تمام بازیگران نامدار سینما و تلویزیون و مدیای مختلف در کارنامه هنری شان نقش های متفاوتی را تجربه کردند و اصولا بر اساس فرصت هایی که در پیشنهاداتشان در طول دوران حرفه ای ایجاد می شود، می توانند تمام توانایی و خلاقیت شان را به تصویر بکشند.
تجربه نشان داده است که بازیگران سینما در طول سالها بازیگری تنها برای چند نقش می توانند نقطه اوج را در توانمندی ها و استعداد خود لمس کنند و چند نقش در بالای کارنامه آنها جای خوش کرده است که دقیقا به این مسئله برمی گردد که کاراکتر در فیلمنامه و در دل قصه آنقدر جای کار دارد که بازیگر بتواند تمام ابعاد و ویژگی های کاراکتر را به کمک پازل های استعدادی خودش برای نمایش لحظه به لحظه آن نقش به تصویر بکشد.
در کارنامه بازیگری بسیاری از بازیگران کاربلد دنیا البته دیده شده است که تنها یک بار فقط فرصت لمس جایگاه قهرمانی را برای یک نقش تجربه می کنند و فقط یک بار فرصت دارند برای یک نقش همه آنچه که دارند را هزینه کنند. این مسئله مستقیما به شانس حرفه ای افراد بستگی دارد.
برخی از بازیگران هم هستند که از نقش معمولی خنثی کاراکترهای طلائی می آفریند که البته این کار بسیار سخت و طاقت فرساست، این که تو بتوانی از یک نقش معمولی یک قهرمان دراماتیک در قواره های جای نقش در دل درام ایجاد کنی، مشخصا به این نکته برمی گردد که تو از آب هم کره می گیری و تصمیم داری نقشی معمولی در کارنامه ات دیده نشود.
در کارنامه پانته آ بهرام به عنوان بازیگری که سالها در صحنه های تئاتر درخشید و نقش های مختلف ایجاد کرد و با فعالیت های طاقت فرسا در سالن های تئاتر شهر همراه با محمد یعقوبی و دیگر کارگردانان تئاتر تمام آنچه را که باید یک بازیگر بداند به لحاظ گوشه های ریز این هنر پر رمز و راز آموخت تا با مدارج بالای توانمندی پای به عرصه بازیگری برای دوربین سینما ، تلویزیون و البته پلتفرم های شبکه نمایش خانگی بگذارد.
سریال پوست شیر شاید یک انتخاب متفاوت برای پانته آ بهرام بود، کاراکتری چند وجهی که به سرعت چند اتفاق را تحمل می کند و بازیگر باید به سرعت ابعاد مختلف شخصیتی را که بر عهده او گذاشته اند را با تغییر جنس بازیگری به تصویر بکشد.
شخصیتی که از اوج به سرعت سقوط می کند و حالا جایش در دل داستان نیازمند یک بازی متفاوت است. شاید در دل این سریال مردانه تو فرصت زیادی برای دیده شدن نداشته باشی و برای به تصویر کشیدن توانمندی هایت حتما نیاز داری تا از فرصت های طلائیت یک جایگاه قابل احترام در دل سریال به دست بیاوری.
پانته آ بهرام با توجه به شناختی که از کارش دارد می داند که باید از لحظات طلائی حضورش در سریال پوست شیر بیشترین استفاده را ببرد.
سکانس مشترک او با هادی حجازی فر در قسمت های پایانی و سکانس مشترک او با شهاب حسینی در محل اداره پلیس کافی است تا پانته آ بهرام نشان دهد که چه اشرافی بر روی نقش دارد.
ارجاع می دهم مخاطبین این سریال را به سکانسی که او قرار است کلید خانه را از دست نعیم بگیرد و در واقع به او روی خوش نشان دهد.
عضلات صورت به سرعت تغییر می کنند و از یک تنفر به یک لبخند می رسد، شک نکنید که در دنیای بازیگری تبدیل این لحظات برای یک بازیگر بسیار طاقت فرسا، سخت و مشکل است و اینجاست که می گویند بازیگری بعد از کار در معدن سخت ترین کار دنیاست. چرا که تو باید با تمام حس و حال و حواست بر ماهیچه های صورتت حکومت کنی تا آنها عنان اختیار را در دستان مغز و احساس تو قرار دهند تا بتوانی از لحظه تنفر با یک دیالوگ پارتنرت تغییر کنی و این تغییر را نه تنها به تصویر بکشی که به جان مخاطب نیز منتقل کنی.
سکانس مشترک شهاب حسینی و پانته آ بهرام از دو وجه قابل بررسی است؛
این که محب فرزندش را با شکل و شمایلی مشابه به نعیم و همسر سابقش از دست داده است یک بحث است و تکرار این مطلب در فیلمنامه نکته دیگری است ، اما حالا قرار است از زبان یک مادر این دیالوگ را شهاب حسینی در نقش محب بشنود و قرار است این درون ریزی را در بازیش به اوج برساند و حالا برعکس همه مواقع از میزان داغ مشترک چیزی بگوید و نگوید، حالا بازیگر پارتنر که قرار نیست از داده های شخصیت محب چیزی متوجه شود تنها می تواند داغش را تحمل کند و پانته آ بهرام در این سکانس هم بدون دیالوگ و با حرکت سر و صورت و چشمانی که حاوی التماس ، خواهش ، سوال و گاهی حتی بی اعتمادی است محیط را ترک کند.
قدم های او، سرعت او ، نوع برگشتش از صورت پلیس«محب» موازی شهاب حسینی ، بی تردید کلاس درسی است برای بازیگرانی که قرار است لحظاتی احساسی را به کمک تکنیک و حس توامان تجربه کنند.
و این یعنی نمره قبولی برای یک بازیگر...