روایت غیر خطی و سبک شاعرانه ، لحن و فُرمی که برای روایت غیر رئالیستی؛ اما وفادار به اصل واقعه اش بر میگزیند مختص خود کارگردان است که از قید و بند کلیشه ها خود را رها میکند.
هادی حجازیفر این بار ثابت کرد که کارگردان خلاقی است و با اعتقادی که پشت عمل دارد؛ با روایتِ موقعیت مهدی این نکته را اثبات کرد که می توان با زبان سینما و بهره گیری از تکنیک های مختلف با فُرم کارهای تازه ای کرد. میشود درباره شهید باکری فیلم ساخت که به دور از شعار و تقدس نمایی واهی باشد.
مهدی باکری که او به ما معرفی کند واقعی است. موقعیت مهدی فیلم لحظه است و در پنج پرده مخاطبش را غافلگیر می کند، جنگ فیلم در آمده است و بازی های درجه یکی دارد.
هادی حجازیفر در مقام بازیگر و کارگردان، درخشان است، ژیلا شاهی یک نقش زن جدی و قُلدر به لحاظ بازیگری است. فیلم موسیقی جدی دارد که همانند یک کاراکتر عمل می کند. ای کاش که هادی حجازی فر بماند در این ژانر و بر همین ایدئولوژی کار کند، او در نقش دو شهید (متوسلیان و باکری) بازی کرده است اما هر کدام جهان های خودشان را دارند و این یک اتفاق مهم در قواعد سینما است.
هادی جان؛ برادر، رفیق، بمان و بساز، امیدوارم، همانند رفقای هم سنگر؛ هیچ موقع نخواهی تغییر ژانر را تجربه کنی و از شهدا و ترسیم وقایع انقلاب برای برند خودت بهره ببری و چپ کنی و به آخرش بازنده میدان باشی. بمان و درباره شهدا بساز و ناامید نشو، چون ثابت کردی که الگوی درستی برای فیلم سازی هستی.