وقتی از « سینما » صحبت میکنیم، بیشک مهمترین دوگانه منطقیای که میتوانیم به استناد آن دست به تحلیل و بررسی بزنیم دوگانه «فیلم خوب» و «فیلم بد» است. به معنای دقیقتر و به تعبیر اهل فن، یک «فیلم» زمانی واجد ارزش برای نقد و بررسی است که پیش از هر ویژگی دیگری از جنس «سینما» باشد نه صرفاً قطاری از تصاویر ضبط شده!
از این منظر است که سینما تبدیل به یک هنر-صنعت میشود و اشراف فنی و تکنیکی شرط لازم و ضروری برای ورود به آن. تاکید بر این اصل هرچند بدیهی به نظر میرسد اما به گواه تجربه یادآوری آن در ابتدای این گزارش خالی از الزام نبود.
سینما اما فراتر از ساحت هنر، صنعت و سرگرمی، همواره ساحت پیشران و تعیینکننده دیگری هم داشته که به طور ویژه موردتوجه کشورهای صاحب صنعت سینما نیز بوده است. آنچه بهانه تدوین این گزارش است، مرتبط با همین ساحت است؛ سینما به مثابه یک «رسانه».
اگر از این منظر بخواهیم مروریبر تولیدات سینمای ایران داشته باشیم، دستهای از آثار ناخودآگاه جایگاه ویژهتری پیدا میکنند؛ آثاری که در مرحله انتخاب ایده و پرداخت سوژه اولیه، صورتی جسورانه دارند. فیلمهای مرتبط با سوژههای ملتهب روز و یا ناگفتههای تاریخ معاصر از این دسته هستند. این دست آثار که بخشی از آنها را در گزارش پیش رو مرور خواهیم کرد، الزاماً بهترین فیلمهای سینمای ایران نیستند اما فارغ از مسائل فنی و تکنیکی، تلاش سازندگانشان برای کنشگری نسبت به یک موضوع ملتهب قابل تحسین است.
کنشگری سینما نسبت به موضوعات و مباحث ملتهب البته به واسطه جذابیت برای مخاطب، به نوعی متضمن گیشه یا همان جنبه اقتصادی سینما نیز میتواند باشد، اما باید پذیرفت حساسیتها و ملاحظاتی که گاه سرنوشت یک فیلم را تا درافتادن به محاق توقیف میتواند تغییر دهد، این نوع از فیلمسازی را تبدیل به یک ریسک کرده است.
آنچه در این گزارش مرور میکنیم، بازخوانی مختصر ۱۰ فیلمی است که طی یک دهه گذشته در ویترین جشنواره فیلم فجر بهعنوان مهمترین رویداد سینمایی کشور رونمایی شدند و تلاش داشتهاند نسبت به موضوعات ملتهب سیاسی و اجتماعی امروز و دیروز، بیتفاوت نباشند. بدیهی است در بازخوانی همین فهرست کوتاه هم میتوان فیلمها را به دوگانه «خوب و بد» تقسیم کرد و درباره توفیق خالقان این آثار برای تبدیل ایده اولیه خود به یک فیلم مؤثر و جریانساز از منظر رسانهای، به گفتگو نشست.
در آستانه برگزاری چهلمین جشنواره فیلم فجر، مروری بر فیلمهای رونمایی شده در این رویداد طی یک دهه گذشته از منظر سوژههای غیرمنتظره داشتیم؛
تنهای تنهای تنها؛ احسان عبدیپور (جشنواره سیویکم)
درست در روزهایی که مذاکرات هستهای ایران در اوج بود و گفتگوهای بینالمللی بر سر کلیدواژههایی همچون انرژی هستهای و حقوق بشر در فضای رسانهای داخلی و خارجی جریان داشت، احسان عبدیپور در قالب یک «تله فیلم» تصمیم به طرح داستانی متفاوت گرفت؛ داستان نوجوانی بلندپرواز و خیالپرداز که تصمیم میگیرد با سفر به سازمان ملل و دیدار با دبیرکل این سازمان، حرف ملت ایران را بیواسطه به گوش جهان برساند.
