بهمن ماه سال گذشته چهلمین جشنواره فیلم فجر بدون حاشیه در حال برگزار شدن بود، روزی دو فیلم پخش میشد و بعد از نمایش هر فیلم نشست خبری برگزار میشد و منتقدان و خبرنگاران با عوامل فیلمها(کارگردان، تهیهکننده، بازیگران، فیلمنامهنویس و...) به گفتگو میپرداختند. فجر چهلم پر از فیلمهای متوسط بود و جز دو سه فیلم، باقی فیلمها چندان نتوانستند منتقدان را راضی کنند.
در این بین در آخرین روز جشنواره بعد از نمایش آخرین فیلم( نمور ) که فیلم بسیار ضعیف و بیمایهای هم بود در آخرین نشست خبری، آخرین سوال را منتقدی پرسید که باعث بروز جنجالهای فراوانی شد. البته جنجالها نه از طرف منتقد پرسشگر، بلکه به واسطه نوع رویکرد و جوابی که نویسنده فیلم به مخاطبان داد به راه افتاد.
منتقد حاضر در نشست پرسید: باتوجه به حلالزاده نبودن یکی از شخصیتهای فیلم، چرا این اثر به مقام مادر تقدیم شده است؟
در جواب او نوشین معراجی، نویسنده فیلمنامه «نمور»، در اظهاراتی عجیب گفت: «وقتی دو نفر همدیگر را دوست دارند، عشقی که بینشان وجود داشته، آنقدر حرمت دارد که حتی بدون صیغه هم نامزد باشند، بچهای که از آنها به دنیا میآید، بهنظر من حلالزاده است!» همان روزها فیلم این نشست به سرعت کوتاهی در فضای مجازی دست به دست شد و واکنشهای اقشار مختلف را درپی داشت و به سرعت واکنش عمومی علیه این سخنان شکل گرفت. سخنانی که آشکارا حرامزادگی در روابط نامشروع را نفی میکرد و حتی درصدد اعتبار بخشیدن به آن بود، در همین ارتباط در تاریخ ۱۴۰۰/۱۱/۲۷در بخش «فارس من» خبرگزاری فارس، کاربران، پویشی با موضوع «برخورد قاطع با ترویج بیدینی توسط برخی سلبریتیها» ثبت کردند که در کمتر از یک هفته نزدیک به ۳۵هزار امضا گرفت.
در نهایت اینکه بعد از آن جنجالها کارگردن فیلم حرفهای نویسندهاش را رد کرد و بعد خانم معراجی در پیامی از مردم عذرخواهی کرد.
این روزها بعد از گذشت نزدیک به ۷ ماه از آن جنجالها، فیلم «نمور» مجوز اکران عمومی گرفته و در سینماها در حال نمایش است، آن روزها آنقدر همه درگیر جواب عجیب و موهون نویسنده فیلم شدند که کسی از خود نپرسید؛ منتقدی که موضوع این فیلم را برجسته کرد و انگشت اشاره به سوی ناهنجاری آن گرفت چه کسی بود؟ و از چه زاویهای به موضوع نگاه کرده بود؟
حالا به بهانه اکران عمومی فیلم سینمایی«نمور» سراغ منتقد پرسشگر آن نشست خبری جنجالی(امیر اهوارکی) رفتهایم تا اینبار از زاویه دید و به روایت او به بازخوانی حواشی «نمور» بپردازیم.
*روایت نشست خبری«نمور» از زاویه دید پرسشگر
پاسخ خانم نوشین معراجی به سؤال اینجانب در جشنواره فجر، جنجالی را به وجود آورد که قابل پیشبینی نبود. به نظر راقم، مهمترین نتیجۀ ماجرا این بود که نقاب از چهرۀ فمینیسم برافتاد و اندیشههای غیرمتعارف آنها و دشمنیشان با نهاد خانواده، علن شد.
بنده در آن ایام پس از جشنواره فجر، سکوت کردم تا اوضاع خرابتر نشود. اما اکنون که فیلم نمور مجوز اکران گرفته، باید آنچه را که لازم است، بدون پردهپوشی مطرح کنیم. بنابراین، ورود راقم به نقد این فیلم، تنها از منظر سینما نخواهد بود بلکه بیشتر به جهت نقد موضوعات فمینیستی مطرح در فیلم است.
