محمد کمالالدین از دانشگاه راجشاهی بنگلادش بهعنوان نخستین سخنران در وبینار «بزرگداشت خاتم الشعرا نورالدین عبدالرحمن جامی » گفت: مردم بنگلادش شعرای ایرانی مثل سعدی، مولوی، حافظ ، جامی، عطار و خیام را بسیار خوب میشناسند، چراکه این شعرا تنها شعرای زبان و ادبیات فارسی نیستند، بلکه شعرای جهان هستند. یعنی از صدها سال قبل هم جایگاه این شعرا بسیار بالاست. رباعیات خیام، دیوان حافظ و شاهنامه فردوسی در کتابهای درسی دانشگاههای بنگلادش تدریس میشوند.
وی با ابراز شگفتی از تأثیرگذاری شعر فارسی در ادبیات بنگالی ادامه داد: چگونه ممکن است سالها قبل این شعرا شعر فارسی سروده باشند، اما امروز هم جایگاهشان در دل مردم بنگلادش تا این حد عمیق باشد؟ خصوصا شاعری، چون حافظ شیرازی بسیار محبوب است. مثلا میبینیم وزن شعر فارسی از اولین غزل شعر دیوان حافظ «الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها» یعنی «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» در شعر بنگالی تقلید شده است. خصوصا بیت دیگر او مشهور است که «شکرشکن شوند همه طوطیان هند، زین قند پارسی که به بنگاله میرود».
این استاد دانشگاه از کشور بنگلادش افزود: دیوان حافظ سال ۱۹۲۰ ترجمه شده و این باعث افتخار ماست که مردم بنگلادش، چه مسلمان و چه غیرمسلمان تا این اندازه عاشق شعر فارسی هستند. ما میدانیم که رابیندرانات تاگور تا این حد شیفته شعر فارسی بوده که در انتهای شب از خواب بیدار میشدند و دیوان حافظ را میخواندند و این غزل را بسیار دوست داشت که «هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود، هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود» این شعر خیلی دلانگیز بود و میشود گفت مردم بنگاله زبان شعرای فارسی را مثل شعرای خودشان دوست دارند و بسیار از آنها تاثیر پذیرفتهاند.
کمالالدین عنوان کرد: تقریبا هشت هزار کلمه فارسی در زبان و ادبیات بنگال وجود دارد و مردم بسیار راحت کلماتی مانند کاغذ، پارچه، نماز و جانماز و مانند آنها را متوجه میشوند. اگر اینها را به عربی یا بنگالی بگویید به این راحتی متوجه نمیشوند. داستان سهراب شاهنامه در بنگلادش بسیار مشهور است. منیرالدین یوسف؛ شاعر و پژوهشگر معروف بنگالی است که شاهنامه را در ۶ جلد ترجمه کرده است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود درباره شهرت سعدی در بنگلادش ادامه داد: شیخ سعدی با بوستان و گلستان در بنگلادش چنان مشهور است که یک محفل دینی برگزار نمیشود یا در مراسم جمعه وقتی همه به درگاه خدا دعا میکنند، همه میدانند که «بلغ العلی بکماله، کشف الدجی بجمالهم حسنت جمیع خصاله سلوا علیه و اله» از سعدی است و آن را میخوانند.
این استاد دانشگاه درباره جامی گفت: جامی هم مثل شعرای دیگر در این سلسله عرفان و تصوف شعر فارسی که از سنایی شروع شده و تا عطار و مولوی و حافظ و جامی رسیده است. هم مردم و هم پژوهشگران بنگلادش همه اینها را میشناسند و خصوصا این اسامی خیلی معروفتر هستند. مثلا مولوی هم گفتهاند: «هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچهایم». ما هم میدانیم که عبدالرحمن جامی آن قدر بزرگ است که هنوز به اندازه کافی او را نمیشناسیم و امیدواریم در همین برنامهها بیشتر درباره او بدانیم و بشناسیم.