«تنهای تنهای تنها» که محصول یکی از شبکههای استانی تلویزیون بود اما بهواسطه استانداردهای سینمایی و بهطور خاص نقشآفرینی درخشان بازیگران اصلی، تبدیل به پدیده جشنواره سیویکم فیلم فجر شد و احسان عبدیپور را بهعنوان کارگردانی که حرفهایی تازه در سینمای ایران میتواند داشته باشد به سینمادوستان شناساند؛ هرچند عبدیپور در ادامه مسیری متفاوت را در پیش گرفت و سراغ سینمایی داستانگو و سرگرمکننده رفت.
این فیلم البته در ویترین جشنواره فجر بیشتر مورد توجه اصحاب رسانه قرار گرفت و داوران و برگزارکنندگان این رویداد توجه چندانی به آن نداشتند و بعد از آن هم فیلم به دلیل غیبت چهرهها در ویترین بازیگران توفیق چندانی در گیشه به دست نیاورد اما هنوز هم فیلم یکی از آثار دوستداشتنی سینمای ایران در یک دهه گذشته است.
احسان عبدیپور بعد از «تنهای تنهای تنها» تا به امروز سه فیلم و یک سریال دیگر را هم کارگردانی کرده است. «پاپ» و «تیکآف» دو فیلم متفاوت در کارنامه این فیلمساز هستند که اولی را میتوان ادامهای بر تجربههای بومی این کارگردان جنوبی قلمداد کرد و دومی دورخیزی برای ورود به جریان تجاری سینما که البته برای خود او هم تجربهای دوستداشتنی از آب در نیامد.
«میجر» به تهیهکنندگی و نقشآفرینی حمید فرخنژاد آخرین ساخته احسان عبدیپور است که رونمایی آن در جشنواره جهانی فیلم فجر با استقبال مخاطبان مواجه شد اما به دلیل شرایط کرونایی هنوز این فیلم به اکران عمومی نرسیده است.
سیانور؛ بهروز شعیبی (جشنواره سیوچهارم)
بعد از فیلم سینمایی «دهلیز» بهعنوان یک فیلم ملودرام اجتماعی موفق کمتر کسی انتظار داشت که بهروز شعیبی در دومین تجربه جدی خود در عرصه کارگردانی فیلم بلند سینمایی سراغ یکی از سوژههای حساس تاریخ معاصر برود.
«سیانور» در مقطع ساخت، فیلمی جسورانه برای سازندهاش محسوب میشد؛ فیلمی که قرار بود روایتی از دوران تسویههای خونین در سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را به تصویر درآورد و شخصیتهایی واقعی از تاریخ معاصر در محوریت آن قرار داشتند؛ از وحید افراخته و مرتضی صمدیه لباف گرفته تا تقی شهرام و مجید شریف واقفی.
فیلم به لحاظ ارائه تصویری متفاوت از یک افسر ساواک با نقشآفرینی مهدی هاشمی از همان مقطع حضور در جشنواره با ملاحظات و دردسرهایی هم مواجه شد اما به لحاظ ساختار سینمایی و فضاسازی قابل قبول از سالهای دهه ۶۰ از سوی منتقدان و اصحاب رسانه مورد تحسین قرار گرفت.
«سیانور» بعدها در اکران عمومی هم کارنامهای به نسبت قابل قبول داشت اما تبدیل به اثری پرفروش نشد.
بهروز شعیبی پس از این فیلم، فیلم سینمایی «دارکوب» و سریال «گلشیفته» را یکی به زبان تراژدی و دیگری طنز، درباره مسائل اجتماعی روز ساخت اما از منظر انتخاب سوژهای جسورانه میتوان فیلم «روز بلوا» را در کارنامه او با «سیانور» قیاس کرد. «روز بلوا» که به دلیل شرایط کرونایی امکان اکران عمومی پیدا نکرد و در قالب یک مینیسریال در فضای مجازی منتشر شد، داستانی مرتبط با فسادهای اقتصادی و نقش ارباب قدرت در این حوزه داشت.
