آکادمی سوئد امسال «آنی ارنو» (Annie Ernaux) نویسنده فرانسوی را به عنوان برگزیده جایزه نوبل ادبیات 2022معرفی کرد تا هفدهمین زن در تاریخ، موفق به کسب این جایزه معتبر دنیای ادبیات شود. آرنو شنبه 10 دسامبر همزمان با سالگرد درگذشت آلفرد نوبل این جایزه را در سالن کنسرت شهر استکهلم دریافت کرد.
«ارنو» سال 1940 در «نرماندی» متولد شد. او در «دانشگاه روآن» تحصیل کرد و سپس در مدرسه مشغول تدریس شد. آرنو بارها حمایت خود را از جنبش BDS، یک کمپین به رهبری فلسطین برای انزوا، عدم سرمایهگذاری و تحریم اسرائیل نشان داده است. در سال 2018 او نامهای را در کنار حدود 80 هنرمند دیگر امضا کرد که با برگزاری جلسه مشترک فرهنگی اسرائیل ـ فرانسه مخالفت میکردند.
او در سال 2021 نامه دیگری را امضا کرد که اسرائیل را یک دولت نژادپرست نامید و ادعا کرد که «وانمودی این موضوع به شکل جنگ بین دو طرف برابر نادرست و گمراهکننده است. اسرائیل قدرت استعمار است. فلسطین استعمار شده است.»
این نویسنده در بیش از 20 کتابی که به چاپ رسانده، اغلب به روایت وقایع زندگی خود یا مردم اطرافش پرداخته است.او نخستین رمان خود را در سال 1974 در فرانسه و در سال 1990 به زبان انگلیسی منتشر کرد. چهارمین کتاب او که با نام «جایگاه» منتشر شد، یک موفقیت ادبی برای او محسوب میشد.«داستان یک زن» که نخستینبار در سال 1988 به فرانسوی منتشر شد و «جایگاه»، به آثار کلاسیک معاصر در فرانسه تبدیل شدند. «ارنو» در سال 2008 موفق شد جایزه ادبی «رنودو» را برای کتاب «سالها» کسب کند. این کتاب زمانی که به زبان انگلیسی ترجمه شد، در سال 2019 در فهرست نامزدهای نهایی جایزه ادبی بوکر بینالمللی نیز قرار گرفت.
نام این نویسنده فرانسوی اگرچه بیشتر در کشورهای فرانسوی زبان شناخته شده بود و کمتر در سایر نقاط جهان آثارش ترجمه شده اما آرنو به دلیل برنده شدن جایزه نوبل ادبی امسال به «پاس جسارت و دقت در آشکار کردن ریشهها، بیگانگیها و محدودیتهای جمعی حافظه شخصی» سر زبانها افتاد.
وبسایت «Conversation» که یک وبسایت خبری تحلیلی بر اساس همکاری بین دانشجویان و روزنامهنگاران است، اخیراً گفتوگویی با آرنو داشته است، آرنو در این گفتوگو به نکات جالب توجهی اشاره میکند. از جمله تبعیض رسانههای فرانسوی بین نویسندگان زن و مرد، تاثیرپذیری از نویسندگانی چون سارتر، سیمین دوبوار» و.... ترجمه بخشی از این گفتوگو در ذیل آمده است:
شما معمولا در کتابهای خودتان جملات را با کلماتی چون، یک، ما، گهگاه، او یا آنها شروع میکنید، اما هرگز از کلمه من برای یک نوشتن یک زندگینامه استفاده نمیکنید..!
توجه شما به این نکه جالب است. وقتی به زندگیام، فکر میکنم و آن را از کودکی تاکنون از نظر میگذرانم، نمیتوانم بخشی از این مجموعه را جدا کنم؛ داستان من با داستان نسلی که من در آن زندگی کردم و اتفاقات خاصی را تجربه کردم یا رخ داده شکل میگیرد و آمیخته شده است. پس من وقتی درباره زندگینامه خودم صحبت میکنم یا وقتی قرار است زندگینامه فردی را بنویسم، رویدادهایی پس زمینه آن است که نشان میدهد، من یا شخصیت داستانی من تنها نبوده و یک گروه در اطراف آن موضوع شکلگرفته است.
وقتی میخواهم از فردی که 60 سال در یک جامعه زندگی کرده سخن بگویم، باید از «من» استفاده کنم یا از «ما»؟ من بخشی از تاریخ را روایت میکنم پس موظف هستم تمام افراد را در این بخش بریده شده تاریخی روایت کنم.
سالها از تغییرات و جنگهای داخلی فرانسه گذشته و تغییرات معناداری در این کشور رخ داده است، شما به برخی از این اتفاقات از جمله حملات یازده سپتامبر اشاره کردید، که مورد استقبال فرانسویها نیز قرار گرفت، استقبال از کتاب در سایر کشورهای چطور بود؟ برگزیده شدن در نوبل چگونه بود؟
قطعا؛ این خبر برای من بسیار جذاب بود. کتاب من در آلمان، ایتالیا نیز بجز انگلستان و فرانسه با استقبال بسیار گستردهای روبرو شد، این استقبال نشان داد که مخاطبان محتوای کتاب را پذیرفتهاند، این بخش از تاریخ فرانسه برای مردم جذاب است و من تلاش کردم، قطعهای از تاریخ فرانسه را نه به صورت مستقیم بلکه در قالب روایت زندگی یک نفر (شخصیت اصلی کتاب) بیان کنم، تلاش کردم این دوره تاریخی را از طریق حافظه و تجارب خود در همان دوره بیان کنم. من اعتقاد دارم در این کتاب شخصیت اصلی زمان و گذر آن است و همه جملههایی که زندگی ما را در این دوره زمانی تشکیل داده است.
