مروری بر کارنامه‌ «سعید پورصمیمی» به بهانه زادروز تولدش

دیروز استاد سعید پورصمیمی،‌ هشتاد ساله شد و عجب هشت دهه‌ی پُرشکوهی زندگی کرده است این مرد. بازیگری توانمند که سینمای ایران در تمامِ تاریخِ پرافت‌وخیزِ خود بختِ کمی داشته است تا آدم‌هایی شبیه به او در آن حضور داشته باشند. استادِ درجه‌ یکی که خیلی‌وقت‌ها، در نقش‌ِ دو بازی کرد، اما چنان متبحرانه و کاربلد که در یادها بیش از هر بازیگرِ دیگر مانده است. پورصمیمی، ویژگی‌های خودش را دارد، گریزان از شهرت و گزیده کار و کم‌ حرف؛ اما محبوب.

سعید پورصمیمی خیلی خوب می‌داند که فضای رشته‌ای که در آن بازی می‌کند، چه اندازه سراب است و شرابی نمی‌توان از آن یافت. همان اوانِ جوانی روزی را دید که مردم، بازارِ قزوین را از فرطِ شادمانیِ حضورِ فردین بستند و چند سالِ بعدش را هم دید که بازیگرِ خوش‌چهره فراموش شد و کسی سراغش را نگرفت. از همان زمان بود که تکلیفِ او با کارش مشخص شد، نشست گوشه‌ی دنجِ خانه‌اش و در خلوتِ انتخابی‌اش پای کوه‌های دربند، نقش‌ها را دانه‌دانه و از سرِ حوصله وجین کرد و بعد که بهترین انتخابش را کرد، تمامِ وجودش را پای کار گذاشت تا حالا بشود همین سعیدِ پورصمیمی که گلِ‌ سرسبدِ سینمای ایران است.

 سعید پورصمیمی تابستان سال 1402 با تئاتر «خوشدلان» به صحنه تئاتر برگشت.

پورصمیمیِ تئاتر 

اولِ‌ کارش با هنر به تئاتر برمی‌گردد (بازیگرِ نام‌داری را می‌شناسید که از این هنر آغاز نکرده باشد؟) در دورانی که استانیسلاوسکی و برشت مرکز بحث محافل تئاتری بوده‌اند، او شیفته‌ی تئاتر آزمایشگاهی گروتفسکی، سبک بیومکانیک مایرهولد، تئاتر پیشگام ویلسن، فشردگی زمان در شیوه تورنتن وایلدر و … بود. فقط هجده ساله بود (سال ۱۳۴۰) که با تعدادی از دوستانش گروه نمایشی «پازارگاد» را شکل دادند. به اعضای این گروه نگاه کنید: حمید سمندریان، پری صابری، پرویز پورحسینی، پرویز فنی‌زاده، عباس یوسفیانی، اسماعیل محرابی، پرویز قلندرها، ذکرالله کاظمی، مجید لولاچی و شکوه نجم‌آبادی و حیرت کنید از این همه نامِ بزرگ در یک گروهِ جوان.  اما از دانشگاه که در رشته‌ی بازیگری و کارگردانی تئاتر شروع کرد تا همین حالا افتخار پشتِ افتخار است که نصیبش شده. با آثاری که نوشت، کارگردانی کرد و بازی کرد. او همین امسالی که گذشت، در نمایش خوش‌دلان، شگفت‌انگیز ظاهر شد. خوش‌دلان نوشته‌ی خودش بود که با کارگردانی پری‌زاد سیف با تلفیقی از فضای کمدی‌های مولیر و تخت حوض ایرانی روی صحنه رفت و آقای بازیگر، نقشِ «غلام خرکچی» را با مهارت در تلفیقی از شخصیت سیاه و مبارک تخت حوض و خیمه‌شب‌بازی ایرانی بازی کرد. شخصیت فقیر و درمانده و بی‌سواد عصر صفوی که از بد روزگار خودش را صاحب کتابی می‌داند که صاحب آن بودن هم‌زمان پاداش و عذاب عظیم دارد.  بعد از انقلاب هم تئاتر را ادامه داد با نمایش‌های ریچارد سوم داود رشیدی، دایره گچی قفقازی حمید سمندریان، بازرس علیرضا کوشک‌جلالی و…

 «دوزیست» تا به اینجا آخرین فیلمی است که از سعید پورصمیمی اکران عمومی شده است.

