رمان «زخمهای عادی» نوشته معصومه باقری بهتازگی توسط انتشارات نسل نواندیش منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب داستانِ قوی شدن و قوی ماندنِ آدمهاست.
زخمهای عادی داستانِ زخمهایی کوچک و ساده است. خیلی ساده ولی عمیق. هر چیزی که طولانی و تکرار شود عمیق میشود. حتی اگر کوچک و عادی باشد و به دغدغهها، مسائل اجتماعی و مشکلاتِ دختری که به شدّت تنها مانده و پناهی ندارد میپردازد.
نویسنده در این کتاب در صفحه اوّل تیر خلاص را شلیک میکند:
«توی هر خانه کسی هست که رفته و دیگر برنگشته.
از همین جمله میفهمیم که با چه داستانی مواجه هستیم. داستانِ از دستدادنها و رفتنها و دلتنگیها… ولی ما با یک قهرمان در این کتاب مواجه هستیم. هر کسی که از اول در قله به دنیا آمده قهرمان نیست. ولی کسی که از پایین کوه بالا رفته تا به قله رسیده قهرمان واقعی است. شخصیت اصلی قصه قهرمان داستان است. زنی که میسوزد و میسازد. سر پای خودش میایستد و به آرزوهایش میرسد.»
در بخشی از این متن میخوانیم:
«آدمها هر بار در رفتار و معاشرتهایشان چیزی را به تو یاد میدهند. یک بار وقتی تو را ترک میکنند، احساس میکنی دیگر هیچکس را دوست نخواهی داشت؛ به این معنا که احساسِ عشق و دوستداشتن را از دست خواهی داد.
هر بار که به تو زخم میزنند، احساسِ نابِ اعتماد را از دست میدهی و دیگر اطمینانِ واقعی به پیرامونت نداری.
هر بار که با حرفهایشان عذابت میدهند، دیگر دلتنگشان نمیشوی و عنصرِ تنهایی را ترجیح میدهی.
هر دفعه که روحت را میخراشند، یک تکه از تو را جدا میکنند و با خودشان میبَرند. امّا این پایانِ ماجرا نیست. چون آنها تکههای تو را در گوشهای رها میکنند و دیگر هیچوقت خودِ واقعیات را پیدا نمیکنی.»
این کتاب در ۲۸۰ صفحه منتشر شده است.