هر ترانهای که محسن چاوشی برای سریالها میخواند، یک «اتفاق» است
از اون جنون چه خبر؟
سیدمهرزاد موسوی
آیا کسی پیدا میشود که سریال شهرزاد را بدون صدای محسن چاوشی به یاد آورد؟ یا شده کسی «رفیقم کجایی... دقیقا کجایی» به گوش نخورده باشد؟ یا فیلم سنتوری را بدون صدای خسته «رفیق من، سنگ صبور غمها» ببینید؟ حالا برای چندمینبار فرمول جادویی صدای چاوشی جواب داده است؛ او جمعه هفته پیش، برای سریال «رهایم کن» (به کارگردانی شهرام شاهحسینی از پلتفرم فیلیمو) یک قطعه به همین نام منتشر کرد و باعث شد تا هم سریال شاهحسینی سرزبانها بیفتد و خیلیها که از پخش این سریال باخبر نبودند، کنجکاو شوند و هم نام خودش و قطعهاش همه سایتهای موسیقی را درنوردد و برای مدتی ترند شبکههای اجتماعی شود.
راز محسن خان چاوشی چیست که میتواند با انتشار آهنگ -کاری که در آن تخصص دارد و نه بیشتر از آن- اینطور موثر باشد؛ سریالی را از دیده نشدن نجات دهد، باعث در دل رفتن سریال دیگری شود و در بیانی پرادعاتر؛ موثرترین و در عینحال اجتماعیترین شخصیت موسیقایی ایران در عصر ما باشد؟ اول بیایید تاریخچه را مرور کنیم، شاید در این بینابین، جادوی چاوشی رخ نشان دهد.
**
محسن؛ ناجی سریالها
بله! همیشه «اولین» بودن مهم است؛ اولین کسی که ترانه تیتراژ برای سریالها و فیلمهای ایرانی خواند یا اولین خوانندهای که برای تبلیغ بیشتر فیلم/سریال، کلیپی منتشر کرد یا اولین هنرمندی که در متن فیلم/سریالی ترانه و تصنیف خواند و... ولی محسن چاوشی نشان داده که اولین بودن اهمیت ندارد و «بهترین» بودن مهمتر است.
تیتراژ سریال «شهرزاد» را -که نخستین سریال پرهزینه نمایش خانگی بود- ابتدا علیرضا قربانی خواند به آهنگسازی فردین خلعتبری و ترانهسرایی افشین یداللهی. یعنی تیم برندهای که سریال دوستداشتنی شب دهم را در یادها ثبت کردند. ولی نتیجه آنی نشد که باید! اینجا بود که محسن چاوشی پا به میدان گذاشت و با صدای متفاوتش و انتخاب ترانههایش توانست سریال شهرزاد را در یادها ثبت کند. او برای این سریال حسن فتحی، ۱۳ قطعه اختصاصی خواند که به فراخور در تیتراژ سریال، کلیپهای تبلیغی و متن سریال استفاده شد؛ «همخواب، به رسم یادگار، کجایی، افسار، ماه پیشونی، خداحافظی تلخ، شهرزاد، فندک تبدار، دی ای دل، کاش ندیده بودمت، هوام دوباره پسه، جمعه و دیوونه» قطعههایی بود که او خواند و یکی یکی گرفت و شهرزاد را بالا و بالاتر برد؛ به حدی که نمیتوان شهرزاد را بدون صدای او تصور کرد.
سریال «خسوف» (به کارگردانی مازیار میری از پلتفرم نماوا) با بازیگرانی جوان و کمتر شناخته شده، پخش شد و بعد پخش قسمتهای آغازین (و احتمالا نگرفتن کار!)، چاوشی برای این سریال هم اجازه نشر ۲ قطعه از کارهای قدیمیاش به نامهای «باب دلمی» و کجا بودی را داد تا در تیتراژهای شروع و پایان سریال استفاده شود. همخوانی این قطعه لطیف توسط عوامل و بازیگران سریال، باعث شد تا خسوف از سریال متوسط، خود را بالا بکشد و بیشتر در نزد مخاطب دیده و شنیده شود.
