سریال « بیهمگان » ساخته مشترک بهرنگ توفیقی و اصغر هاشمی، دوشنبهشب پس از 39 قسمت به آخر رسید و فرداشب پس از پخش پشت صحنه آن، پرونده این مجموعه بسته میشود. هنوز آمار میزان مخاطب «بیهمگان» اعلام نشده است، اما طبق تعداد بازدیدهای آن در تلوبیون، این مجموعه در مقایسه با سریالهای شبکه یک و دو « آزادی مشروط » و «آتش سرد»، بیشتر با استقبال مواجه شد. به بهانه پایان «بیهمگان» مروری داشتیم بر ویژگیها و نقاط ضعف این مجموعه و همچنین پایانبندی آن.
تداعی «افرا» تا نیمه راه
«بیهمگان» شروع چندان خوبی نداشت. قصه علاقه «امیرعلی» به دختری ثروتمند که پدرش با ازدواج آنها مخالف است، قتل غیرعمد یک فرد و زندانی شدن «امیرعلی»، یادآور سریال قبلی توفیقی یعنی «افرا» بود که این مسئله توجه مخاطبان را جلب کرد. مهدی سلطانی، نسرین بابایی و محمد صادقی نیز بازیگران مشترک این دو مجموعه بودند. پس از پخش تقریبا نیمی از «بیهمگان»، با شرط ازدواج «امیرعلی» با همسر مقتول برای بخشش، همچنین بروز اختلاف میان «گوهران» و «مهرداد» و تمرکز قصه روی این موضوع، سریال وارد مرحله تازهای شد و اتفاقاتی غیرقابل پیشبینی رخ داد.
پیشرفت آرام قصه
یکی از نقاط ضعف «بیهمگان» سرعت کُند قصه بود و سریال از این ناحیه ضربه خورد. هرچند که «بیهمگان» از نیمه، راه خود را از «افرا» جدا کرد اما این اتفاق تقریبا از قسمت بیستم و کمی دیر رخ داد. ریتم آرام و کماتفاق قصه در قسمتهای پایانی نیز به چشم میآمد، به عنوان مثال ماجرای فرار «مهرداد» برای گیر نیفتادن توسط «گوهران» و همچنین تلاش او برای پیدا کردن مدرک علیه «گوهران» بسیار کُند پیش رفت و باعث یکنواختی سریال شد. قصه «بیهمگان» میتوانست با سرعت بیشتر، در تعداد قسمتهای کمتری ساخته شود. به طور کلی بازیگران شناخته شده و باتجربه سریال عملکرد خوبی داشتند و بازی آنها جزو نقطه ضعفها نیست، اما در میان آنان، مهدی سلطانی و کاوه خداشناس موفق شدند با بازی خوبشان توجه مخاطبان بیشتری را به خود جلب کنند.
پایانی به سبک سریالهای تلویزیونی
در پایان «بیهمگان» مانند خیلی از سریالهای سیما شخصیتهای منفی گرفتار و مجازات شدند و زندگی آرام و خوب نیز نصیب شخصیتهای مثبت قصه شد. «برادران گوهران» دستگیر و محاکمه شدند و «امیرعلی» و «مریم» در آرامش و خوشبختی کنار خانواده خود زندگی کردند. این پایانبندی به خودی خود ایراد محسوب نمیشود و میتواند منطقی باشد، اما مشکل این جاست که زمینهچینی خوبی برای پایان قصه انجام نشده بود. برای مثال، ازدواج «امیرعلی» و «مریم» توجیه منطقی نداشت. شخصیتهای مثبت مانند خانواده «امیرعلی» به صورت اغراقآمیزی به دور از خطا و اشتباه بودند، خیلی زود «مریم» را به عنوان عروس خود پذیرفتند و برخوردی مطلقا محبتآمیز با او داشتند. «امیرعلی» نیز دست کمی از خانواده خود نداشت و طولی نکشید که به کل علاقهاش به «الناز» را فراموش کرد، به این ترتیب دشمنیاش با او منطقی و قابل باور نبود.