این خبر قطعا خیلیها را خوشحال میکند اما ما میتوانیم در یک بازی خیالی خودمان را به چند سال پیش ببریم و فرض کنیم که اگر خبر تولید دو سه سریال را در تلویزیون میشنیدیم، آیا تا این اندازه توجهمان جلب میشد؟ ممکن است علاقهمندان به هر سریالی از اینکه بشنوند فصل جدید همان مجموعه ساخته میشود خوشحال شوند اما اینجا بحث بهطور کلیتر بر سر این است که ما چرا از مواجهه با خبر ساخت سریال در تلویزیون تعجب کردهایم. نهتنها ما از شنیدن این حرف جبلی که گفته در حال حاضر 16 مجموعه نمایشی آماده پخش داریم تعجب میکینم که خودشان هم تعجب کردند و با آن دور افتخار میزنند. مگر اینکه در تلویزیون چند سریال ساخته شود، اتفاق عجیبی است؟
تلویزیون مدتهاست که بهطور محسوسی درخصوص تولید آثار نمایشی کمکار شده و جای آن را پلتفرمها یا اصطلاحا شبکه نمایش خانگی پر میکند. پخش سریالهای تکراری در تلویزیون از حد گذشته و در میان آثار جدیدی که تولید میشوند هم میتوان افت کیفیت فنی را به وضوح دید و اینها به نظر میرساند که اولویتها در مدیریت جدید صداوسیما، متوجه تولید آثار نمایشی نبوده است.
البته در دوره مدیریتی قبل هم توجهات به این موضوع کم شده بود و جای فیلم و تلهفیلم و سریال را تاکشو و مسابقه گرفت اما در دوره جدید همین مساله برنامهسازی هم به مشکل خورد. طی این سالها کمکاری تلویزیون در تولید آثار نمایشی، این رسانه را به وضعیتی نابسامان در رقابت با شبکه نمایش خانگی انداخت و آنچه که تحت عنوان «تلاش صداوسیما برای مهار رقبا از طریق ابزار نظارتی ساترا» مطرح میشد، بحثی بود که از همین ناحیه برخاست.
حتی برنامهها یا اصطلاحا مجلات تصویری صداوسیما با موضوع سینمای ایران، رفتهرفته مورد بیمهری قرار گرفتند؛ طوری که انگار سینما هم کم و بیش رقیب تلویزیون شده باشد. البته همه این نیتخوانیها را نمیتوان تایید کرد یا حتی در صورت جدی گرفتنشان نمیشود آنها را بهعنوان تنها دلایلی که در رسیدن کار به چنین جاهایی دخیل بوده، مد نظر قرار داد؛ اما یک چیز روشن است و آن هم همان کمکاری صداوسیما در تولید آثار نمایشی است.
حالا در چنین شرایطی وقتی میشنویم قرار شده سری جدید سه مجموعه موفق و پرطرفدار تلویزیون باز هم جلوی دوربین بروند، گوشهامان تیز میشود و به تعجب و احتمالا با یک شادی مشروط و نیمهمشکوک میپرسیم آیا کشتیبان را سیاستی دگر آمد؟
بله ظاهرا اتفاق خوبی که افتاده همین است. تلویزیون اگر تصمیمش در ساخت سریال و سایر انواع نمایشی را دوباره جدی کند، خیلی چیزها در فضای عمومی کشور تغییر خواهد کرد. تلویزیون جایی است که میتواند ستاره بسازد و ستاره پرورش بدهد؛ آن هم در مقطعی از تاریخ فرهنگی ایران که دفتر نسلی و گفتمانی در دنیای هنرهای نمایشی، از جمله سینما، در حال ورق خوردن است. تلویزیون میتواند بدیلی برای ایده یکدست و کلیشهشدهای پدید بیاورد که تنها بخشی از طبقه متوسط مرکزنشین را راضی میکرد و سالهای سال بود تمام صحنه سینما را پر کرده بود. تلویزیون میتواند پایگاهی برای طرح خلاقیتهایی شود که سینمای کلیشهپرست تجاری ما هرگز شروعکننده راه آنها نیست و همچنین میتواند بدون شرطی شدن با معیارهای چند جشنواره فرنگی یا روشهای نخنمای تجاری، آوردگاهی برای توسعه حقیقی کیفیت در تولیدات نمایشی شود.