«بدون قرار قبلی» عنوان تازهترین ساخته بهروز شعیبی است که در جشنواره چهلم فیلم فجر رونمایی خواهد شد.
ماجرای نیمروز؛ محمدحسین مهدویان (جشنواره سیوپنجم)
یک سال پیشتر و با فیلم «ایستاده در غبار» تبدیل به یکی از استعدادهای نوظهور عرصه فیلمسازی در سینمای ایران شده بود اما جسارتش در بازخوانی یکی از مقاطع ملتهب تاریخ معاصر در دومین فیلمش، تصویری متفاوت از او در مقام یک کارگردان صاحبسبک ارائه کرد.
محمدحسین مهدویان که از فیلمسازان جوان برخاسته از جریان مستندسازی محسوب میشود، دلبستگی شدیدی به تاریخ معاصر دارد و با اتکا بر همین دلبستگی «ماجرای نیمروز» را با موضوع ترورهای سازمان مجاهدین خلق در دهه ۶۰ و ماجراهای متأثر از عزل ابوالحس بنیصدر از ریاستجمهوری مقابل دوربین برد.
«ماجرای نیمروز» که توانست سیمرغ بهترین فیلم را از سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر شکار کند، اثری خوشساخت درباره یکی از موضوعات ملتهب تاریخ معاصر به حساب میآمد؛ فیلمی که هم از منظر کارگردانی و فضاسازی اثری متفاوت برای سینمای ایران بود که شانه به سینمای مستند میزد و هم از منظر نقشآفرینی تحسینبرانگیز بازیگران اصلی از جواد عزتی تا هادی حجازیفر به یکی از فیلمهای محبوب منتقدان و اصحاب رسانه بدل شد.
این فیلم که بعدها با تحسین رهبر انقلاب مواجه شد، در ادامه دورخیز بهروز شعیبی برای واکاوی بخشهای ناخوانده از تاریخ معاصر بر پرده نقرهای، فصل تازهای را در سینمای ایران رقم زد که در ادامه همین گزارش به برخی از دستاوردهای آن اشاره خواهیم کرد.
محمد حسین مهدویان بعد از «ماجرای نیمروز» سراغ داستانی اجتماعی رفت و «لاتاری» را به جشنواره فجر رساند که در نوع خود سوژهای ملتهب داشت اما این پایان راه او برای انتخاب سوژههای جسورانه از تاریخ معاصر در عرصه فیلمسازی نبود.
دیدن این فیلم جرم است؛ رضا زهتابچیان (جشنواره سیوهفتم)
هر چند داستان اصلی فیلم برگرفته از تخیل است اما ارجاعات مستقیم و غیرمستقیم فیلم به حساسترین مسائل سیاسی روز، آن را تبدیل به یکی از آثار جنجالی و خبرساز جشنواره سیوهفتم کرد.
رضا زهتابچیان یک فیلمساز فیلماولی و گمنام بود که در اولین گام خود در سینما، با پشتیبانی باشگاه فیلم سوره و همراهی محمدرضا شفاه، روایتی متفاوت را از آرمانخواهی گروهی از جوانان بسیجی و تعارض و تقابل آرمانخواهی آنها با مفهومی به نام «مصلحت» از سوی مسئولان و دولتمردان، به تصویر درآورد.
زهتابچیان که به گفته خود سالها برای فراهم آمدن شرایط تولید این فیلم و جلب حمایت و کسب مجوزهای لازم برای آن انتظار کشیده بود، بعد از رونمایی از فیلم در جشنواره، شاهد فصل تازهای از حواشی بود که منجر به توقیف چندساله این فیلم شد.
«دیدن این فیلم جرم است» نگاهی کنایی و پرطعنه نسبت به جنس سیاستورزی گروهی از مسئولان و سیاستمردان در سالهای اخیر داشت و از همین منظر هم اکران عمومی آن با اما و اگرهایی مواجه شد.
زهتابچیان پس از این فیلم هنوز سراغ پروژه دیگری نرفته است اما محمدرضا شفاه در مقام تهیهکننده، سرمایهگذاری بر روی جوانان فیلمسازی که ایدههایی ملتهب در سر داشتند را همچنان ادامه داد.
