بعد از اینکه نتفلیکس و اچبیاو موفق شدند با سریالهای جذاب مخاطب جهانی را جذب کنند، کمتر کسی تصور میکرد رقیبی برای این دو پلتفرم پیدا شود تا اینکه سرویس استریم آمازون از راه رسید و چند مزیت نسبی جدی برای محصولاتش ایجاد کرد. سریالهای موفقی مثل «ریچر»، «چرخ زمان»، «پسران» و «فلیبگ» هر کدام بهخاطر دستاوردهای تازه در داستانگویی، روایت و جلوههای ویژه پرخرج یا نگاه متفاوت بهزندگی مورد توجه قرار گرفتند تا اینکه برگ برنده این پلتفرم چند وقت قبل رو شد، یعنی مینی سریال 6 قسمتی «ساعت شیطانی». اولین مواجهه با اسم سریال طوری است که فکر میکنیم با یک سریال در ژانر وحشت طرفیم که قرار است با جامپکاتهایی که به یک صورت مخوف ختم میشود و موسیقی متن، دلهره در مخاطب ایجاد کند. اما سریال فراتر از اینحرفهاست. چون یک اثر رازآلود و روانشناختی با ترسی عمیق است که بهخاطر کارگردانی، جسارت در روایت، طراحی صحنه خاص، فیلمبرداری فعال که به دوربین هویتی در حد یک ناظر جدی وقایع میدهد و بازی خوب بازیگران بهخصوص جسیکا رین، توانسته نقدهای مثبتی جلب کند.
مددکاری که کابوسهای مخوف میبیند
سریال درباره مددکاری به نام لوسی است که بهتازگی از همسرش جدا شده و با پسر عجیبش ایزاک زندگی میکند. ایزاک رفتارهای خاصی دارد، خوشحال و ناراحت نمیشود. واکنش زیادی به اطراف نشان نمیدهد و گاهی میگوید حضور افرادی را در خانه حس میکند که دیگران آنها را نمیبینند. مادر لوسی هم از بیماری مشابه آلزایمر رنج میبرد و در کنارش مکاشفههای عجیبی دارد که معلوم نیست کابوس هستند یا ارتباط با دنیایی دیگر. اما ماجرا وقتی جدی میشود که خود لوسی هم احساس میکند تصاویر عجیبی پیش چشمش رژه میروند. همزمان دو پلیس مشغول تحقیق روی یک سری قتل زنجیرهای هستند و وقتی به قاتل مرموز نزدیک میشوند میفهمند او هم بهدنبال لوسی است...
چرا ببینیم؟
سریال امتیازهای ویژهای دارد، از جمله این که یک مینی سریال 6 قسمتی است که اصلاً وقت مخاطب را تلف نمیکند. فقط بهخاطر داستان پیچیده باید اپیزود اول را تحمل کنید تا داستان روی ریل جذابیت بیفتد. داستان ترس روانشناختی جالبی دارد که در ذهن مخاطب نفوذ میکند. پیچیدگیهای سریال مخاطب کمحوصله را دفع میکند و مخاطب جدی و اهل فکر را حفظ میکند تا با دنبال کردن داستان به کشف رمز از علت اتفاقهای عجیب برسد.