متأسفانه فیلم نمور، یک اثر بیمایه است، نه فیلمنامه و نه بازیها و نه حتی کارگردانی، واجد ارزش نیستند و فیلم به نظرم حتی ارزش یک بار تماشا را هم ندارد. چنانکه در نمایش فیلم در جشنواره فجر، برخی از خبرنگاران و منتقدان حاضر در برج میلاد، سالن نمایش را ترک کردند و عدهای دیگر هم که تا آخر نشستند، در کنفرانس خبری به آن اعتراض نمودند. عمدۀ این اعتراضها به سبب ضعف فیلمنامه است.
وجه دیگر ماجرا، جناب داود بیدل کارگردان فیلم است که «نمور» را خوب و موجه میدانست. او که دومین اثرش را در سینما ساخته، اعتراض منتقدان و خبرنگارن به کیفیت نازل فیلمش را برنمیتافت و اصرار داشت که فیلم نمور درام و کشش لازمه را دارد. آقای بیدل در انتهای نشست خبری، سخن مهمی گفت که بنده مایلم آن را عیناً نقل کنم:
فرض کنید که به یک خارجی، قرمهسبزی بدهند. من فکر میکنم که فیلم ما مثل یک قرمهسبزی است که اهمیت آن کمکم روشن میشود.
متأسفانه پیشگویی جناب بیدل درست از کار درآمد. بوی نمورِ این فیلم، بسیار سریعتر از بوی قرمهسبزی در کشورمان پیچید و همۀ توجهات را به خود معطوف کرد.
ما در این یادداشت، برای روشن شدن مباحث مطروحه در فیلم و شرح واقعهای که در نشست خبری گذشت، به ناچار باید به بخشهایی از قصۀ فیلم اشاره کنیم.
* بازخوانی ضدیت فمینیستها با شرع: نمونه موردی«نمور»
از سال ۱۳۷۶ که موج فمینیسم با روی کار آمدن دولت اصلاحات به راه افتاد، فمینیستها عقاید خودشان را در قالب، سخنرانی، سمینار، کتاب، نمایش، فیلم و قصه به خورد خلایق میدهند. اما ظاهراً کسی متوجه قبح آن نیست. گوئیا همه توافق کردهاند که اعتراض نکنند.
در جشنوارۀ فجر، بالاخره یک خانم سینماگر مبتدی، مقاصد پنهان فمینیستها را از روی سادهلوحی به زبان آورد. نوشین معراجی نویسندۀ فیلم نمور، لزوم عشق در طرفین را برای زندگی مشترک کافی دانست. جالب توجه اینکه او تلقی خود از ازدواج را، با اصطلاحات شرعی بیان کرد و عملاً خودش را در مقام شارع نشاند و بدعت گذاشت. و اصولاً تمام فمینیستها ــ چه بدانیم یا ندانیم ــ بدعتگذار هستند. چون جایگاهی را که خدای تعالی برای مرد و زن تعیین فرموده، نمیپذیرند و قصد تغییر آن را دارند.
نکته در این است که خانم نوشین معراجی در فیلمنامهای که نوشته، حتی این نظر خود را هم رعایت نمیکند. زیرا در فیلم نمور میان این زن و مرد، عشقی دیده نمیشود. وگرنه باید زن و مرد دور افتاده از هم قاعدتا باید با هم زندگی میکردند. اما طبق آنچه که در فیلم بیان میشود، بعد از عقد و باردار شدن زن، مرد او را ترک کرده، مقرر میشود که بچه را سقط کنند. حالا بعد از بیست سال، بهروز متوجه میشود دختری از او باقی مانده که نامش آرام است (پریسا شاهولیان). قصۀ بازگوشده در فیلم، قانع کننده نیست و مخاطب در این خماری میماند که چرا مرد، زن را ترک کرده است.