مروری بر کارنامه‌ «سعید پورصمیمی» به بهانه زادروز تولدش

پورصمیمیِ سینما 

 

به سینما هم که آمد (خیلی دیر این اتفاق افتاد) توانست با هر چه نام‌دارِ سینماست، همراه شد و با چنان مهارتی نقش‌هایش را ایقا کرد که از همان ابتدا سینما دریافت، بازیگری درجه‌ اول به تورش افتاده که در هر اثر، جلوه‌ای نو از توانایی‌هایش را نمایان می‌کند و علاقه‌ای به تکرارِ خودش ندارد. او در این سال‌ها با علی حاتمی، ناصر تقوایی، واروژ کریم‌مسیحی، کیانوش عیاری، خسرو سینایی، احمدرضا درویش، رضا میرکریمی و … کار کرده است و بدل به بازیگری شده که حضورش در یک فیلم (صرف‌نظر از کوتاهی و بلندی نقش) سبب می‌شود تا فیلم کمال و تمام برای او شود. انگار خیلی وقت‌ها، همه سایه‌اند و اوست که تنها بازیگرِ جاندارِ آن اثر است.  به کارنامه‌ی او البته باید بازی در سریال‌های تلویزیونی را هم اضافه کرد؛ از «سلطان صاحبقران» علی حاتمی تا «در پناه تو»، که یکی از بهترین بازی‌های آن مجموعه را شش دانگ به نامِ خود زد و خیلی وقت‌ها ضعفِ‌ بازیگرانِ جوانی که در سال‌های بعد ستاره شدند را پوشش داد.

ناخدا خورشید | بازیگرِ نقش ملول | کارگردان: ناصر تقوایی | 1365

 ناصر تقوایی با فیلم «ناخدا خورشید» سعید پورصمیمی را به سینما معرفی کرد.

اولین بار قرار بود سعید پورصمیمی در سریال «کوچک جنگلی» ناصر تقوایی ایفای نقش کند، اما تقوایی از آن کار کنار گذاشته شد و او هم عطای بازی در این سریال را به لقایش بخشید تا دو سالِ بعد، دوباره مقابلِ دوربینِ کارگردانِ نام‌دار رفت و «ناخدا خورشید» را بازی کرد. حضورِ او در این نقش چنان استادانه بود که در اولین نمایش فیلم در پنجمین جشنواره فیلم فجر، بسیاری او را یک نابازیگر محلی دانستند که کشفِ تقوایی است.  او در این اثر نقطه‌ی مقابلِ ناخدایی است که با اصولش زندگی می‌کند، «ملول» ریزخوار است و اهل بخیه و بلد نیست تا به قاعده زندگی کند؛ اما تا پایان به ناخدایش وفادار می‌ماند. بسیاری معتقدند که بازی تاثیرگذارِ او در این فیلم بود که به بازیگرانِ مکمل معنا داد. او اولین بار برای این نقش سخت موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل مرد را به دست بیاورد.

تحفه‌ها | بازیگر نقش توسل | کارگردان: ابراهیم وحیدزاده | 1366

 سعید پورصمیمی در کنار مهدی فتحی حضور درخشانی در فیلم «تحفه‌ها» دارد.

پورصمیمی برای بازی در این فیلم توانست برای دومین بارجایزه‌ی بهترین بازیگر نقش مکمل را در هفتمین دوره‌ی جشنواره فجر از آنِ خود کند. داستان این فیلم مربوط به دوره رضاخان و دورانی است که بحث تجدد در جامعه ایران تبدیل به موضوعی مهم و اساسی شده بود. او در این فیلم نقش مردی بی‌سواد با نامِ «توسل» را به عنوانِ دومین حضور سینمایی خود بازی کرد. بارقه‌های طنز و شوخ بودن سعید پورصمیمی شیرینی که انگار یکی از بخش‌های وجودی‌ خودش است، سبب شد تا تحفه‌ها هم‌چنان یکی از کمدی‌های فاخرِ سینمای ایران باشد. او نماینده‌ی طیفی بود که تازه به دوران رسیده‌اند و در پی کسب اعتبار و آبرو برای خودشان هستند.