کمالالدین افزود: درباره اشعار خاتمالشعرا باید بگوییم که شعر او با مسائل روز ما ارتباط دارد یا نه. آنها سالهای سال قبل شعر سرودهاند، اما در دنیای امروز مشکلات بسیاری به وجود آمده و ظلم و ستم و دروغ زیاد شده، شعرشان با این مسائل ارتباط دارد. جامی هم از شور عشق و شباب و آموزههای اخلاقی بسیار میگوید. خصوصا در دیوان او فصلی وجود دارد به اسم «فاتحه الشباب، واسطة العِقد، خاتمة الحیاة» که توضیح میدهد چطور مردم میتوانند به خوبی و راحتی زندگی کنند. اگر این آموزههای جامی را بهکار ببندیم، دنیا اوضاع بهتری پیدا میکند. جامی میگوید: «به کعبه رفتم و زانجا هوای کوی تو کردم، جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم، شعار کعبه چو دیدم سیاه دست تمنا، دراز جانب شعر سیاه موی تو کردم»
عرفان جامی، مهمترین بخش آثار اوست.
سخنران بعدی نشست، شمسالحق آریانفر، شاعر و پژوهشگر افغانستانی ساکن آلمان درباره جامی بهعنوان احیاگر فرهنگ و ادبیات خراسان پس از حمله مغول گفت: جامی که در افغانستان با نام مولانا جامی مشهور است، یقینا یکی از آگاهترین شخصیتهای زمانش بوده که رسالتمندانه در زمینه علم و ادب و معنویت کار کرده و همینطور بهعنوان تواناترین معمار فرهنگ و ادبیات عجم شناخته میشود. اما وقتی متوجه اهمیت و اثرگذاری مهم او میشویم که بدانیم قبل از جامی وضعیت چه بوده است.
وی توضیح داد: جامی در سال ۸۱۷ هجری متولد شده. درست دو سده قبل از او یعنی در ۶۱۷ هجری، مغول به رهبری چنگیز عملیات خود را در این مناطق آغاز میکند. حمله مغول به حدی ویرانگر است که تمام داشتههای خراسان که در زمانهای سامانیان و غزنویان و سلجوقیان به دست آمده نابود میشود. به گونهای که در مرو به استناد تاریخنویسان، یک میلیون و ۳۰۰هزار نفر کشته میشوند و در تمام مرو تنها ۴ نفر زنده میمانند. در نیشابور، یک میلیون و نیم انسان شهید میشوند و وضعیت طوری است که، چون دیگر انسانی زنده نمانده آن را به زمینهای زراعتی تبدیل میکنند و ویرانههای آن را به ۳۰هزار دینار اجاره میدهند. ویرانی در سمرقند به نحوی است که گفته میشود تا ۶۰ سال در آن گیاهی نمیروید.
شمسالحق آریانفر افزود: در نتیجه حجمله مغول حکومت اسماعیلیه که تقریبا ۹۷۰سال جاری بود از بین میرود و خلافت بغداد که ۵۲۵سال ادامه داشت هم همین طور. بر این اساس تمام عظمت و معنویتی که در دوران قبل از مغول در خراسان بزرگ ایجاد شده بود، کاملا نابود میشود. بعد از مغول ایلخانان تا سال ۷۳۶ حکومت میکنند. در آخر این دوره، حکومتهای محلی تا حدی ضعیف میشوند و شخصیتهایی مانند خواجوی کرمانی، حافظ شیرازی، سلمان ساوجی در همین فاصله متولد میشوند. اما هنوز این وضعیت پا نگرفته که در سال ۸۷۱ هجری، تیمور به صحنه میآید و باز هم نابودی آغاز میشود و مجالی برای زندگی نمیماند.