البته قبلتر از اینها، چاوشی با پلتفرمهای پخش فیلم همکاریهای موثری داشت؛ چاوشی یکی از قطعههای پرحاشیههایش را برای سریال «همگناه» (به کارگردانی مصطفی کیایی از پلتفرم فیلیمو) منتشر کرد. «همون بوسی که دادی توی دالون...» و صدای بوقی که در قطعه جاگذاری شده بود، حاشیهای بود که برای این قطعه ساخته و باعث شد تا سریال همگناه نیز بیشتر نُقل محافل شود. یک همکاری مثبت و سازنده که بُعد تبلیغی خوبی هم برای تیم کیایی ساخت.
مشهورترین همکاری چاوشی با سریال تلویزیونی برای سریال «بانوی عمارت» (به کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد از شبکه ۳) است که با داستان عاشقانه قجریاش با تیتراژ چاوشی در یادها ماند. سبک این قطعه، مشابه کارهایی بود که او پیش از این برای شهرزاد ساخته بود با صدای خواننده همراه و شعری از شهریار. انگار که یک قطعه از شهرزاد جا مانده باشد و به شبکه ۳ رسیده باشد! داستان قطعه «چه شد» هرچه باشد، بیشک یکی از عوامل موفقیت سریال پربیننده تلویزیون شد.
قطعه «بیست هزار آرزو» هم نباید از قلم انداخت که البته اختصاصی سریال «دیوار به دیوار» (به کارگردانی سامان مقدم از شبکه ۳) نبود و بعد از انتشار در سایتها، در متن سریال هم مورد استفاده قرار گرفت.
اما آخرین همکاری چاوشی با تلویزیون به سریال سایهبان (به کارگردانی برادران محمودی از شبکه ۲) برمیگردد؛ تیتراژ این سریال، میزبان قطعه «مریضحالی» چاوشی بود. ترانه سخت این قطعه باعث شد زیاد در بین مردم جا باز نکند ولی چاوشی همچنان جایگاه اثرگذاری خود را بیرون از این قاب، حفظ کند.
بد نیست بدانید چاوشی یکی از قطعاتش را به سریال پخش نشده نمایش خانگی «عقرب عاشق» (به کارگردانی حسین سهیلیزاده) فروخته است. قطعه «پستچی» با صدای چاوشی، یکی از مواد تبلیغی این سریال است که با صحنههایی از این سریال پخشنشده، در فضای مجازی دست به دست شد. جالبتر آنکه تهیهکننده این سریال، تیتراژش را هم با صدای چاوشی بسته است؛ قطعه «یاد چشم تو میافتم» که در فضای مجازی منتشر شده، تیتراژ این سریال نادیده است!
تازهترین همکاری محسن چاوشی با سریالسازها -همانطور که در ابتدای متن خواندید- برای سریال «رهایم کن» (به کارگردانی شهرام شاهحسینی از پلتفرم فیلیمو) است. آهنگ چاوشی باعث شد علاقهمندان سریال در قسمت نهم، از کلیپی با صدای چاوشی ذوقزده شوند و بسیار دیگر که از اساس از وجود و پخش این سریال آگاه نبودند، نامش را جستوجو کنند. البته هنوز آماری از مقبولیت این قطعه و همینطور سریال، در دست نیست ولی ترند شدن «رهایم کن» در توئیتر و پخش شدن و پربازدید شدن آن در اینستاگرام نشان میدهد محسن چاوشی باز هم به هدف زده و همکاری موفق دیگری با یک محصول فرهنگی (اینجا یعنی سریال رهایم کن) رقم زده است.
محسن؛ همکار فیلمها
فعالیت چاوشی در سینما اما، متفاوت از سریالهاست. صدای او اگرچه حضور در سینما را با تجربه ناکام و پرحاشیه «سنتوری» (به کارگردانی داریوش مهرجویی) تجربه کرد و البته تجربه خوبی هم از آب درنیامد! (شاید قدیمیترها حاشیههای دستمزد ناچیز چاوشی و مشکلاتی که برای دو قطعه «سنتوری» و «سنگ صبور» پدید آمد و مصاحبههای بعد از توقیف فیلم را به یاد بیاورند) ولی چاوشی بازگشت به پرده نقرهای را با کلیپ موفق و قطعه بسیار محبوب «دلبر» کلید زد؛ قطعهای که برای فیلم «مصادره» (به کارگردانی مهران احمدی) ساخته شده و حالوهوای این فیلم را تداعی میکرد ولی در خود فیلم مورد استفاده قرار نگرفت و یکی از مواد تبلیغی فیلم شد.
