شهید محمد بروجردی ، جزو فرماندهانی است که همرزمانش او را به مهربانی و در عین حال قاطعیت در تصمیمگیری به همراه استدلالهای منطقی و محکم میشناسند؛ به طوری که از او به عنوان یک استراتژیست شاخص یاد میشود. به مناسبت ساخت فیلم «غریب» که برشی از زندگی شهید بروجردی است، با محمود رضا امینی از همرزمان ایشان در جبهه کردستان گفتگو کرده ایم. او عقیده دارد نباید از فیلم «غریب» انتظار یک مستند پرتره داشت بلکه همان طور که سازندگان عنوان کرده اند، این فیلم باید بیانگر منش شهید بروجردی باشد. این فیلم به کارگردانی محمد حسین لطیفی، محصول سازمان اوج است که در جشنواره امسال از آن رونمایی خواهد شد.
آقای امینی شما با شهید محمد بروجردی از چه زمانی آشنا شدید؟
سال ۱۳۵۸، همان دورانی که کردستان دچار اغتشاش و ناآرامی شده بود، من از اصفهان به همراه شهید علی صیاد شیرازی و علیرضا شیخ عطار عازم کردستان شدیم. شهید صیاد شیرازی با گروههای نظامی بود و علیرضا شیخ عطار فرآیند سیاسی کردستان را مورد بررسی قرار میداد و سردار رحیم صفوی نیز آن زمان نیروهایی را تحت فرماندهی خود مدیریت میکرد. من نیز بین نیروهای مسلح رفت و آمد میکردم و مسئولیت هماهنگ کننده نیروهای مسلح کردستان را از شورای عالی امنیت ملی بر عهده گرفته بودم. با شهید محمد بروجردی هم در همان دوران که ایشان منطقه غرب را در اختیار داشت، آشنا شدم. البته قبل از دیدار و همکاری با شهید بروجردی ن ایشان را دورا دور میشناختم. چون در آن زمان بچههای رزمنده وارد هر محیطی که میشدند اطلاعاتی را درباره خود و دیگران منتقل میکردند. یعنی درباره گذشته افراد، سوابق آنها و اثرگذاریهایشان اطلاعاتی تبادل میشد. به طوری که بچههای مبارز همدیگر را رصد میکردند و میشناختند. من هم با توجه به همین موضوع، آشنایی ضمنی با شهید بروجردی داشتم.
شناختی که از شهید بروجردی داشتید تا چه میزان بود و چه اطلاعاتی در آن زمان بین بچههای رزمنده درباره ایشان رد و بدل شده بود؟
آن زمان کردستان شرایط مناسبی نداشت و باید چه در قبال دشمنان خارجی و چه در قبال مسائل داخلی به ساماندهی درستی میرسید. افراد زیادی برای بهبود اوضاع کردستان مانور میدادند؛ اما یک نفر بود که نسبت به همه متمایزتر بود. چه از نظر ظاهر که دارای موها و ریش حنایی با عینکی درشت بود و چه از نظر رفتاری که باعث میشد بسیاری را با خود همراه و همساز کند. وقتی برای نخستین بار محمد بروجردی را از نزدیک دیدم کنار یکی از خیابانهای کرمانشاه داشت با رزمندهها صحبت میکرد و وقتی خودم را معرفی کردم خیلی عادی برخورد کرد و باز به ادامه صحبتاش با رزمندهها پرداخت و گفت بعدا با هم صحبت میکنیم. همان موقع من به این باور رسیدم آنچه دربارهاش شنیده بودم درست بوده.