پرده آخر |  بازیگر نقشِ جامی‌| کارگردان: واروژ کریم مسیحی | 1369

 سعید پور صمیمی سومین سیمرغ بلورین خود را برای فیلم «پرده آخر» به دست آورد.

بازی هنرمندانه‌ی سعیدپورصمیمی در نقش «جامی» در پرده آخر، یک نقشِ مکمل اما بسیار تاثیرگذار است که سومین سیمرغ را نصیب او کرد. او در شاهکارِ کریم‌مسیحی با دسته‌ی مطربانش آمده است تا روح زنی را اسیر کند. او حضورهای متفاوتی در فیلم دارد؛ از نقش مردی که لحظه‌ای در گورستان ظاهر شده و غیب می‌شود تا نقش روح پدربزرگ که تازه از قبر برخاسته و دنبال مُرده ریگ می‌گردد. او در عین بازی کردن نقش، باید نشان می‌داد که این یک کار نمایشی است. بازی در نقش «جامی» سومین سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد را برای او به ارمغان آورد.

مروری بر کارنامه‌ «سعید پورصمیمی» به بهانه زادروز تولدش

دلشدگان | بازیگرِ نقشِ اشراف‌زاده‌ی درباری | کارگردان: علی حاتمی | 1370

 دلشدگان یکی از کارهای ماندگار کارنامه پور صمیمی است.

پورصمیمی در دلشدگان هم حضورِ چندانی ندارد، اما این هرگز به معنای آن نیست که او در همین مدت زمانی که در اختیار دارد، چون همیشه نمی‌درخشد. او این بار در نقش اشراف‌زاده‌ای  بازی می‌کرد که ساز موسیقی به دست دارد و با تمام وسواس‌هایش هم‌سفر و هم‌سفره‌ی دلشدگانی می‌شود در سفری به فرنگ. او در این فیلم مردی است تندخو و بدخلق که انزوا را انتخاب کرده و از جامعه گریزان است. او تمام این ویژگی‌ها را در شخصیتی که بازی‌اش می‌کند، نشان می‌دهد.

آبادانی‌ها | بازیگر نقش درویش | کارگردان : کیانوش عیاری | 1371

 سعید پورصمیمی در فیلم «آبادانی‌ها» مخاطب را به نحو دلپذیری با خودش همراه می‌کند.

آبادانی‌ها، فیلمی سیاه و سفید و خاص است که پورصمیمی نقشِ اولِ آن را بازی کرد. کیانوش عیاری در این فیلم دزد دوچرخه»ی ویتوریو دسیکا را به تصویر کشید و نقشِ «درویش» را به پورصمیمی سپرد و او چنان بازی پُرقدرتی را از خود به نمایش گذاشت که آدم بعد از دیدنِ آن، می‌توانست برود و به آنتونیو ریچی بگوید، می‌بینی بازی در این نقش می‌تواند شکلِ دیگری هم داشته باشد آقا؟ پورصمیمی در این اثر،‌ شخصیتِ مردی که مصیبت را با گوشت و پوست و خونِ خود لمس کرده را بازی کرد. مردی که اضطرابِ از دست دادنِ همان داشته‌های اندکش را دارد و این حس او را درمانده کرده است.  این فیلم، فرصتِ درخششی ژرف برای بازیگرِ کهنه‌کار بود، اگرچه فیلم سال‌ها در توقیف ماند و آقای پورصمیمی نتوانست آن‌طور که باید نتیجه‌ی زحمتِ خود را دریابد.

یه حبه قند | بازیگر نقش دایی | کارگردان: رضا میرکریمی | 1389

 حضور در نقش «دایی» در فیلم «یه حبه قند» دومین همکاری پورصمیمی و میرکریمی را رقم زد.