این استاد دانشگاه درباره وضعیت پس از تیمور نیز گفت: وضعیت طوری میشود که نه از خراسانی که قطبالدین شیرازی و شریفالدین جرجانی و سلطانالعلما و نجمالدین کبری داشت چیزی میماند و نه از حافظ شیرازی و سلمان ساوجی و امثالهم یادی میماند. همه فراموش و نابود میشوند. زمانی که تیمور به قدرت میرسد حدود سال پیش از تولد جامی است و وقتی میمیرد سال پیش از تولد جامی. یعنی جامی سال بعد از تیمور به دنیا میآید در زمانی که تمام داشتههای خراسان در طی این سال نابود شده و به پایان رسیده است. در این وضع جامی آثار قبلی را پیشرو نداشته که بر آنها بیفزاید، اما آگاهانه تصمیم میگیرد که عظمت خراسان را احیا کند.
وی درباره اهمیت جایگاه جامی ادامه داد: جامی از یک طرف عالم دین است که شرح ملاجامی را مینویسد که امروز نه تنها در افغانستان بلکه در بنگلادش و جاهای دیگر تدریس میشود. از طرف دیگر رساله موسیقی را مینویسد و از یکسو هم کتاب درباره عروض و قافیه و درباره عرفان و مسائل دینی. همینطور درباره همه علوم زمان خود چیزی مینویسد تا جای خالی همه آثاری را که در زمان حمله مغول نابود شده دوباره پر کند. این به راستی یک عظمت استثنائی است. او به مقامی میرسد که نوایی خمسه المتحیرین را در عظمت جامی مینویسد. میرزا میگوید جامی نیازی به مدح ندارد اگر نامش را یاد میکنید از باب تبرک و تیمن است. ادوارد براون میگوید جامی یکی از نوابغ زمان است که هم محقق بزرگ بود و هم عارف بزرگ و هم شاعر بزرگ.
شمسالحق آریانفر بیان کرد: جامی همینطور که خود را آماده مبارزه در این عرصه میکند که باید عظمت خراسان بزرگ را از جهت معنوی احیا کند، از هیچ جانفشانی دریغ نمیکند. جامی از دو جهت اهمیت دارد؛ اول از جهت علمی و ادبی و دیگری از جهت احیای نفوذ سیاسی تا خراسان. بر این اساس جایگاه او بینظیر است و از ۳۷ تا ۴۰ تا ۹۰ اثر را به جامی نسبت دادهاند که هم در زمینه علوم ادبی است و هم در زمینه عرفان و اخلاق و هنر و موسیقی و تفسیر. بخشی از آثار جامی درباره آثار تعلیمی و تربیتی است و تعلیم هم ویژگیهای خودش را دارد.
این شاعر و پژوهشگر افغانستانی با اشاره به استثنائیترین کار جامی گفت: عرفان جامی، مهمترین بخش آثار اوست. باید بدانیم عرفان جامی در زمانی مطرح میشود که عرفان در آن زمان در نتیجه نابودی عرفا و آثارشان از یک طرف و به علت ظلم و ستم جاری در جامعه از طرف دیگر، جامعه به یک انزوا و سرخوردگی و مظلومیت بهسر میبرد و همه در گوشهنشینی و کنارهگیری از زندگی هستند به نحوی که انگار زندگی دیگر به درد آخرت نمیخورد و باید آن را فراموش کرد. اما دنیا برعکس آن، سخن از طریقه نقشبندیه میراند که شعارش این است: «دل به یار، دست به کار» یعنی باید درمیان جمع بود و کار کرد، اما دل هم به خدا داد. نوعی عرفان اجتماعی میسازد که در زندگی باید کار و سازندگی باشد. به اینصورت راهی بهوجود میآید تا جامعه از سرخوردگی نجات یابد. این یک عرفان سازنده و ماندگار است. از این جهت، عرفان جامی ویژگی منحصربهفردی دارد. او میگوید: «طامعان از بهر طعمه پیش هر خس سر نهند، قانعان را خنده بر شاه و وزیر کشور است»
شمسالحق آریانفر افزود: جامی آزادگی را تبلیغ میکند. شعر جامی هم شعر قابلتوجهی است. پیش از مغول در اشعار مدح و ثنای شاهان جاری بوده، اما جامی این نگاه را به شعر ندارد و خودش میگوید: «نه دیوان شعر است این بلکه جامی، کشیده است خوانی به دست نعیمان ز الوان نعمت در او هر چه خواهی، بیابی مگر مدح و ذم لئیمان»