شبی که ماه کامل شد؛ نرگس آبیار (جشنواره سیوهفتم)
هرچند «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» به عنوان اولین تجربه کارگردانیاش نتوانست اتفاقی را برای او رقم بزند اما در گام دوم و با «شیار ۱۴۳» شمایلی از یک فیلمساز کاربلد و در عین حال دغدغهمند را از خود به سینمای ایران معرفی کرد.
نرگس آبیار که برخاسته از دنیای کلمات و نویسندگی بود، خیلی زود ثابت کرد که تسلطی ویژه بر ابزار سینما برای روایتگری و قصهگویی دارد و در این مسیر از ثبت تجربههایی بلندپروزانه و پرریسک مانند «نفس» هم ابایی نداشت.
با تمام اینها اما بازهم «شبی که ماه کامل شد» یک اتفاق غیرمنتظره در کارنامه فیلمسازی نرگس آبیار بود. انتخاب سوژهای تا این اندازه بهروز و در عین حال جسورانه آن هم از سوی یک فیلمساز زن، اتفاق نادر و درخور تحسین در سینمای ایران بود.
این فیلم که همچون «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان نام «مرتضی اصفهانی» را در مقام مشاور و فیلمنامهنویس بر پای خود داشت، توانست ۶ سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کند.
«شبی که ماه کامل شد» به نوعی اقتباس از زندگی واقعی عبدالحمید ریگی و همسرش فائزه منصوری بود که زندگی عاشقانهشان قربانی دیدگاههای افراطی برادر عبدالحمید یعنی عبدالمالک ریگی بهعنوان یکی از تروریستهای شناختهشده منطقه سیستان و بلوچستان میشود.
آبیار فراتر از انتخاب جسورانه این داستان برای فیلمسازی، در عرصه کارگردانی سکانسهای اکشن و پرتنش «شبی که ماه کامل شد» هم یک قدرتنمایی تمام عیار داشت که جایگاه او بهعنوان یک فیلمساز کاربلد را بیش از گذشته در سینمای ایران تثبیت کرد.
نرگس آبیار در ادامه مسیر فیلمسازی خود فیلم سینمایی «ابلق» را با سوژهای اجتماعی کارگردانی کرد که به دلیل شرایط کرونایی هنوز به اکران عمومی درنیامده است.
رد خون؛ محمدحسین مهدویان (جشنواره سیوهفتم)
تجربه «ماجرای نیمروز» حتماً نباید در قالب یک فیلم متوقف میماند. بازخوردهای مثبت منتقدان و اقبال مخاطبان به «جمع قهرمان» آن فیلم بهترین بهانه بود تا محمدحسین مهدویان باردیگر سراغ آنها برود و به بهانه آن بخش دیگری از تاریخ معاصر را بر پرده نقرهای به تصویر درآورد.
«ماجرای نیمروز ۲» که با نام ضمیمه «رد خون» مشهور شد اما صرفاً یک دنباله سینمایی بر یک فیلم موفق نبود و در مرحله انتخاب سوژه و داستان، باردیگر نشان داد که مهدویان اهل ریسک و دست زدن به انتخابهای جسورانه است.
«رد خون» روایتی از عملیات «مرصاد» و طراحی نیروهای اطلاعاتی داخلی برای مقابله با آنچه تحت عنوان «فروغ جاویدان» در دستور کار منافقین قرار داشت را بهتصویر درمیآورد. انتخاب این سوژه و تبدیل آن برای طرح موضوعی کلیدیتر تحت عنوان «نفوذ» که فراتر از مقطع تاریخی مورداشاره در فیلم نیز موضوعی ملتهب و مهم محسوب میشود، باعث شد که برای «ردخون» جایگاهی مستقل از قسمت نخست در این فهرست درنظر بگیریم.
کارگردانی پخته و آزمون پسداده محمدحسین مهدویان در کنار درخشش مجدد بازیگرانی همچون جواد عزتی و هادی حجازیفر باعث شد که «ردخون» هم تبدیل به یکی از فیلمهای محبوب برای دوستداران سینمای مهدویان شود.
