پس از تماشای عطرآلود ، به جرأت میتوان گفت بیشترین میزان تأثیرگذاری هادی مقدمدوست در سینما، صرفاً در نویسندگی فیلمهای حمید نعمتالله محقق میشود. مقدمدوست، آنچنان در نویسندگی آثاری همچون شعلهور، آرایش غلیظ، مجموعه تلویزیونی وضعیت قرمز و بیپولی درخشیده که بهنظر میآید حضور او در کنار نعمتالله (در گروه نویسندگان) عامل اصلی موفقیت این فیلمها بوده است و تجربه انفرادی او در مقام نویسنده و کارگردان یا هردو، در فیلمهایی همچون سر به مهر، هیهات و عطرآلود نشان از هیجانزدگی و آشفتگی او در نگارش یا ساخت فیلم دارد.
علی رزاقی (با بازی مصطفی زمانی ) که از طریق عطرسازی امرار معاش میکند و بدین کار عشق میروزد در ابتدای مسیر پیشرفت شغلی با دختری به نام عاطفه (با بازی هدی زینالعابدین ) آشنا میشود و بیماری علی، مسیر جدیدی در پیش روی زندگی مشترکشان بهوجود میآورد. در همان ابتدای فیلم، مقدمدوست قصد دارد با نمایش هیجانات کاذب و رفتارهای غلوشده علی و عاطفه آنها را به مسیر باورنکردنی و جعلی ازپیش تعیینشدهای که حسین حسنی در فیلمنامه آورده است هدایت کند و بدون ایجاد مقدمات و تمهیدات لازم در فیلمنامه برای ورود مخاطب به جهان هیجانزده، پرتنش و چالشبرانگیز رابطه عاطفی و زندگی عاطفه و علی، با ایجاد انگیزه ساختگی در مخاطب تلاش کند با بهرهگیری از جلوههای ویژه استفادهشده در ساخت عطرها و بهرهگیری از نور و تصویر، گاه اکسپرسیونیسمی و استفاده از موسیقی در اغلب سکانسها، بر تأثیرگذاری فیلم بیافزاید.
غافل از آنکه تأکید بیشازحد بر اتفاقات سانتیمانتال علاوه بر اینکه از کیفیت سکانسهایی همچون ساختن عطر توسط علی برای دختر نابینا در همایش شرکت و سکانس جذاب رقص علی در عروسی خواهرش در شمال میکاهد بلکه علاقهمندان حقیقی ملودرامها را به ورطه تکرار و پذیرفته نشدن رخدادهای گاه و بیگاه احساسی میکشاند و سطح فیلم را تا مرز مجموعه داستانهای عامهپسند ادبیات پایین میآورد. مشکلی که بهنوعی دیگر در فیلمنامه درخت گردو با نویسندگی مشترک حسین حسنی (نویسنده عطرآلود) و ابراهیم امینی به گونهای دیگر ولی با رویکردی مشابه بهوجود آمده بود.
لازم است نگارنده در اینجا متذکر شود نکته مغفولمانده در نگارش و ساخت عطرآلود از منظر فیلمنامهنویسی این است که صرف ایجاد حوادث پیدرپی و خلق لحظات احساسی و حوادث گوناگون در طول زمان درنظر گرفتهشده برای فیلم، نمیتواند منجر به ایجاد نقاط عطف تأثیرگذار و قابلقبول برای فیلمنامه شود و لازمه این مهم بهرهگیری از توان نویسنده در کاشت مناسب این نقاط در فیلمنامه و توجه به پذیرش منطقی و احساسی مخاطب و درک او از مجموع اثر پیش رو دارد. در واقع این ساختار یک طرح سینمایی است که تعیینکننده زنجیرهای از وقایع است که قهرمان (در اینجا علی) را بهسوی هدفش سوق میدهد و در صورت فراموشی این ساختار یا هیجانزدگی در اجرای این ساختار (که در واقع مشکل اصلی عطرآلود است) میتواند فیلم و مخاطب را از مسیر اصلی خود دور کند.
عطرآلود برخلاف مشکلات مفهومی و ساختاری زیادی که در نویسندگی فیلمنامه و کارگردانی دارد، در عوامل فنی بهویژه فیلمبرداری، موسیقی و بازیها توانسته بهخوبی عمل کند. هدی زینالعابدین که در سالهای گذشته با فیلمهایی همچون زالاوا (ارسلان امیری) و عرق سرد (سهیل بیرقی) کارنامه قابلدفاعی داشته در این فیلم نیز بهخوبی از پس نقش خود برآمده و مصطفی زمانی که بهترین نقشآفرینیهایش را در سالهای گذشته در روز ششم (حجت قاسمزاده اصل)، تیکآف (احسان عبدیپور)، خط ویژه (مصطفی کیایی)، جیببر خیابان جنوبی (سیاوش اسعدی)، کیفر (حسن فتحی) و .. داشته در عطرآلود نیز بازی خوبی به نمایش گذاشته است.