در سکانس پایانی، وقتی به اصطلاح گره فیلم باز میشود نوشتهای درج میشود: «تقدیم به مقام مادر و فرشته طائرپور». این نوشته آیا از سوی کارگردان است یا نویسندۀ فیلمنامه؟ ظاهراً تفاوتی نمیکند. داود بیدل، یک فرد معتقد و مذهبی است. چرا او باید یک بچۀ حرامزاده را به «مقام مادر» پیشکش کند، یا اصلاً چنین فیلمی را بسازد؟! مگر وفور حرامزادهها در کشور ما چقدر است؟ آیا کسی از مخاطبان این وجیزه هست که یک حرامزاده در کشورمان دیده باشد؟
در شرع اسلام، زن مطلّقه باید به مدت چهار ماه و ده روز «عده» نگه دارد، برای اینکه معلوم شود آیا نطفهای تشکیل شده یا نه. این زحمت و تکلّف برای زنان، به آن علت است که نسب جنین احتمالی، گم نشود. حالا در فیلم نمور، خانوادهای وجود دارد که نسب یکی از اطفالش، گم شده است. بهروز در سکانس پایانی، داود را به عنّین بودن و دروغگویی متهم میکند و تقصیرها را به گردن او میاندازد. در حالیکه او در فیلم، انسان خوبی معرفی میشود. چنانکه که در کنفرانس خبری نیز جناب کارگردان و نویسنده، داود(شخصیت اصلی فیلم) را ایثارگر خطاب میکردند. زیرا او در زمانی که باید با نامزدش زندگی مشترکشان را تشکیل میداند، مجبور شد برای حفظ آبروی خانواده، به خارجه مهاجرت کند تا خواهرزادهاش را دور از هیاهو حفظ نماید!
اما از طرف دیگر، بهروز هم انسان خوب و شریفی در فیلم معرفی میشود (مدیر خوب و مهربان در محل کار). و بالاخره شخصیت ــ مادر ــ هم که واضحاً قهرمان این قصۀ فمینیستی است. پس با این اوصاف، در این فاجعه چه کسی مقصر است؟ تفکر در این سؤال، میتواند نیت فیلمنامهنویس را مشخص کند. ما در انتها به این سؤال برخواهیم گشت.
*ماجرای نشست خبری فیلم «نمور»- زاویه دید: همان
در دیالوگهای بهروز، چندان معلوم نشد که ترک کردن زندگی از سوی او برای چیست. مخصوصاً که او چطور از تولد دخترش خبر نداشته. لذا در کنفرانس خبری، دو سه سؤال در این رابطه پرسیده شد. خانم معراجی به محدودیتهای ساخت اشاره کرد و سخنی به این مضمون گفت که آن عقدی که میان بهروز و دلارام در دیالوگهای بهروز مطرح شد، بعداً به فیلم داخل شده (نشست خبری فیلم نمور). در ادامه، جناب سید یاسر جعفری تهیه کننده فیلم نمور، پردهپوشی را کنار گذاشت و خیلی واضح گفت که برای گرفتن مجوز ساخت، مجبور شدهاند که از حربۀ «عقد» استفاده کنند. وگرنه در فیلمنامۀ اصلی، نطفۀ بچه در زمان نامزدی شخصیتها بسته شده و اصلاً عقدی در کار نبوده است (نشست خبری نمور).
بعد از توضیح خانم معراجی، بنده دو سؤال نوشتم که فوراً به دست مجری رسید و خوانده شد. سؤال راقم این بود:
با توجه به توضیح اخیر خودتان در مورد حلالزاده نبودن آرام، چرا این فیلم را به مقام مادر تقدیم کردهاید؟
منتقدان و خبرنگاران حاضر در برج میلاد در یک اتفاق نادر، برای این سؤال کف زدند. شاید برای اینکه از تماشای فیلم نمور و روابط غیر متعارف آن، آزار دیده بودند. آقای بیدل که از بنده انتظار چنین سؤالی را نداشت، مرا به مچ گیری متهم کرد و گفت: آنچه الان در فیلم هست، حلالزاده است. حالا چه کنیم؟
اما خانم نوشین معراجی، همان جوابی را داد که همه دیدند و مشهور شد. او گفت که نیازی به عقد نیست و عشق میان طرفین، برای حلال بودن نطفه، کافی است. او در انتها، سؤال راقم را بدون منطق خواند و گفت: هر کس بچهای به دنیا میآورد، «مادر» محسوب میشود و کار وی ارزشمند است. بنده فوراً برخاستم و اعتراض کردم، به طوریکه نشست خبری متشنج شد. و سپس، جلسه را ترک کردم.
