پریناز ایزدیار در شبکه سه سانسور شد!

در هنگام پخش این فیلم موهای پریناز ایزدیار دچار سانسور شد که از چشم مخاطبان فضای مجازی دور نماند.

 

 پریناز ایزدیار در شبکه سه سانسور شد!

نقد فیلم سرخ پوست

اسماعیل دلخموش در دیجی مگ نوشت: فیلم «سرخ پوست» دومین اثر بلند سینمایی نیما جاویدی است که از سال ۱۳۹۲ با ساخت فیلم «ملبورن» در سینمای ایران مورد توجه قرار گرفت.

برای تحلیل فیلم سرخ پوست لازم است بخشی از داستان فیلم را بیشتر بررسی کنیم. روایت سرخ پوست به سال ۱۳۴۷ بازمی‌گردد.

یک زندان قدیمی باید برای تخریب خالی شود. هم‌زمان با پایان تخلیه زندان مطلع می‌شویم که رییس زندان (با بازی نوید محمدزاده). با توجه به فعالیت چندین ساله‌اش و با پادرمیانی مقامی ارشد (با بازی مانی حقیقی) ترفیع گرفته و قرار است رییس شهربانی شود.

رییس زندان خوشحال از ترفیع فقط باید زندان را تحویل دهد و سر پست جدید برود که مطلع می‌شود در گیر و دار تخلیه زندان یک زندانی فرار کرده است.

یک زندانی با حکم اعدام معروف به «احمد سرخ پوست». به این ترتیب وضعیت باثبات از طریق ایجاد یک گره بحرانی می‌شود.

فیلم در ادامه به شکلی پرتعلیق تلاش رییس را برای یافتن احمد نشان می‌دهد در حالی که دو منبع. زنی از کادر زندان (با بازی پریناز ایزدیار) که نوعی درگیری عاطفی نیز ایجاد کرده. در کنار حقایقی درباره بی‌گناهی احمد، یک جدال اخلاقی درونی را نیز برای کاراکتر رییس ایجاد می‌کنند.

رییس زندان باید برای حفظ موقعیت و پیشرفتش احمد را پیدا کرده و تحویل دهد. در عین حال برای حفظ انسانیتش باید خلاف این عمل کند.

فیلم‌نامه بویژه درباره رییس زندان متریال مناسبی را برای شخصیت‌پردازی ایجاد کرده. شخصیت‌پردازی ظریف و دقیق است. و از همان ابتدا تصویری خاکستری از رییس زندان تریسم می‌کند.

یک ضد قهرمان دوست‌داشتنی که باید جدالی درونی و بیرونی را پیش ببرد و به سرانجام برساند.

بازی خوب نوید محمدزاده

تک تک حرکات نوید محمدزاده در فیلم سرخ پوست حساب شده است و بازی درخشانی از او، شاید یکی از به‌یادماندنی‌ترین نقش‌آفرینی‌هایش را می‌بینیم.

بازی به شدت کنترل شده است و کمک شایانی به پیشبرد فیلم کرده. تمام رفتارهای رییس، آدم منظمِ در خدمت سیستمی را نشان می‌دهد. که در عین حال عقده‌ای و کینه‌ای نیست.

یک انسان تیره‌روشن، درون ساختاری غیرانسانی. آدمی که آمیزه‌ای است از خیر و شر.

احمد سرخ پوست هم با نشانه‌هایش در فیلم حضور دارد و منبع ایجاد تعلیق و کشش فیلم است.

زن عضو کادر که ظاهرا نوعی مددکار زندان است همان تحریک‌کننده بخش خیر شخصیت رییس زندان است. و عشق و انسانیت را پیش چشم رییس ترسیم می‌کند.

عموم صحنه‌ها در خدمت عمق‌بخشیدن به چالش‌های رییس است.

صحنه پرخاشگری او در تعاملش با دختر کوچک احمد به خود او یادآوری می‌کند که این موقعیت چطور او را بی‌رحم کرده. و صحنه اسارت یک دقیقه‌ای‌اش در یک سلول، مختصر و مفید به یادش می‌آورند که اسارت حتی برای چند دقیقه چه طعمی دارد.

قدرت فیلم آنجاست که رییس تغییر ناگهانی و آبکی ندارد و همین موضوع کشش فیلم را تا آخرین دقایق حفظ می‌کند. فضاسازی موثر است و دوربین کاملا در خدمت داستان به کار گرفته شده.

تفسیرهای عمومی

تفسیرهای عمومی وضعیت کلی فیلم نیز راه را بر تفسیرهای عمومی‌تر باز می‌کند. تخریب زندانی قدیمی با کادری از آدم‌های معمولی با برخوردهای نسبتا انسانی روبروی وسایل تخریب و باند فرودگاهی که باید توسعه پیدا کند.

توسعه‌ای که با تخریب همراه است و ساختارهای نیمچه انسانی سابق را به کل ویران می‌کند.

فیلم هم‌زمان که قصه‌ای جزیی تعریف می‌کند، در لایه‌ای عمیق‌تر به شکلی از توسعه لجام‌گسیخته و ناهمگون نیز اشاره دارد.

توسعه‌ای که بیشتر به کام ارباب‌ها است و احمد سرخ پوست و احمد سرخ پوست‌ها را زیر آوارش له می‌کند.

این‌ها همه، فیلم را به اثری تبدیل کرده که علاوه بر مخاطب سینمای بدنه، مخاطبان دیگر را هم دست خالی نمی‌گذارد.

پایان‌بندی فیلم نیز گرچه تا حدودی حدس‌زدنی اما درست‌ترین پایانی است که می‌تواند وضعیت را گره‌گشایی کند.

شاید تنها ضعف فیلم‌نامه این باشد که تناوری شخصیت مددکار زندان به اندازه شخصیت رییس نیست. و همین موضوع در کنار ضعف انگیزه‌ها لطمه‌هایی به شخصیت مددکار وارد کرده. و حضور او در بعضی صحنه‌ها گاهی فیلم را زیاده از حد هالیوودیزه می‌کند.

در مجموع فیلم سرخ پوست اثری است که در سینمای ایران به آن نیاز مبرم داریم.

فیلمی که بلد است داستانش را درست تعریف کند. در شخصیت‌پردازی؛ دست کم شخصیت‌پردازی قهرمانش (ضد قهرمانش) عملکردی قابل قبول دارد. و بی‌حاشیه‌ها و زواید مرسوم داستان را آنطور که باید به پایان می‌برد.