الناز حبیبی با اشاره به اینکه برای من اولویت با فیلمنامه است گفت: اما خب نمیشود بگویم پلتفرم هم اصلاً مهم نیست. بههرحال کارهایی که قبلاً نمایش دادهاند یا تبلیغاتی که میکنند، ممکن است روی انتخاب، تأثیر بگذارد. ولی فیلمنامه رو قطعا و صد درصد میخوانم.
راستش این روزها کار مثل هندوانه در بسته است و واقعاً آدم نمیداند چه اتفاقی قرار است بیفتد. این شرایط انتخاب نقش را برای ما خیلی ترسناک کرده یا حداقل میتوانم بگویم انتخاب نقش برای من خیلی ترسناک شده است.
امیر نوروزی در مورد اهمیت فیلمنامه گفت: در حیثیت گمشده سیناپس ۹ قسمت کار کامل بود، از شروع قصه تا پایان آن و روند قصه از همان ابتدا، سکانس به سکانس مشخص شده بود. میتوانستیم بفهمیم که کاراکتر چهکارهایی میکند. ولی اینکه شخصیت چه چیزهایی میگوید برمیگشت به کار بقیه همکاران. من دوستان و همکاران را از سالهای قبل دوره دانشگاه میشناختم و اطمینان داشتم کار بهخوبی پیش خواهد رفت.
تلویزیون تا یک زمانی کارایی زیادی داشت. بستگی به این دارد که بازیگر، بازیگری را چطور ببیند؟ آیا خود بازیگری برای هنرمند اهمیت دارد یا اینکه لزوماً میخواهد خیلی زود به شهرت و محبوبیت برسد؟ چون تلویزیون میتواند خیلی زود بازیگر را مشهور کند. چون فراگیرتر است. متأسفانه معتقدم که دیگر اینگونه نیست. بنابراین اگر شهرت اولویت کسی باشد، این روزها نمیتواند از طریق تلویزیون به آن برسد. از طرف دیگر تلویزیون محدودیتهایی دارد که همه میدانند و ترجیح میدهند وارد آن جریان نشوند و سری که درد نمیکند را دستمال نبند.
حسینی: به نظرم اگر ۱۰ سال دیگر و یا ۵ سال قبل هم این اثر پخش میشد بازهم جای خودش را میان مخاطبان پیدا میکرد و جا داشت که اثر در این حال و هوا نوشته و ساخته شود. چیزی است که بههرحال برای همه آدمها در حال اتفاق افتادن است. ممکن است این مدل آدمها در طول روز کنار ما در اتوبوس و مترو بنشینند یا از کنارمان رد شوند؛ اما ما خبر از اتفاقاتی که برایشان میافتد، نداشته باشیم؛ یعنی ممکن است این افراد در روز با هزار مدل مشکل دستوپنجه نرم کنند؛ اما ما خیلی راحت از کنارشان رد شویم.
نوروزی در مورد قشر ضعیف جامه هم گفت: شاید بشود گفت صدای کمتری دارد. زورش کمتر است؛ و فیلمساز میتواند عقیدهاش این باشد که من میخواهم صدای این قشر باشم؛ اما مشکل من این است که آیا این کارکرده؟ آیا تو که داری این قشر را مطرح میکنی توانستی مشکلی از او را حل کنی؟
همه عوامل این کار هم همینطور. از فیلمبردار و صدابردار و... همه از همین قشر هستند و جزء فرادستان جامعه نیستیم. در دفاع از اینکه چرا بیشتر به این قشر پرداخته میشود یک دلیل هم همین است که سینماگران این طبقه را بهتر میفهمند. یک اشکال ما اصلاً در همین است که طبقه بالادست را نمیتوانیم درست نشان دهیم. چون هیچکدام ما پولدار نبودیم، اصلاً. چون ندیدیم پس به نظر میآید که همه بدبختیهایی که میکشیم تقصیر آن قشر است. با این تصور کسانی که فقیرترند را آدمهای بهتری نشان میدهیم و پولدارترها را آدمهای بدی نشان میدهیم؛ که لزوماً این اصلاً نمیتواند درست باشد.
حالا که «حیثیت گمشده» در حال پخش است؛ مود جامعه و مخاطبانی که دارند این سریال را میبینند طوری هست که یک درام اجتماعی در پایینشهر در میان مواد مخدر و فقر ببینند؟ در زمان درستی این سریال عرضه شده؟
حبیبی: بله این ژانر چون همیشه بوده و همیشه جذاب است.
یعنی درواقع به نظر شما نشان دادن کار اجتماعی همیشه برای مخاطبان جذاب بوده؟
حبیبی: اصلاً کار سینما همین است.
یکی از تمهای اصلی کار شما پنهانکاری و دروغ است. اینکه جامعه گرفتار دروغ است. نکتهای که شما به آن اشاره داشتید؛ و گفتید که به هنرمند هم تحمیل میشود که دروغ بگوید.
حبیبی: خیلی کلی است. خیلی میشود دربارهاش حرف زد. من میتوانم در وجهه کاری خودمان دربارهاش حرف بزنم.