بعد از این کار موفق، تهیهکنندگان دیگری هم به استفاده از این فرمول تن دادند و یکی از کارهای چاوشی را برای اثرشان میخریدند تا به عنوان مواد تبلیغاتی بهرهبرداری کنند؛ «حلالم کن» برای «ژن خوک» (به کارگردانی سعید سهیلی) و «شبی که ماه کامل شد» (به کارگردانی نرگس آبیار) از همین روش برای تبلیغ بیشتر فیلم خود و -اصطلاحا- وایرال شدن استفاده کردند. محسن چاوشی برای فیلم مواد تبلیغی -و نه متن فیلم- پرحاشیه «لاتاری» (به کارگردانی محمدحسین مهدویان) هم خواند ولی به دلیل مضمون تند آن، کنار گذاشته شد.
محسن؛ گمنامترین خیر مشهور!
برخی از علاقهمندان محسن چاوشی میگویند از بین این همه تکآهنگی که او برای فیلمها و سریالها منتشر کرده، تنها قطعاتی که اسم خود اثر را دارند، جدید ساخته شدهاند و بقیه جزو آثار قدیمی او محسوب میشوند. ولی این آثار قدیمی هم داستانی دارد!
میگویند چاوشی تعدادی قطعه ساخته شده و تنظیم شده دارد، کارهایی که برای انتشار آمادهاند و هرکدام اسم مستقلی دارند. این قطعات آماده که -به تهیهکننده خاص یا نهادی- فروخته میشوند، هزینه کارهای خیر میشوند. یعنی چاوشی بدون نام، درآمد حاصل از فروش از این قطعات را صرف آزادی زندانیان یا نجات افرادی میکند که در تامین هزینه درمان ماندهاند. درست مثل همان روشی که مدتهاست در پیج اینستاگرامش با کمک علاقهمندان و مردم انجام میدهد و هزینه درمان و دیه بسیاری را تاکنون جمعآوری کرده است. البته «شهروند» نتوانست از صحت این ادعاها مطرح شده مطمئن باشد ولی کارهای خیر و فعالیت اجتماعی محسن چاوشی در اینستاگرام و تایید چندباره آن، چیزی نیست که نیاز به تایید ما داشته باشد.
محسن چاوشی؛ همین و تمام!
یکبار روزنامهنگاری درباره محسن چاوشی چیزی قریب به این مضمون نوشته بود که: محسن چاوشی موجود عجیبی است؛ با این همه اقبال عمومی، نه از عکس و مصاحبه آنچنانی خبری هست و نه کنسرت و دیدار رو در رو. سالها از فعالیت هنریاش میگذرد و هنوز استیج را تجربه نکرده، از تور داخلی و بینالمللی هم خبری نیست، مصاحبه نمیکند و نه حتی دوست دارد زیاد دیده شود. اینقدر که در کاور بیشترِ آلبومهایش از عکس خودش خبری نیست! دایره اطرافیان و نزدیکانش چندان گسترده نیست، جز معدودی از اطرافیان بقیه زیاد سر از کارش درنمیآورند و روابطش با اغیار بسیار محدود است. در مجامع عمومی رخ نشان نمیدهد، به تلویزیون نمیآید، پشت پرده میماند، اظهارنظر چندانی نمیکند، فعال فضای مجازی محسوب نمیشود و...
پس چرا همیشه در بورس خبرهاست، هر حرکتش مورد توجه است، قطعاتش محبوب و ترند میشود و با این همه گوشهگیری، درست در وسط میدان است؟ -شاید- چون چاوشی در این سالها و در اغلب انتخابهایش، بهترین زمان و رسانه را انتخاب کرده. مدتی آلبوم منتشر میکرد تا از مانیفستش بگوید، بعدتر شد سلطان تکآهنگ و حالا خواندن و انتقال پیام از طریق سریالها. این شم اوست که به درستی نبض مخاطب را میگیرد و میداند چه بخواند، کجا بخواند و کِی بخواند.
او با همه در انظار نبودنش، بدون شوآف، نرم و نزدیکِ مردم (و نه فقط طرفدارانش) حرکت میکند؛ با عاشقانههای موردپسند مردم، سخاوتمندانه همراه میشود و به اندازه یک آلبوم کامل برای سریال شهرزاد مایه و وقت میگذارد. حال مردم خوب است، «برقص آ» و «بیستهزار آرزو» را منتشر میکند، حالشان خوب نیست به طعنه میخواند: «از اون جنون چه خبر؟»