شریعتی جزواولین روشنفکران منتقدتمدن غرب

به گزارش افکارنیوز به نقل از فارس، علی شریعتی مخالفان و موافقان جدی داشت و طنز روزگار این است که موافقان و مخالفان شریعتی دچار دگردیسی شدند و دوستان دیروز مخالف شدند و مخالفان شریعتی عموما با حفظ مواضع خود و انتقادها از شریعتی دفاع میکنند. برای بررسی دقیقتر این موضوع با محمدرضا کائینی روزنامهنگار و مورخ به گفتوگو نشستیم که پاسخهای وی در پی میآید.

* راز جذابیت شریعتی پاسخ‌دادن به جوانان بود

برای تمام پژوهندگان تاریخ انقلاب مواجهه با پدیده شریعتی و اعلام نظر پیرامون آن یکی از ضروریات است. به عبارت روشن‌تر تحلیل تاریخ انقلاب بدون داوری در مورد عقاید و کارکرد شریعتی ناتمام خواهد بود.

بنابراین در حال حاضر فرضی که برای ما فراهم شد تا به نقد شریعتی فارغ از جانبداری متعصبانه و مخالفت متعصبانه بپردازیم را باید مغتنم شمرد تا به تحلیل درست برسیم.

نکته دوم اینکه اگر بخواهیم درباره کارکرد و تاثیر‌های علی شریعتی در جامعه فرمولی ارائه دهیم یا ساختار تفکر او را بنمایانیم، باید عرض کنم شریعتی سعی کرد قواعد و اصول حاکم بر جامعه‌شناسی را با معارف اسلامی تطبیق دهد.

طبیعتا یکی از رازهای جذابیت علی شریعتی همین بود به نیاز مخاطبان عمدتا جوان و مسلمانی پاسخ می‌داد که شامه آنها اتفاق‌هایی را که در سال‌های آینده رخ خواهد داد، حس کرده بود. این جوانان در پی این بودند که آشنایی بهتر و متفاوت‌تری از اصول و مبانی اسلامی داشته باشند.

از سوی دیگر برای اینکه نگاه شریعتی نگاه نویی بود برای مخاطب جذابیت پیدا می‌کرد.

اما شاید مشکل شریعتی از همین نقطه آغاز می‌شود. اولا اینکه اصول و مبانی جامعه‌شناختی برای شناخت، رمزگشایی یا شفاف کردن تمام بحث‌های اصولی و معارف شیعی کافی نبودند این زاویه دست کم به طور مطلق جواب نمی‌داد و از سوی دیگر هم شریعتی آشنایی عمیق و بایسته‌ای از معارف اسلامی نداشت.

البته این سخن به این معنا نیست که شریعتی کاملا از معارف اسلامی بیگانه بود، به هر حال او در خانواده روحانی رشد یافته بود. از دوران کودکی در کتابخانه پدر زیسته و آموخته بود اما آنچه لازمه اجتهاد قوی و کارآمد بود برخوردار نبود.

این دو نگاه نخست نگاه جامعه‌شناختی به دین از سوی دیگر عدم شناخت دین موجب برخی اعتراضات و بگو مگوها شد. فارغ از اینکه برخی اعتراضات عوامانه نسبت به شریعتی نیز وجود داشت.

* شهید بهشتی هم به شریعتی نقد داشت

اما نمی‌توانیم مخالفان شاخص او را کاملا از نظر علمی و صلاحیت نادیده بگیریم حتی چهره‌هایی از آنان که در مخالفت با شریعتی بسیار تندتر و حادتر از دیگران رفتار می‌کردند چهره‌هایی مانند آیت‌الله شیخ حسین لنکرانی و آیت‌الله شیخ قاسم اسلامی از این بزرگان بودند که این دو بزرگوار انتقاد تندی به شریعتی داشتند و باز مخالفان شریعتی بسیاری از مراجع تقلید مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری بودند.