سؤال دوم راقم در واقع یک نقد بود که جناب مجری (حامد مهربانی) در انتهای نشست، در غیاب بنده قرائت کرد.
طلاقها، عشقها و روابط عجیب و غریب در فیلم برای چیست؟ عشق داود به نرگس، عشق بهروز به دلارام، جدایی دانیال از همسرش، بیوه شدن دلارام در جوانی. آیا خانوادۀ معیار در نظر شما این است؟!
بنده این سؤال را برای داود بیدل نوشته بودم. اما در فیلم کنفرانس دیدم که نوشین معراجی به آن جواب داده است. او گفت که داود (محمدرضا علیمردانی) ایثار کرد. زیرا نامزدش نرگس (بهاره کیان افشار) را ترک کرد و برای حفظ آرام، به خارجه رفت.
این پاسخ، نه کامل است و نه قانع کننده. در فیلم دربارۀ الی (۱۳۸۷) اصغر فرهادی روابط غیر متعارف چند زوج روشنفکر را نشان میدهد و نقد میکند و در پایان آنها را پا در گل نشان میدهد و به فلاکت مینشاند. اما در فیلم نمور، بدبختی به وفور در همهجا هست؛ در حالیکه همۀ افراد درستکار قلمداد میشوند. سؤال این است: پس عامل بدبختی این افراد کیست؟
*حلالزادگی از منظر فمینیستها
قهرمان این قصه از نگاه خانم فیلمنامهنویس، «مادر» است. یعنی زنی که قبل از عقد ازدواج، به چنین رابطهای تن داده است. نوشین معراجی صرف عشق طرفین را برای حلال شدن طفل، کافی دانست. اگرچه او عذرخواهی کرد و عقب نشست، اما این سخنِ قاطبۀ فمینیستها بود که از دهان او بیرون آمد. مخصوصاً که او این عقیده را در فیلم نمور، نهادینه کرده است. با پوزش زبانی یا انداختن تقصیر به عهدۀ خبرنگاران و منتقدانِ حاضر در نشست خبری، فیلم نمور که تغییر نمیکند.
ما از فمینیستهایی که هنوز معتقدند «عشق» میان طرفین، محلّل رابطه است، میپرسیم که عشق را با چه ترازویی میتوان سنجید؟ عشق آیا باید دو طرفه باشد یا عشق یک طرفه هم برای شما محلی از اعراب دارد؟ اصلاً عشق دو طرفه را چطور میتوان محک زد؟ مثلاً در این روزگار که عشقها با این سرعت به نفرت و طلاق تبدیل میشوند، چگونه میتوان به عشق واقعی پی برد؟
بیش از دو دهه است که ازدواجهای اجباری برافتادهاند و تقریباً همۀ وصلتها، با انتخاب و عشق طرفین آغاز میشوند. اما چطور است که آمار طلاق به طور سالیانه افزایش مییابد؟! حکایت امروز را لطفاً مقایسه کنید با ازدواجهای قدما، که در آنها صرفاً والدین تصمیمگیرنده بودند و حتی برخی از زوجین، پیش از عقد همدیگر را نمیدیدند. چطور آن ازدواجها، بسیار پایدارتر و با احساس خوشبختی بیشتری همراه بود تا ازدواجهای «عاشقانه» امروزی؟
آیا وقت آن نرسیده است که فمینیستها از این فریب، دست بردارند و به حقیقت اعتراف کنند؟ حقیقت این است که عشق حقیقی را خداوند تعالی با عقد ازدواج به وجود میآورد. در واقع، خداوند حکیم است که قلبها را به هم پیوند میزند. خدای تعالی مطابق آیۀ ۲۱ از سورۀ روم، این پیوند دادن قلبها و آرامشی را که به زن و شوهر عطا میکند، از معجزات (= آیات) خود برشمرده است. و میدانید که معجزه در توان و قدرت بشری نیست که کسی بتواند مثل و شبیه آن را به وجود آورد. اگر بخواهیم مثال بزنیم، «عشق حقیقی» مانند چاه آبی است که به معجزۀ الهی همواره میجوشد. اما عشقهای رایج که به این سرعت به نفرت تبدیل میشوند، همچون چاه خشکی هستند که بخواهند با تانکر درونش آب بریزند تا در آینده، از آن برداشت کنند. به همین سبب است که پایداری و بقا ندارند.