یعنی به مدح و ذم لئیمان نپرداخته، بلکه آثار او آثاری تعلیمی و آگاهساز است. بر این اساس جامی رسالت خود را بهعنوان احیاکننده عظمت و فرهنگ خراسان ایفا میکند. حتی او وقتی میبیند آثاری مانند خمسه نظامی در نتیجه حمله مغول آسیب دیدهاند، هفت اورنگ را به عنوان خمسهای دیگر مینویسد. تا آن چیزی که در گذشتهها بوده و آن عظمت زنده شود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود درباره نقش جامی درباره احیای معنوی و سیاسی ادامه داد: جامی با وجود اینکه تحت حکومت فرمانروایان ظالم زندگی میکند، اما با آنها رابطه دارد و همه را به بزرگی یاد میکند تا خراسان دیگر در معرض نابودی نباشد. او با همه امرا رابطه دارد و همین مسئله عظمت خراسان را مجددا بارور میکند. در آن زمان رساله موسیقی نوشتن بهعنوان یک عارف دینی، شهامتی بالا میطلبد که حتی همین امروز هم کسی از علما جرئت نمیکند، درباره موسیقی رساله بنویسد یا توانایی آن را ندارد. اما جامی در همان زمان متوجه است که چه خطراتی را میپذیرد تا عظمتی را که از دست رفته احیا کند؛ بنابراین ما ارزش و جایگاه او را در کنار شعرای صدر اسلام حساب میکنیم، چراکه او پس از نابودی، فرهنگ خراسان را باز احیا میکند.
جامی در قله شعر کلاسیک ایستادهاست
در ادامه این وبینار، علیرضا قیامتی، پژوهشگر و استاد دانشگاه، با اشاره به تاثیرگذاری جامی در پهنه فرهنگ و ادبیات ایران گفت: جامی جایگاهی که در شعر و ادب فارسی دارد مشخص است، اما در کشور ما آنچنان که باید و شاید به نام و جایگاه عبدالرحمان جامی پرداخته نشده و اینطور بیان میشود، چون تقلید کرده است، یک مقلد و ضبط صوت بزرگ بوده است. اما این در حالی است که میتوانیم اندیشه جامی و تاثیر آن را از چین تا سمرقند، بخارا، خجند، تاجیکستان، افغانستان و هند ببینیم. این نشان میدهد شهرت جامی فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران است. حتی دنیای غرب هم، جامی را شناخته و به آن توجه کرده است و بسیاری از آثار او را ترجمه کردهاند.
وی تصریح کرد: جامی در نزدیک کردن ایرانِ فرهنگی نقش بسیار مهمی داشت و کمتر شاعری بود که بتواند کشورهای متعددی را که در حوزه ایرانِ فرهنگی وجود دارند دور هم جمع کند. این شاعر از شبهقاره و آسیای میانه تا استانبول و حتی اروپا شخصیتی شناخته شده و موثر است، اما در داخل ایران امروز زیاد به او نپرداختهایم.
قیامتی با بیان اینکه تقلیدکاری که به وی نسبت میدهند را قبول ندارم، افزود: نوشتههای جامی حتی اگر تقلید هم باشد، در عالیترین سطح قرار دارد و برای همین است که در کشورهای مختلف با اقبال مواجه شدهاست. او بسیاری از اندیشههای شعر کلاسیک و فرهنگ ایرانی را از اندیشمندان قبل از خود گرفته و به خوبی به نسلهای بعدی انتقال دادهاست. لیلی و مجنون جامی اگر از نظامی بالاتر نباشد کمتر از آن هم نیست. برای مثال آثار و جایگاه جامی در ادبیات شبهقاره هند نقش بسیار برجستهای دارد. در این حوزه فرهنگی همچنان نقشبندیهای او وجود دارد و از طرف دیگر اهمیت و نقشی که جامی بر افغانستان و تاجیکستان دارد باعث شد تا این دو کشور آثار جامی را برای علاقهمندان به او تدریس کنند و نیز در قرقیزستان و ازبکستان هم مرکزی وجود دارد به نام جامیشناسی که درباره این شاعر بزرگ تحقیقات گستردهای انجام میدهد. در تاجیکستان شهری به نام جامی وجود دارد.
