در نخستین جمله باید گفت زبان سریال راز بقا به نویسندگی امیر بقایی و کارگردانی سعید آقاخانی بسیار ساده است و همین سادگی و نبود تکلف است که راز بقای آن از آب درآمده است، شوخیهایش به خوبی کار میکند و برای خنده گرفتن از مخاطب خود آسمان و ریسمان نمیبافد و نه قصه زور میزند تا موقعیتی اعجابانگیز خلق کند و نه بازیگران دچار خودزنی میشوند تا مخاطب خود را به سر وجد آورند و بخندانند.
راز بقا در عین نگاه نقادانه به مسائل اجتماعی و جامعه به شدت سیاستزده، شعارهایش را هم رسما و بیتکلف در قالب شخصیت حاتم با بازی حسن معجونی بیان میکند
از دیگر نکات بسیار مهم دیگر در سناریوی راز بقا میتوان به حماقتهای شیرین شخصیتهای آن اشاره کرد، شخصیتهایی که در موقعیتهای بسیار جدی از یک بلاهت خاصی برخوردارند که همین برگ برنده سریال است، اوج این بلاهت و شیرینی را میتوان در شخصیتهای منفی و بدمن سریال دید که بر خلاف قاعده اصلا انسانهای جدی، باهوش، عصبی و نابغهای نیستند و همین خِنگ بودن آنهاست که جذابشان کرده است و حتی سکانسهای تیر و ترقهبازیشان هم به شدت برای مخاطب سرگرمکننده است تا اینکه آزاردهنده باشد.
راز بقا در عین نگاه نقادانه به مسائل اجتماعی و جامعه به شدت سیاستزده، شعارهایش را هم رسما و بیتکلف در قالب شخصیت حاتم با بازی حسن معجونی بیان میکند و به این لحاظ که به دور از ادابازیهای رایج عیان است و در دل شخصیتپردازی اثر نشسته است به دل هم مینشیند و شعار زنده نیست.
عنصر فانتزی از دیگر رازهای موفقیت راز بقاست، موقعیتهایی که هم جدی است و هم جدی نیست و شخصیتهایی همچون خان فادر با بازی جعفر دهقان و قبیلهاش علیرغم اینکه دور از ذهن به نظر میرسند اما برای مخاطب باورپذیر میشوند و بدون دلزدگی با آنان همراه میشود.
سعید آقاخانی در سریال راز بقا هم نشان داده است که زبان طنز را به خوبی میشناسد و حتی میتواند با بازسازی کلیشههایی همچون سکانس معروف فیلم هندی شعله نیز از مخاطب خود خنده بگیرد و او را به وجد بیاورد.
شخصیت اصلی سریال رحیم تیمسار با بازی بهرام افشاری بسیار خوب است و از اینکه آقاخانی به سمت قهرمانپروری در پرداخت آن نرفته است، هوشمندی کارگردان اثر را میرساند.
نیما شعباننژاد و علیرضا زمانینسب نیز از دیگر بازیگران قابل قبول در این سریال هستند که بازیشان به اندازه و به دور از اغراق و زیادهگویی است.
راز بقا در کنار موفقیتهایی که در جلب توجه مخاطب خود داشته است با ضعفهایی نیز روبهروست که در بعضی قسمتهای آن به شدت مشهود است و سریال آن ریتم، طراوت و شادابی قسمتهای نخستین را ندارد و موقعیتهایی که ایجاد میکند همچون آغاز، طوفانی ناب و دست نخورده نیست، مجموعه در پایانبندی و قسمت آخر نیز بسیار ناکارآمد است و انگار قرار است فقط سفره آن جمع شود و به یکباره نسخه همه پیچیده شود، اگرچه زنده شدن رحیم تیمسار در پایان این پیش زمینه را برای ساخت فصلهای بعدی آن نوید میدهد اما این شکل از پایان یک مجموعه و رها کردن همه چیز نقصی بزرگ در کارنامه آقاخانی محسوب میشود.