بعد از مراودات بیشتری که با شهید بروجردی داشتید، کدام ویژگیهای او بنظر شما خاصتر آمد؟
بسیار مهربان بود. اگر بگویم شهید بروجردی یک پارچه مهر و محبت بود اغراق نکردهام. مهربانی خود را به همه ارزانی میکرد. برای او فرقی نداشت آن فرد منافق است یا کومله و یا دموکرات. وقتی این افراد دستگیر میشدند شب تا صبح به زندان میرفت و با آنها حرف میزد. تمام تلاشاش بر این بود تا با کلام و محبت ذهن آنها را آماده کند. به یاد دارم دو شب، تا صبح برای صحبت و مباحثه با کوموله و دموکرات همراهش بودم و سعی میکردیم با آنها حرف بزنیم. استدلالهای محکم در ارائه نظر و گیر انداختنهای تکنیکی ماهرانهاش من را به حیرت وا میداشت. استدلالهایش عمق بسیاری داشت. مباحثات او از یک سو از انقلاب اسلامی را تا واقعه ظهور ترسیم میکرد و سوی دیگر آن تا وجود مقدس نبی اکرم (ص) و کربلا را به تصویر میکشید. در ذهن خود استدلالهایی به این وسعت داشت و میتوانست آنها را در جای درست به کار گیرد. این نکته هم جالب است بگویم که آن زمان رقابتی بین ارتش و سپاه بود و افرادی شاید به اندازه انگشتان دست بودند همچون شهید صیاد شیرازی که تلاش میکردند تا این دو را بهم گره بزنند. شهید بروجرودی نیز جزو کسانی بود که با رفتارش آن کش و قوسهای اختلاف نظرها را مدیریت میکرد و این کار او در آن زمان بسیار کمک کننده بود.
یکی از لازمههای ابراز محبت، شوخ طبعی است. شهید بروجردی تا چه حد از این ویژگی برخودار بود؟
بسیار. در کنار محبت بیدریغ، بارها از نزدیک شاهد شوخ طبعیهای او بودم. حتی بعضی وقتها او با شوخی به تقلید صدای مسولان وقت میپرداخت. در کنار این مدل شوخ طبعیها، سرخوشیهای جالبی هم داشت. یک بار ما با هم از تهران به طرف کرمانشاه و کردستان میرفتیم، چون کمی چشمهایش هم ضعیف بود در رانندگی بعضی وقتها به مشکل میخورد و خودش هم خیلی با دقت رانندگی نمیکرد. آن روز وقتی به میدان احمدخان رسیدیم از وسط میدان رد شد! من واقعا ترسیده بودم گفتم برادر چه کار میکنی؟! او بلند بلند میخندید و باز هم به راهش ادامه میداد.
دوستان و همراهان شهید بروجردی تعریف میکنند که در کنار محبت، مهربانی و شوخ طبعی، مقتدر بود و همین اقتدار در تصمیمگیری و توانایی در سازماندهی نیروها باعث شد موفقیتهای بسیاری به دست آورد.
دقیقا همینطور است. شهید محمد بروجردی سواد کلاسیک نداشت؛ اما ا به صورت ذاتی استراتژیست بود. به قرآن اشراف کامل داشت و هر وقت میخواست صحبت کند از منابع قرآنی استفاده میکرد و کلام خود را با قاطعیت تمام به زبان میآورد. نقشهها و طراحیهایی که ارائه میداد بسیار عالمانه و دقیق بود. این را من با قاطعیت میگویم عالمانه و دقیق بود، چون با برادران ارتشی نیز نشست و برخاست داشتم و میدیدم چطور با نظم و انضباط طرحهای خود را پیش میبرند و شهید بروجردی بدون آنکه تجربه کلاسیک این برادران ارتشی را دشته باشد با آنها هماوردی میکرد و این جز یک استعداد ذاتی و خدادادی چه چیز دیگری میتواند باشد؟ حتی با شهید صیاد شیرازی نیز درباره این ویژگی شهید بروجردی صحبت میکردیم و به این نتیجه میرسیدیم که دارای استعداد خدادادی است. حالا چطور کسی که اینطور بسیار قاطع و سخت بود در درون خود آن همه مهربانی را هم داشت؟ این یک ویژگی منحصر به فرد بود که محمد این نعمت را در خود داشت و به درستی آن را پرورش داده بود. شهید بروجردی از نظر مدیریت جنگی و نیروها نیز بسیار توانمند بود. بسیار با فکر و متفکرانه روی مسائل اشراف داشت. همه اینطور نبودند. خودم را بگویم که شاید ادعا داشتم و نقشه خوانی و تعیین وضعیت بلد بودم هم چیزهایی از ایشان یاد میگرفتم. در دوران فرماندهای اش، بسیار موثر بود و هر کس که با ایشان به عنوان نیرو و حتی فرمانده کار میکرد نمیتوانست تواناییاش در این زمینهها را انکار کند. یادم هست یک بار در شورای عالی دفاع بحثی درباره چگونگی دفاع بود و همه یک طرف شدند و شهید بروجردی در طرف دیگر. به قدری قاطعانه استدلال میآورد که وقتی رو به من شد تا نظرم را بپرسند گفتم همان که محمد میگوید و من حرف تازهای ندارم. بزرگان بسیاری داریم که ایثار و شهادت از آنها سرچشمه میگیرد و آسمان پر نوری را به وجود آورند؛ اما شهید محمد بروجردی از آن دسته ستارگانی است که به صورت ویژه و خاص دیده میشود و در میان دیگر ستارهها چشمک میزند و میدرخشد. باورم این است اگر محمد عمرش بیشتر بود در بخش تربیت فرماندهان میتوانست نقشی بسیار اثرگذارتری داشته باشد. کمااینکه تا زمان عمر کوتاهش نیز این موضوع را به اثبات رساند.