این استاد دانشگاه، جامی را نقطه اتصال اقلیم فرهنگی ایران دانست و گفت: علیرغم اینکه زادگاه جامی در خراسان و تربت جام است، به دلیل اهمیتی که این شاعر دارد، تاجیکستان شهری را به نام جامی نامگذاری کرده است. بسیاری از پژوهشگران ادب فارسی در کشورهای اروپایی هم از این شاعر تاثیر گرفته و بر اهمیت و جایگاه ویژه او تأکید میکنند و برخی از آثارش به زبانهای زنده دنیا ترجمه میشود، اما به خاطر نوع زبانی که دارد مثل خیام با اقبال مواجه نمیشود. جامی در قله شعر ما ایستاده است؛ قلهای که فردوسی بزرگ و عطار و... بهوجود آورده است. جامی میراثدار بزرگان شعر ایران است. او شعرشناس بوده و ادبای پیش از خود را بهخوبی میشناخت. سخن جامی وحدتانگیز و موجب همبستگی کل بشر بود. او تفکری جامع و انسانمدارانه داشت.
قیامتی با اشاره به تاثیرگذاری شعرای پیشین بر جامی افزود: عبدالرحمان جامی، فردوسی را به شدت دوست دارد و او را میستاید و از سعدی و حافظ و مولانا و دیگر شعرای بزرگ به عنوان اساتید خود یاد میکند و خودش صراحتا اذعان میکند که در غزلیات از مثنوی معنوی الهام گرفته است. او بعد از حافظ و مولوی، تقریبا ظرفیت شعر فارسی و جامعیت آن را به کمال میرساند، درحالیکه شعر دوران افول و انحطاط خود را طی میکرد، حتی عدهای میگفتند که در حال نابودی است و جامی هم معتقد بود دیگر جایگاهی برای شعر قائل نیستند.
این استاد ادبیات در ادامه تصریح کرد: با وجود اینکه به شعر اهمیتی داده نمیشد، جامی به شعر روی آورد و شعر والای فارسی را در قرن نهم هجری نجات داد. یکی از ویژگیهای بارزی که در نجات شعر نقش داشت، جامی بود که توانست این هنر را احیا کند و به این دلیل، شاعر بزرگ جهانی مانند لویی آراگون دو کتاب خود را به عبدالرحمان جامی تقدیم کرد و گفت: «جامی جامی من طنین دلنشین تو بودم، موسیقی عمیق تو سرچشمه آوای من است
شعر تو سخنی است خداگونه، عشق چیست اگر از مکتب تو بر نخیزد
آهای چشمه سارها خاموش شوید و شماای سهرهها اگر جامی نباشد من چه باشم که بمانم اگر جامی نباشد من چه باشم که بخوانم»
این شعر نشاندهنده نگاهی است که آراگون نسبت به جامی دارد. همچنین گوته شاعر بزرگ آلمانی به دلیل اهمیتی که اشعار جامی دارد، یکی از شعرهای مهم او را تابلو و در اتاق خود نصب میکند.
وی همچنین درباره آثار جامی افزود: ازجمله چیزیهایی که جایگاه او را برجسته میکند، آثارش شامل دیوان کامل جامی و مجموعه مثنوی سترگ هفت اورنگ که از هفت مثنوی بسیار زیبا و کمنظیر در ادبیات فارسی تشکیل میشود. عبدالرحمان جامی تنها بازگوکننده مسائل تربیتی و اخلاقی نیست، بلکه نقش یک مبدع اجتماعی را بازی و آسیبهایی را که در جامعه وجود داشت، عنوان میکرد. به بسیاری از ازدواجهای مجددی که در آن زمان صورت میگرفت میتازد و در مقابل حسادت و ظاهرگرایی سخت مخالفت میکرد.
