مجموعهای که مدتی است پخش آن در شبکه نمایش خانگی( فیلیمو ) شروع شده و توانسته در همین چند قسمت مخاطب را با چهره تازهای از بازیگرانی که میشناسیمشان روبهرو کند.
حاتم این قصه که برادر بزرگ خانواده است، طوری شخصیتپردازی شده که محسن تنابنده را از نقی معمولی و آنچه تا امروز از او دیدهایم، متمایز میکند. در واقع این شخصیت با بازی تنابنده به خوبی جان گرفته و گویا برای اکتها و تکتک رفتارهایش از طرز راه رفتن گرفته تا خشم و خندهاش هم فکر شده است.
هوتن شکیبا هم در نقش هاتف، شده راوی برادر کوچک و متواری از خانواده که قصد رفتن دارد و ناخواسته درگیر قصه چریکها میشود.
از بازی بابک کریمی که پدر این خانواده است هم نمیشود گذشت، پدری که عاشق دخترش است و حتی از سرپیچیهای او چشم پوشی میکند. «مارال» با بازی هدی زینالعابدین هم نقش یک پرستار بچه و در کل فردی همراه را پیش میبرد؛ این همراهی وقتی با حاتم است رنگوبوی عشق میگیرد، با افسانه(مونا احمدی) از جنس رفاقت میشود و با یونس(یوسف تیموری) همان خواهرانگی که باید را دارد.
حسن معجونی و مهدی حسینینیا هم به همین ترتیب خوب در نقشهایشان جا خوش کردهاند و در کل میتوان گفت چیدمان بازیگران به شکلی است که مخاطب گریزان از دنیای تصویر را برای چند لحظه هم که شده میتواند با خود همراه کند.
اما یکی از نقاط قوت رهایم کن، قصه و فیلمنامهای است که به سرپرستی سجاد شاهحسینی توسط سینا شفیعی و سجاد ابوالحسنی نوشته شده است. فیلمنامه در کنار تنوع خرده داستانها (که همه آنها به شکلی به هم مرتبطاند) فضای مناسبی برای معرفی و ساختن هر شخصیت را فراهم کرده است.
از سوی دیگر در حوزه محتوا هم میتوان ردی از تاریخ معاصر را در دل آن به وضوح دید، از دو قطبی فقر و ثروت گرفته تا شروع اتفاقات پیش از انقلاب توسط چریکها و… .
با همه اینها همین قصه پرکشش گاهی کشدار روایت میشود، آنقدر که بعضی وقتها در یک قسمت، هیچ اتفاقی جز دور همی دو برادر و چند رفتوآمد و معمولی رقم نمیخورد. هرچند در ادامه میتوان پیشبنی کرد که به واسطه ریتم قصه این اتفاق احتمالاً تا حدی جبران شود.
در قصه رهایم کن مرگ از نوع قتل هم جایگاه ویژهای دارد؛ کشته شدن یکی از کارگران معدن، تلاش ناموفق یونس برای یک ترور که در نهایت باعث مرگ خودش و یک نفر دیگر شد و اقدام حاتف به قتل خواننده متجاوز به افسانه چند موردی بودند که در قسمتهای ابتدایی سریال اتفاق افتادند. تعداد این مرگهای خشونتبار مسئلهای است که باید دید در ادامه به کجا ختم میشود و آیا باز هم تکرار خواهد شد؟
البته که بستر عاشقانه، خانوادگی و حتی تاریخی در رهایم کن آنقدر وزن دارد که میتواند تا اندازهای این خونهای ریخته شده را پوشش دهد و مانع از بروز اگزجره آن شود اما باز هم این تعداد قتل در ابتدای یک اثر نکته قابل تأمل فیلمنامه محسوب میشود.
در کل باید گفت که در مورد رهایم کن با یک مجموعه ساختارمند و خوش کیفیت مواجه هستیم که قابهای چشمنواز آن باعث میشود تا همان صحنههای کشدار هم برای لحظاتی قابل تحمل باشد. سیالیت و روان بودن دیالوگها هم یکی دیگر از مواردی است که به لطف متن به فریاد قصه رسیده و آن را به خوبی پیش میبرد.