حتی در وجه دیگر، کسانی که با شریعتی همدلی داشتند مانند شهید بهشتی نقدهای جدی به او داشتند! کتاب «شریعتی متفکری در حال شدن» که همه تصور می‌کنند که از حوزه همدلی با شریعتی نوشته شده است در آن کتاب بهشتی بر این باور است شریعتی اسباب رأی است. اسباب رأی به معنای کسانی هستند که با پیش‌فرض، معارف اسلامی را فهم می‌کنند و بر مبنای آنچه که در ذهن دارند تعریف و بازتعریف کنند.

طبعا به موازات فعالیت‌های شریعتی و گسترش دامنه انتقادات به مجامع سنتی دینی اعتراضات به آرای شریعتی هم گسترش قابل توجهی پیدا کرد. از این نکته هم که بگذریم شریعتی نسبت به مخالفان خود دو واکنش نشان داد: نخست اینکه او مدافع دین و مشغول تبلیغ دین است و دوم اینکه به خاندان عصمت و طهارت علاقه‌مند است، ‌پس چگونه می‌تواند سنی‌مذهب یا وهابی باشد؟!

*علما برخی آرای شریعتی را منطبق با دین نمی‌دانستند

علمایی که با شریعتی مخالف بودند بر این باور بودند که کلام شیعی یک مجموعه استاندارد شده است و هر سخن افراطی و دارای گرایش نسبت به اهل بیت(ع) به معنای سخن شیعی نیست!

اگر بنا باشد صرفا ابراز علاقه به امیرالمومنین(ع) و حضرت فاطمه(س) ملاک پایبندی به تشیع باشد «جرج جرداق» مسیحی نیز درباره امیرالمومنین کتاب نوشته، بنابراین ملاک ما تفسیر یا مبانی نیست که تفسیر احساسی و حتی عاشقانه نسبت به زندگی اهل بیت(ع) ارائه دهد.

با وجود تمام انتقاداتی که به رفتار شریعتی وارد بود، از هنرهای شریعتی این است که در میان نوگرایان و روشنفکران دینی نقطه آغازی بود که نیروهای مذهبی را از محافظه‌کاری خارج کرد و به دستاوردها و مکاتب فکری غرب حمله می‌کرد.

اگر به قبل از ظهور تاریخ اسلام شریعتی نگاه کنید، به این نکته پی می‌برید که چهره‌‌هایی اعم از روحانی و غیرروحانی مانند آیت‌الله طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی تمام همّ و غمّ خویش را بر این گماردند که اثبات کنند اسلام با علم مخالف نیست!

به این دلیل به طور گسترده تبلیغ می‌شد که اسلام با تئوری‌های ثابت شده علمی قابل تطبیق نیست. روشنفکر آن زمان باید بین اسلام و علم یکی را انتخاب می‌کرد، اما شریعتی نیروهای مذهبی را از لاک دفاعی خارج کرد و بت غرب تحت عنوان لیبرالیسم، مارکسیسم و چپ‌گرایی مصطلح را نقد کرد. در این زمان بود که اندیشه‌های دینی حالت تهاجمی به خود گرفت و این دستاورد بزرگی بود که حاصل موجی بود که دکتر علی شریعتی به راه انداخته بود.

* میراثشریعتی در جمهوری اسلامی ماندگار است

جنبه مثبت کار شریعتی جا انداختن مفاهیمی مانند شهادت، جهاد، فطرت، مستضعف، مستکبر و همچنین علاقمند کردن جوانان به اهل بیت(ع) است که حاضر به شنیدن این عناوین از زبان مبلغان رسمی دین نبودند!

کاری نداریم که رویکرد این افراد درست یا نادرست بود، اما اگر شریعتی نبود سخنی از معارف حضرت علی، زینب و فاطمه به گوش این جوانان نمی‌رسید و این مفاهیم به شدت به کار انقلاب آمد. حتی در ادبیات حضرت امام(ره) نیز مورد استفاده قرار گرفت و دامنه این استفاده از میراثشریعتی تا به امروز همچنان باقی مانده است.