سعید پورصمیمی پس از چهار سال دوری از سینما برای دومین بار (پس از «اینجا چراغی روشن است») مقابلِ دوربینِ میرکریمی رفت و چون همیشه بازی استانداردی را از خود به نمایش گذاشت. او در کنار پسندیده (نگار جواهریان) نقشِ محوری فیلم هستند. او (دایی) راضی به عقدِ پسندیده با پسر یکی از خان‌ها نیست، او حاضر است با سر و وضع نامناسب در عروسی پسند شرکت کند تا به شیوه‌ی خودش نارضایتی‌اش را اعلام کند. دیگران گمان می‌کنند این به دلیلِ آن است که برادرزاده‌ی همسرش به دختر علاقه دارد؛ اما دایی نگرانِ ریشه‌های خانواده‌ای است که برای حفظ آن با پلنگ هم سرو شاخ شده و آثار چنگ پلنگ بر بدن او بعد از مرگش هویدا می‌شود. آدمی که «وقتی از شکار برمی‌گشت یک شمس‌آباد را سیر می‌کرد»، حالا نزد بچه‌ای که از جن ترسیده حاضر است وانمود کند که در بچگی موقع دست‌شویی رفتن از ترس تفنگ پدرش را با خودش می‌برده است. کسی که خرس هم حریفش نشده در یک شیطنت کودکانه، با مرگش به شکلی تقدیری، باعث می‌شود که طلیعه‌ای از پیوند پسند و قاسم پدیدار شود. دایی نمادِ خانواده در فرهنگِ ایرانی است.  او با مرگِ خود نیز تاثیری مهم بر زندگی دیگران می‌گذارد.

برادران لیلا | در نقش اسماعیل جورابلو | کارگردان: سعید روستایی | 1400

 سعید پورصمیمی در فیلم «برادران لیلا» بی نظیر ظاهر شده است.

در برادرانِ لیلا، بازیگرانِ همیشگی سعید روستایی حضور دارند: نوید محمدزاده و پیمان معادی، اما برگِ برنده‌ی این فیلم، سعید پورصمیمی است. او پدری پرتعارض با شخصیتی چندقطبی است که فقط به فکر راحتی و رویاهای خودش است و برای رسیدن به خواسته‌اش دست به هر کاری می‌زند. با این‌حال نه منفور است و نه حس بدی را القا می‌کند. لحظه‌ی‌ ورود او به تالار عروسی و قدم گذاشتن روی پله‌های سن به عنوان بزرگ فامیل و سیگار کشیدن او روی مبل و نگاه از بالا به پایین و آسودگی خیالش هنگام رقصیدن، همه‌اش درسِ بازیگری است. او آن‌وقت که برجِ آرزوهایش فرو می‌ریزد، چنان نگاه متعجب و اندوهگینی دارد که نمی‌دانیم اگر چنین شخصیتی در واقع وجود داشت، می‌توانست به اندازه‌ی این بازیگر حسِ خود را نمایان کند یا خیر؟

پرویزخان | در نقش پرویز دهداری | کارگردان: علی ثقفی | 1402

 بسیاری معتقدند که سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره چهل و دوم حق مسلم سعید پورصمیمی بود.

فیلم روایتِ  بخشی از زندگی پرچالش پرویز دهداری سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در دهه ۶۰ که در روزهای تنهایی و بی‌کسی است که با پشت کردن ستاره‌های تیم ملی تلاش کرد با بازیکنان گمنام حماسه بیافریند؛ اما طبقِ روال،  بازی سعید پورصمیمی یکی از برگ برنده‌های فیلم است که با گریم خوبی که دارد به خوبی در قامت پیرمرد منضبط فوتبال نشسته است. او در این فیلم قهرمان تنها و تک افتاده‌ای است که ناگزیر است هم‌زمان با بازیکن‌سالاری، فدراسیون فوتبال، نمایندگان تندروی مجلس، تمایل و درخواست‌های نیروهای نظامی، شائبه غرب‌گرا بودنش در آن سال‌ها و… بجنگد.  پورصمیمی برای بازی در این فیلم سه ماه تمام دورخوانی کرد و مثلِ‌ همیشه، وقت و انرژی زیادی در زمان پیش‌تولید گذاشت و در هنگام تولید هم هر روز با آمادگی سرِ کار آمد تا یکی از بزرگ‌ترین و مرموزترین شخصیت‌های تاریخِ فوتبال ایران را ماندگار کند.