روایت شما در این دوره کاملا غیرعاطفی است، شما اغلب اسرار شخصی را فاش میکنید، در مورد خانواده، فرزندان، طلاق مینویسید، اما هیچ خبری از عشق میان افراد نیست، حتی به آلزایمر مادر اشاره میکنید و به نگاه گربه در حین پایین آمدن از درخت ولی باقی موارد راکاملا فراموش کردهاید....
اصولا من در نوشتههای خودم روی احساسات تمرکز نمیکنم. قبلا اشاره کردم من افراد را به تنهایی مدنظر ندارم بلکه آنها را جزئی از کل میبینیم. معتقدم اطلاعات شخصی را میتوان در عکس دید؛ در نتیجه تلاش میکنم خود را در همان قاب عکس تصور کنم نور، اشیاء، رنگ، لباس، فرد و سایر موارد را ببینم و بعد عکس را به گونهای توصیف کنم که سوژه اصلی خود به خود در ذهن مخاطب نقش ببندد؛ به عنوان مثال من در زمان روایت فوت پدرم، هرگز از احساسات خود حرفی نزدم. معتقدم حس من را مخاطب باید از نوشتهها بگیرد.
بازگردیم به خانواده شما، شما در یک خانواده کاملا معمولی به دنیا آمدید، اما به دانشگاه رفتید و تحصیل کردید. خوب نویسندگان فرانسوی بسیاری هستند که از طبقه کارگری مشهور شدند. آنها این روند را بارها در نوشتههای خود آوردند. ولی شما خیر...، چرا؟.
این روند بسیار نادر است، ببینید من در خانواده تک فرزند بودم، چون خواهرم قبل از به دنیا آمدنم به دلیلی فوت شد. مادرم شخصیت قوی و قابل اتکایی داشت و البته عاشق خواندن هم بود. بنابراین من تحت فشار بودم.البته فراموش نکنید که اولین کتاب من که 40 سال قبل نوشتم با همین سوژه بود.
بیایید کمی درباره سوژه کتاب "سالها" صحبت کنیم. در این کتاب 6 دهه از زندگی خودتان را روایت کردید، کدام دهه از زندگی شما به عنوان جذابترین، سازندهترین یا شادترین دوره شناخته میشود؟
بهترین دوره زندگی من در مجموع قبل از سال 1968 یا همان دوره بیتلز تا اوایل دهه 80 میلادی است. اما اگر بخواهم درباره دوره سنی خودم بگویم باید به این نکته اشاره کنم که 45 تا 60 سالگی من بهترین دوره زندگی خودم از نظر سنی بود. دقیقا زمانی که فکر میکردم یک زن آزاد هستم و میتوانم هرکاری که بخواهم انجام دهم، در این دوره احساس خوبی داشتم.
بیشتر بخوانید
اکنون رو به پیری میروم، امسال 79 ساله شدم و همیشه آن مشکلات کوچک سلامتی و خستگی وجود دارد. اجازه بدید نقلی از کتاب سیمون دوبوار برای شما بگویم که نوشته «پشت سر گذاشتن گذشتهای طولانی، شیرینی خاصی دارد که وصف نشدنی است» خوب من هم دقیقا همین شرایط را دارم. در کتاب «سالها» آخرین تصویری که روایت شده تصویری از پیرزنی با نوهاش است. این دوره ظرافتهایی دارد که باید درک کنیم.
شما در کتاب هم به فمنیسم اشاره میکنید و هم سردرگمی زنان هم نسل خود را در مواجهه با ازدواج و خانواده بازگو میکنید. امروز چه احساسی نسبت به فمینیسم دارید؟، به ویژه با موضوع جنبش «من هم» که در فرانسه با واکنشهای متفاوتی روبرو شده است.
باید بگویم درباره گفته دونو خیلی شرمنده شدم. این روند بازتابی از گروهی از زنان ممتاز است. باید صادقانه بپذیریم، موضع دونو منزجرکننده است. من مشخصاً اعلام میکنم با جنبش «من هم» موافق هستم و البته میدانم که بالاخره افراط و تفریط هم داریم. درباره فرهنگ فرانسه و اغواگریهای آن میشنویم، این اغواگری نیست، بلکه تسلط مردان است. بگذارید یک واقعیت را برای شما بگویم در برنامههای تلویزیونی بسیار کم از نویسندگان زن دعوت میشود درحالی که اگر آمار بگیرید میبینید به ازای هر یک زن سه مرد نویسنده در برنامههای مختلف دعوت میشوند و آزادانه صحبت میکنند.
همواره در مصاحبهها گفتید که شما علاقمند کتاب هستید و معمولا کتاب میخوانید، چه کتابهایی در شما تاثیرگذاشته است؟
انتخاب خیلی سخت است، در دورهای از زندگی خواندن برای من بسیار مهم و بدون تردید در سبک نوشتههای من اثرگذار بود. من کتابهایی از ژرمن گریر، و ژان پل سارتر را مطالعه کردم و «جنس دوم»، سیمون دوبووار را دوست داشتم. البته ویرجینیا وولف نویسنده مورد علاقه من است که در دهه دوم زندگی به آن علاقهمند شدم. اثرگذاری این نوشتهها فقط در محتوا نیست، بلکه در قالب و فرم آثارم نیز تاثیر گذشته است.