحیه و شهامت سنتشکنی فلسفی یا اجتماعی پدید آورندگان و پیشتازان آن همراه بوده است.
از این رهگذر شاید بتوان به یکی از دلایل عمده حضور فوقالعاده کمرنگ زنان در تاریخ فلسفه اشاره کرد. زنان در طول تاریخ یا لااقل پیش از دوره معاصر نتوانستند یا به آنها اجازه داده نشد در تغییر و تحول و سنتشکنی پیشقدم شوند. که البته شاید بتوان این موضوع را هم تا حدودی بدین جهت دانست که بیشتر زنان به هر دلیل(اعم از دلایل محیطی روانشناسی فیزیولوژیکی و …) خواهان سکون و آرامش و ثباتاند تا تغییر و تحول به خصوص تغییر از نوع فکری. زمانی هم اجازه و جرات این تغییر و سنت شکنی وجود نداشته باشد احتمال وقوع آن هم به شدت کم میشود. پس بسیار طبیعی است که در طول تاریخ جمعیت زنان در
پیشتازان اندیشههای جدید ناچیز باشد. با وجود این موضوع حتی بعضی از فمنیستهای امروزی به غلط سعی در نشان دادن فلسفه - و حتی گاهی عقلانیت - به عنوان مقولهای نه انسانی بلکه مردانه دارند تا بدین صورت حضور کمرنگ زنان را در فلسفه توجیه کنند.
بارزترین خصیصه اخلاقی این فیلسوف زن شهامت زیاد و اشتیاق او برای درک حقیقت است. که همین موضوع سبب شد که چرخ ریسندگی را در پستوی خانه رها کند و رهسپار یافتن حقیقت و آزادی شود.
* فلسفه کلبی چه فلسفهای است؟
بنابراین گزارش، فلسفه کلبیون یکی از مکاتب فلسفی نشأت گرفته از نظرات پیروان بیواسطه سقراط است که آنها را سقراطهای کوچک مینامند. موسّس این مکتب، آنتیستنس، در میان خصایل سقراط به قناعت ورزی او توجّه بسیاری نشان داد و احوال و شیوه زندگانی استاد را پیشه خود ساخت و البتّه آن را به حدّ نهایت رساند. وی غایت وجود را فضیلت و فضیلت را در ترک رفع همهه نیازهای جسمانی و روحانی دانست و مؤسّس سلسلهای از حکما شد که ایشان را کلبی میگویند.
شناسه خبر:
۱۴۱۲۹۱
نخستین زن فیلسوف جهان
«هیپارچیا» نخستین زن فیلسوف جهان بود که توسط برادرش با فلسفه آشنا شد و پس از آن زندگی خود را وقف فلسفه کرد. او پس از آشنا شدن با «کرات» فیلسوف جواب رد به خواستگارن ثروتمند داد تا با او زندگی کند.
۰