از سالها پیش قرار بود فیلمی درباره شهید بروجردی ساخته شود که بالاخره این اتفاق با «غریب» رخ داد. نظر شما چیست؟ پیشنهادی در این باره به سازندگان دارید؟
یک زمانی میخواهید فردی شناخته شود؛ باید مستندسازی صورت گیرد و اطلاعات به درستی جمع آوری شود و نیاز به پژوهش دقیق دارد. یک زمان میخواهید الگوسازی کنید و باید این کار به درستی صورت گیرد و در این مسیر به بیراهه نرفت. ما از قهرمانانمان تنها نباید مستند بسازیم. باید شیرینیها، تلخیها، حوادث پیچ و خمهایی که پیش روی قهرمانان قرار میگیرد را به درستی و براساس واقعیات نشان دهیم تا آن قهرمان به عنوان الگو درست معرفی شود. باید در فیلم «غریب» زندگی جریان داشته باشد و منش شهید بروجردی به طور باورپذیر دیده شود. اینجاست که باید زبان نمایش به کار بیافتد. به عبارتی داستان سرایی با چاشنی مستندات باید صورت گیرد. نباید از فیلم «غریب» انتظار مستندسازی داشت. باید ابهت تاریخ انقلاب را با این افراد به مخاطب انتقال داد. اینجا زیباسازیهای نمایشی مهم است. باید سکانسهایی ساخته شود که فراخور فرهنگ، زمان، کارکتر و انقلاب باشد. یک گام درست در این زمینه توجه درست به موسیقی فیلم است. موسیقی باید به صورتی باشد که ذهن مخاطب را با خود درگیر سازد. موسیقی بعضی فیلمهای از خود فیلم جلوتر است و بسیار اتفاق خوبی است. فیلم نباید حالت مستند پیدا کند. منظورم دروغ پردازی یا غلو پردازی نیست؛ بلکه زیباپردازی، نمایشی و داستان پردازی است. شما به فیلمهای کرهای نگاه کنید. کره تاریخ خاصی ندارد. ولی همین حالا چوسان و گوگوریه را همه میشناسند! خودشان هم این باور رسیدند که یک امپراطوری گوگوریو داشتهاند.
ظرفیت کشور ما در این زمینه قابل توجه و خاص است?
بله؛ ما تاریخ داریم، اما چه سند نمایشی در قالب فیلم و سریال برای آن داریم؟ چرا نتواتسیم کاری که کره کرده را انجام دهیم؟ باید از پتانسیل فیلم سازی استفاده شود. آثار فاخر در عالم فرهنگ و هنر بسیار کم است. تمدنها با فرهنگهایشان ساخته میشوند. تمدن انقلاب باید ساخته شود. این حکومت شیعی که در تاریخ با قیام امام خمینی (ره) به همراه مردم شکل گرفته مقوم تمدن اسلام شیعی است. یک قطعهای از این تمدن، شهید محمد بروجردی است؛ لذا اصرار دارم فیلم «غریب» به بهترین شکل ساخته شود تا اثری که به جا میماند برای سالهای سال ماندگار باشد.