سریال طنز « زیرخاکی » در فصل سوم هم شروع خوبی دارد و با طنزی فاخر و به دور از لودگی، جلیل سامان و همکارانش توانستند ساعاتی خوش و فضایی مفرح را به خانوادهها در ایام نوروز ۱۴۰۱ هدیه دهند.
ماجراهای «فریبرز باغبیشه» در سریال پرطرفدار «زیرخاکی» به فصل سوم رسید. سریالی که در دو فصل اول و دوم هم نظر مخاطب را با خود همراه کرد. در فصل اول سریال، فریبرز که بهدنبال یافتن یک زیرخاکی بود، قصد داشت با سکههایی که پیدا کرد به خارج از کشور برود. در فصل دوم با خارجشدن او از مرز، جنگ ایران و عراق شروع میشود. او بهناچار چمدان سکهها را مخفی میکند، ولی چون میترسد کسی جای آن را پیدا کند به نزد یک رمال میرود تا برای دورکردن چشم مردم از چمدان، طلسمی بر آن بخواند. او در این مسیر با ماجراهای طنز دیگری مانند خرید خانه و کشتهشدن فرهاد و... درگیر میشود.
در فصل سوم هم که به تازگی روی آنتن رفته است گرفتار بعثیها است و اسیر میشود. از سوی دیگر همسرش (ژاله صامتی) هم در ایام نبودن فریبرز باید خانه را مدیریت کند و ماجراهایی را به وجود میآورد.
بار کمدی اثر در سریال «زیر خاکی» بر پایه حماقت است، اما حماقتی که در این سریال شاهد هستیم نشأت گرفته از سادهلوحی و رفتارهای یک آدم است که برای خودش دردسر درست میکند و دیگر شخصیتها هم ناخواسته در دردسرهای او شریک میشوند. این گونه از کمدی را که بیشتر براساس کمدی موقعیت خلق میشود، در سینمای جهان به وفور دیدهایم و هنرمندانی، چون جری لوییس یا نورمن ویزدوم از هنرمندان این عرصه هستند. در این دست کمدیها وقتی فرد سادهلوح وارد فضایی جدی میشود بار کمدی بیشتر شده و اثر خندهدارتر میشود. در این اثر نیز سامان با استفاده از این موقعیت فضای شاد و مفرحی را خلق میکند و علاوه بر توجه به فضای اجتماعی آن دوران علاوه بر روایت درست از تاریخ معاصر با خلق موقعیتهای طنزآمیز مخاطب را به خوبی با خود همراه میکند.
سامان با روایت دهه شصت و تصویر فضای آن دوران باعث میشود تا مخاطبانی که تصورات و خاطراتی از آن دوران دارند را با ترغیب حس نوستالژیک با خود همراه کند همچنین مخاطبانی که از آن دوران به دلیل سن و سال خاطرهای ندارند، با آن دوره از تاریخ کشور و نوع رفتار و روابط اجتماعی به خوبی آشنا شوند. سامان به خصوص در «زیرخاکی ۲» فضای آن دوران را به خوبی ترسیم کرد و این فضاسازی درست تنها به لوکیشنها محدود نمیشود، مخاطبی که آن دوران را تجربه کرده است افرادی را در سریال میبیند که نهتنها سر و شکلشان شبیه به افراد آن دوران است بلکه رفتار و گفتارشان نیز شبیه به آدمهای دهه ۶۰ است.
در فصل دوم سریال همراهی و هماهنگی که بین کاراکترها به وجود آمده به خوبی قابل رویت بود و همین موجب میشود که مخاطب ترغیب به دیدن فصل سوم باشد. ویژگیهایی که کاراکتر پژمان جمشیدی در این سریال دارد توسط ژاله صامتی کامل میشود و به خوبی روابط این زوج به دل مینشیند و یکی از دلایل موفقیت سریال نیز می. تواند انتخاب درست کاراکترها و همراهی و بازی خوب آنها در ارائه نقشهای محول است.
کمدیسازی در تلویزیون کاری بسیار دشوار است، زیرا باید سازندگان برخی مسائل فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک را رعایت کرده و نمیتوانند وارد حیطههای مختلف شوند و در دایرهای بسیار محدود اجازه مانور دارند؛ در این شرایط «زیرخاکی» جذابیتهای داستانی و شخصیتپردازی درستی دارد که میتواند نظر بیننده را جلب و مخاطب را با خود همراه سازد.