مهدویان یک سال پس از «رد خون» دست روی یک سوژه تاریخی دیگر گذاشت و روایتی تراژیک و تکاندهنده از بمباران شیمیایی سردشت را در فیلم «درخت گردو» به تصویر درآورد.
کمدی «شیشلیک» از هر منظری، اتفاقی عجیب در کارنامه مهدویان بود که البته تا امروز فرصت اکران عمومی پیدا نکرده است.
او که در یک سال گذشته با کارگردانی سریال «زخم کاری» خبرساز بود، فیلم سینمایی «مرد بازنده» را با موضوعی پلیسی و معمایی به جشنواره چهلم فیلم فجر رسانده است.
خروج؛ ابراهیم حاتمیکیا (جشنواره سیوهشتم)
نمیتوان صحبت از جسارت در انتخاب سوژه و صراحت در پرداختن به مضامین ملتهب در سینمای ایران کرد و نامی از ابراهیم حاتمیکیا نیاورد. فیلمسازی برخاسته از جریان اصیل سینمای دفاع مقدس که نزدیک به سه دهه پرچمدار آرمانخواهی در سینمای ایران بوده است. از دوران «مهاجر» و «دیدهبان» گرفته تا «آژانس شیشهای» و «ارتفاع پست» و «بهرنگ ارغوان».
او حتی فیلم توقیفی «گزارش یک جشن» را هم در کارنامه دارد اما تمام دردسرهایی که فیلم به فیلم تجربه کرده و بیمهریهایی که هر ازگاهی صدای اعتراضش را هم بلند میکند، همچنان در انتخاب سوژه جسور است و ابایی از پرداختن به مضامین ملتهب ندارد.
«خروج» هم از همین منظر یک اتفاق ویژه دیگر در کارنامه فیلمسازی حاتمیکیا محسوب میشود؛ فیلمی که هرچند از نظر ساختار سینمایی و کیفیت اجرایی نتوانست حتی علاقمندان سینمای حاتمیکیا را راضی کند اما یک اثر به تمام معنا «معترض» به وضع موجود محسوب میشود.
نگاه نمادین ابراهیم حاتمیکیا که پیشتر در «گزارش یک جشن» هم آن را آزموده بود، این بار ماجرای اعتراض گروهی از کشاورزان به معضل بیآبی را تبدیل به بستری برای طرح مسئله مهم «مطالبهگری» از مسئولان و دولتمردان کرد.
«خروج» یکی از قربانیان شرایط کرونایی سینمای ایران در مرحله اکران بود اما عرضه اینترنتی آن بهرغم دستدرازی قاچاقچیان فضای مجازی، با استقبال قابل قبولی از سوی مخاطبان همراه شد.
حاتمیکیا امسال در مقام تهیهکننده نخستین ساخته بلند فرزندش، یوسف حاتمیکیا، فیلم «شب طلایی» را به جشنواره چهلم فیلم فجر ارائه کرده است.
روز صفر؛ سعید ملکان (جشنواره سیوهشتم)
بعد از سالها تجربه طراحی چهره در سینمای ایران، در اولین گام برای کارگردانی، سراغ غبارزدایی از یک چهره مخوف در تاریخ معاصر رفت آن هم در قالب پروژهای که باز هم ردپای «مرتضی اصفهانی» در آن مشهود بود.
سعید ملکان در «روز صفر» به نوعی برگ دیگری از پرونده عبدالمالک ریگی که پیشتر نرگس آبیار در «شبی که ماه کامل شد» به آن پرداخته بود را رو کرد و این بار سراغ ماجرای شکار این تروریست رفت.
ضرباهنگ درست داستان و اجرای سینمایی ملکان در «روز صفر» بهواسطه نقشآفرینی تحسینشده امیر جدیدی این فیلم را تبدیل به اثری محبوب برای طیفی از مخاطبان و فیلمبازان حرفهای کرد اما فیلم به رغم ظرفیت بالایی که برای اکران عمومی داشت هنوز فرصت راهیابی به چرخه اکران را به دست نیاورده است.