آن «عشق» که خانم معراجی از آن حمایت کرد، چیزی جز «هوس و شهوت» نیست؛ همانطور که در فیلمنامۀ نمور که او نوشته، این زوج با هم زندگی نکردند. چرا فمینیستهایی چون او، سعی در فریب خلایق دارند و اعتراف نمیکنند که این «در باغ سبز» که به ما نشان میدهند، یکی از دروازههای دوزخ است؟
بنده در پنجاه سال عمری که از خدای تعالی گرفتهام، هنوز یک انسان حرامزاده در کشورمان ندیدهام. این مسئله را قیاس کنید با کشوری مانند فرانسه که ۶۰% از موالیدش در سال ۲۰۱۸، حرامزاده بودهاند (جدول ذیل). نرخ متوسط موالید حرامزاده در کشورهای اروپایی در همین سال ۲۰۱۸، افزون بر ۴۲% بود؛ ۱۷% بیشتر از نرخ سال ۲۰۰۰ ! جالب توجه اینکه آمار حرامزادگان کشور ترکیه در سال ۲۰۱۸، برابر با ۳% بوده است.
واضح است که نهاد خانواده در کشورهای غربی، اصولاً مضمحل شده. اما چه باید گفت وقتی که الگوی فمینیستها، کشورهایی مانند فرانسه و سوئد (با نرخ ۵۵% حرامزادگی) هستند؟! متأسفانه عداوت فمینیستها با فرهنگ اسلامی ما آنقدر زیاد است که تا مردم مسلمان ما را دنبالهروی اروپاییها نبینند، دستبردار نیستند.
*سینمای فمینیستی ایران
نوشین معراجی دو سال قبل، نخستین فیلم خود را به نام پسر (۱۳۹۹) ساخت؛ فیلمی که پاییز ۱۴۰۰، در اکران سینماهای هنر و تجربه بود. قصۀ فیلم، متمرکز بر یک پسر چهل ساله است که هنوز ازدواج نکرده و شدیداً به مادرش وابستگی دارد. جالب توجه اینکه خانم نویسنده/ کارگردان، همین قصه را در سال ۱۳۹۷ به صورت فیلم کوتاهی به نام «برادر»، با همین بازیگر ساخته بود. اما بعد به نظرش رسید که برای ساخت اولین فیلم بلندش، همین قصه را گسترش دهد (ماهنامه فیلمنگار، شماره ۲۲۴، مهر ۱۴۰۰؛ مصاحبه با نوشین معراجی نویسنده و کارگردان فیلم پسر).
یکی از روشهای فمینیستها برای بالا بردن مقام زنان، تمسخر مردان و توهین کردن به آنها است. نمونههای شاخص را از فیلمهای تهمینه میلانی مثال میزنیم. در فیلم واکنش پنجم (۱۳۸۱) زن فمینیست قصه، به با ابزاری شبیه به بیل به فرق سر جمشید هاشمپور میکوبد تا او را که نماد مردانگی در سینمای ایران بود، تمسخر نماید. مردان مورد قبول فمینیستها در این قبیل فیلمها، صداهایی نازک دارند و زنصفت هستند. شبیه به نقش کوتاه داراب (احمد مهرانفر) در فیلم آتشبس (۱۳۸۴). در عوض، زنان فمینیست در فیلمهای آنها، بااراده، مستقل، جنگجو و حتی کاراتهبازند! مانند شخصیت السا فیروز آذر، در فیلم یکی از ما دو نفر (۱۳۸۹).
به دو نمونه از فاجعهبارترین فیلمهای فمینیستی اخیر اشاره میکنم تا میزان عدالتطلبی فیلمسازان فمینیست معلوم شود. دو فیلم بنفشۀ آفریقایی (مونا زندی/ ۱۳۹۷) و آتابای (نیکی کریمی/ ۱۳۹۸)، سعی کردهاند که چند همسری را برای زنان تئوریزه کنند و قبح این موضوع را در نزد خلایق بشکنند. فمینیستهایی که برای تعدد زوجات (که در قرآن برای مردان حلال شده) جیغ بنفش میکشند، حالا چطور است که تعدد شوهر را برای خود حلال کردهاند؟!!
