ترجمه عربی کتاب «تنهای محجر» به کوشش دارالمعارف الاسلامیه در لبنان منتشر و توزیع شد. این اثر که به قلم امیرمحمد عباسنژاد نوشته شده، داستان زندگی یکی از آزادگان و مقاومت او در کنار دیگر آزادگان در اردوگاههای عراق را روایت میکند.
کتاب حاضر خاطرات آزاده، قدمعلی اسحاقیان از دوران تحصیل، جنگ و اسارت تا عضویت در کمیته جست و جوی مفقودان و تفحص را روایت میکند. این کتاب پس از انتشار از سوی خط مقدم با اقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه شده و تاکنون برای ششبار تجدید چاپ شده است.
در معرفی این اثر آمده است: روایتی از ایستادنها، نیفتادنها، پایداریها، جنگ؛ و همچنین از تنهایی اسارت در سلولهای مخوف صدام؛ خاطره مردی که در نوجوانی پا به میدانهای نبرد گذاشت و شانه به شانه کسانی که بزرگتر از خودش بودند، جنگید. مجروح شد، اسیر شد و بعد هم در همان عراق به اعدام محکوماش کردند. در «تنهای محجر»، زندگی (دوران تحصیل، جنگ، اسارت تا ثبتنام در حوزه علمیه و همچنین عضویت در کمیته جستوجوی مفقودان و تفحص) این رزمنده نوجوان را میخوانید که در جبههها و اسارت بزرگی کرد.
عنوان کتاب برگرفته از یکی از زندانهای مخوف در زمان صدام است. در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: کریم، یکی از نگهبانها بود که برخلاف چهره و هیکل زمخت و خشناش، آدم سادهدلی بود و کارهایی که میکرد، صرفاً از سر نیاز مالی بود و نه اعتقاد قلبی. یک روز بعدازظهر که داخل محجر آمده بود، بیمقدمه جلوی سلولم ایستاد و گفت: «میدونی کارمون چیه؟»
گفتم: «نگهبانیه دیگه.»
گفت: «اولش آره، اما الآن حدود یک ماهی میشه که من روزها برای اعدام زندانیان میرم، یعنی یکشنبهها و چهارشنبهها، اعدامیها رو میبریم میدون تیر که پشت همین پادگانه.»
با شناختی که از کریم پیدا کرده بودم، باورم نمیشد به این راحتی از اعدام و کشتن حرف بزند. گفتم: «آخه تو که همیشه هوای بچههای بند رو داری، چطور میتونی این کار رو بکنی؟» گفت: «چاره چیه؟ زندگیام نمیچرخه. با پول نگهبانی نمیتونم شکم بچههام رو سیر کنم. برای همین، خودم داوطلبانه برای شرکت تو اعدام میرم و این کار رو انجام میدم. پاداش خوبی بابت هر اعدام بهم میدن.»...
عباسنژاد در آثار خود تلاش دارد تا فراتر از پرداختن به سلسله روایت راوی، به خاستگاه اجتماعی و عملکرد و واکنش راوی در موقعیتهای مختلف نیز بپردازد. از او به تازگی کتاب «کوپه مطربها» و «شبیه دیوار» نیز منتشر شده است.