قیامتی گفت: جامی یکی از کسانی است که عرفان و تصوف عرفانی را نجات میدهد و احیا میکند و به جنبههای خانقاهی آن ایراد میگیرد. یکی از آثار جامی «نفحاتالانس» است که یکی از کمنظیرترین آثار شرححال عرفا است و اگر قرار باشد دو شرح حال مطرح از علما نام ببریم «تذکره الاولیای» عطار و «نفحاتالانس» جامی است که در شناخت عرفان کمک میکند و یکی از منابع غنی و سرشار به شمار میرود. جامی همچنین در زمانه خود، خون تازهای در عرفان دمید؛ عرفانی که به خانقاه بازی و فرقه بازی گرفتار شده بود. فریاد او بر این تصوف دروغین بلند شد. او بزرگترین شارح اندیشههای وحدت وجودی است؛ هم اندیشههای معنوی و هم عرفان آزادمنشانه را شرح میدهد.
این استاد زبان و ادبیات فارسی، با تأکید بر تسلط جامی بر فرهنگ و زبان عربی، ادامه داد: «اشعهاللمعات» شرح کتاب لعمات عراقی است و جامی بزرگترین شرحدهنده افکار ابن عربی و درعینحال یکی از بزرگترین شارحان تصوف است و نشاندهنده قدرتی است که در نظم و نثر دارد و توانست خود را بهعنوان یکی از بزرگترین مولفان و شارحان صوفی مشرب زبان فارسی معرفی کند. شاید کمتر کسی توانسته است عرفان نظری و عملی را بهصورت همزمان تجربه و درعینحال معرفی کند. جامی خود یکی از چهرههای صوفیان نقشبندی است که امروزه در پاکستان، افغانستان، تاجیکستان و در نقاطی از خراسان در حال فعالیت هستند و آن را زنده نگه میدارند.
وی تصریح کرد: جامی در گونههای مختلف ادبی هم سرآمد بود. او زیباترین مرثیهسراییهای زبان فارسی را دارد. نیایشهای جامی دلانگیز و عارفانه است. شعر و ادبیات عرب هم در دست جامی است. بعد از سعدی هیچکس به اندازه جامی به شعر و ادبیات عرب مسلط نبوده است. نیایشها و تحمیدیههای یزدانی جامی بسیار منحصربهفرد است و در عالیترین جایگاه در زبان فارسی قرار دارد و شعرهایی در ابتدای منظومهها میآورد که بینظیر و زیبا هستند و در این زمینه هم پژوهشی انجام نشده است.
این پژوهشگر افزود: جامی در آثارش به حکمرانی و کشورداری هم اشاره دارد. او شهریاری ایرانی را به تأسی از فرهنگ این کشور همراه با عدل و داد و تامین آسایش و رفاه مردم میداند و تاکید میکند که بسیاری از حاکمان با تاثیر از این فرهنگ مسیر راستی و حق در پیش میگیرند و به آنهایی که از این مسیر خارج میشوند هشدار جدی میدهد که کار دنیا را پایانی است و حاکان باید از خود نام نیک بهجا بگذارند.
قیامتی در پایان با اشاره به تسلط خاص جامی بر مرثیهسرایی هم گفت: یکی از عرصههایی که جامی به شدت در آن مهارت داشت، مرثیهسرایی است که اتفاقا هیچگاه مورد توجه و محل بحث و تحقیق نبوده است. در مرثیهای که برای فرزندش میسراید، ظرفیتهای این نوع ادبی را به نهایت میرساند. از مهمترین فعالیتهای جامی، تشکیل انجمن ادبی هرات است که به تربیت شاعران جوان مشغول شد و تأثیر زیادی در گسترش شعر و ادب فارسی داشت که خوشبختانه تا به امروز پابرجاست و به فعالیت خود ادامه میدهد.