تعدد همسر در مرد و زن، مانند هم نیست و ماجرا بسیار تفاوت دارد. مهمترین اشکال قضیه در این است که تعدد شوهر در زنان، باعث ضایع شدن نسل و گم شدن نسب اطفال خواهد شد. یادآوری میکنم که موضوع چند همسری برای زنان، نخستین مرتبه در فیلم نوبت عاشقی (محسن مخملباف/ ۱۳۶۹) مطرح شد که به توقیف آن انجامید. ما قصد نداریم که فمینیستها را متدین کنیم، فقط میگوییم که اگر فمینیستها، عقل خداداد را تعطیل نمیکردند این سخنان را بر زبان نمیآوردند. و همین عقل است که حجت خداوند بر آنها در روز قیامت خواهد بود.
اصل ازدواج و قوانین مربوط به آن مانند بکارت، خواستگاری مرد از زن، عقد، طلاق، محارم و غیره، تماماً از سوی خداوند متعال تشریع گشته و از طریق انبیاء در جهان، معروف شده است. اگر انبیاء نبودند، ما همچون حیوانات جنگل زندگی میکردیم. پس باید شکرگزار نعمتهای الهی بود. غرب مسیحی با جلوداری هالیوود که در سیطرۀ یهود است، جوامع را به سمت همان قوانین جنگل سوق میدهند. و متأسفانه فمینیستهای ایرانی نیز پیرو چشم و گوش بستۀ آنها هستند. تبعیت آنها از غرب، نه تنها به ضدیت با دین حقیقی منجر میشود، بلکه اصل خانواده را نیز که یک تشریع الهی است، زیر سؤال میبرد.
*چه کسی در فیلم «نمور» مقصر است؟
ضدیت با شرع و خانواده، در فیلمنامۀ نمور نهادینه شده است. در این قصهای که خانم نوشین معراجی نوشته، یک بحران خانوادگی وجود دارد که هیچکدام از شخصیتهای فیلم در آن مقصر قلمداد نمیشوند؛ نه زنی که به رابطۀ قبل ازدواج تن داده، نه نامزد او، و نه برادرِ آن زن که دختر حرامزادۀ خواهر را به خارجه برده تا آبها از آسیاب بیفتند، که البته نمیافتند. اما قهرمان قصه، همان مادر است و مرثیۀ خانم فیلمنامهنویس نیز در وصف او است؛ زیرا که مجبور شده که از فرزندش جدا شود. بنابراین مقصر ماجرا، این شرایط جبری است که باعث شده داود بچه را بردارد و مهاجرت کند؛ یعنی شارع مقدس که این قوانین را تشریع کرده است.
حالا یک بار دیگر به سخنان نوشین معراجی در کنفرانس خبری جشنواره فجر گوش بسپارید. مضمون سؤال بنده از او، این بود: چرا این مادر که بچهای حرامزاده به دنیا آورده، در نظر شما مقدس و معیار است؟ خانم معراجی اینطور جواب داد:
به نظر من، اگر این دو نفر نامزد هم بوده باشند ــ بگذارید من در اینجا ماجرا را شرعی بکنم ــ حتی اگر صیغه بوده باشند یا بدون صیغه فقط نامزد باشند، عشقی که بین آنها بوده آنقدر حرمت داشته که بچهای که به وجود میآید، به نظر من حلالزاده است. وقتی که دو نفر همدیگر را دوست دارند... [جملۀ ناتمام]. اصلاً کسی که بچهای را به دنیا میآورد، به هر حال یک مادر است و این کار به نظر من، ارزشمند است. فکر نمیکنم سؤال شما، منطقی بوده باشد.
یعنی طرح مسئلۀ حلالزادگی و حرامزادگی از منظر خانم معراجی، منطقی نیست! به عبارت دیگر، شارع مقدس که این موازین را وضع کرده، منطقی عمل نکرده و مقصر است!
این سخنان نوشین معراجی، به طور تصادفی بر زبان او جاری نشده است. بلکه از یک تفکر و عقبۀ قدیمی حکایت دارد. چنانکه در بالا گفتیم. سادگی خانم معراجی بود که موجب شد نیّت پنهان فمینیستها بر زبان آورده شود. بالاخره ما چه زمانی باید خطر افکار فمینیستی را جدی بگیریم؟!