غیبت اعتراضی تیم تولید این فیلم در اختتامیه جشنواره سیوهشتم فیلم فجر هرچند تصمیمی ناپخته و عجیب بود اما مانعی برای اعطای ۵ سیمرغ بلورین که سه تای آنها به نام شخص سعید ملکان بود، به این فیلم نشد.
ملکان طی دو سال پس از رونمایی «روز صفر» هنوز پروژه سینمایی دیگری را در دست نگرفته است.
لباس شخصی؛ امیرعباس ربیعی (جشنواره سیوهشتم)
پیشتر اشاره کردیم که پس از ورود فیلمسازان جوانی همچون بهروز شعیبی و محمدحسین مهدویان به حوزه ساخت فیلمهای مرتبط با تحولات تاریخ معاصر، فصل تازهای از روایت ناگفتههای این دوران در سینمای ایران را در دهه ۹۰ رقم زد.
امیرعباس ربیعی فیلمساز جوانی که با سابقه ساخت فیلمهای کوتاه برای ورود به سینمای بلند دورخیز کرده بود، یکی از رویشهای همین جریان تازه در سینمای ایران محسوب میشود. فیلمسازی که در اولین گام سراغ بخش کمتر روایتشدهای از تاریخ معاصر ایران در قالب فیلم «لباس شخصی» رفت.
«لباس شخصی» برخلاف دیگر فیلمهای مرتبط با تاریخ معاصر به جای «سازمان منافقین»، دوربین خود را به سمت «حزب توده» چرخانده و روایتی از تحولات این حزب در سالهای ابتدایی شکلگیری انقلاب اسلامی با محوریت شخصیتهایی چون نورالدین کیانوری و احسان طبری پرداخته است.
هر چند برخی جنس کارگردانی ربیعی را یادآور سینمای مهدویان دانستند اما «لباس شخصی» بهواسطه قوت فضاسازی و نقشآفرینی قابل تحسین بازیگرانش تبدیل به اثری مستقل و قابل توجه در ویترین جشنواره سیوهشتم فیلم فجر شد.
«لباس شخصی» بعد از دو سال هنوز رنگ پرده و اکران عمومی را به خود ندیده است و بنابر اعلام نظر احسان محمدحسنی مسئول سازمان رسانهای «اوج» بهعنوان سرمایهگذار اصلی، این فیلم همچنان در محاق توقیف به سر میبرد.
دستاندازهای پیش روی «لباس شخصی» اما امیرعباس ربیعی را دلسرد نکرد و او برای دومین تجربه کارگردانی خود هم باردیگر سراغ سوژهای ملتهب رفته است؛ «ضد» تازهترین فیلم ربیعی است که قرار است در جشنواره چهلم فیلم فجر رونمایی شود. فیلم داستانی مرتبط با «نفوذ» دارد و روایتی از ترور شهید بهشتی و همراهان را در حادثه تروریستی هفتم تیرماه به تصویر درآورده است.
مصلحت؛ حسین دارابی (جشنواره سیونهم)
حسین دارابی را هم بدون تردید میتوان یکی از رویشهای سینمایی ایران در سالهای اخیر دانست؛ فیلمسازی کاربلد و مسلط به ابزار «سینما» که پس از سالها تجربه ساخت فیلم کوتاه در باشگاه فیلم سوره، با حمایت محمدرضا شفاه اولین فیلم بلند سینمایی خود را با موضوعی حساس و ملتهب مقابل دوربین برد.
فیلم سینمایی «مصلحت» که پیشتر «مصلحت نظام» نام داشت، روایتی صریح از یک پرونده قضائی در سالهای ابتدایی پس از انقلاب دارد که به بهانه آن مضامینی کلیدی اما مهجور همچون «عدالت» و «مصلحتسنجی» در نگاه طیفی از مسئولان نظام طی چهاردهه گذشته به چالش کشیده شده است.
«مصحلت» با حمایت مشترک سازمان اوج و حوزه هنری به سرانجام رسید اما پشتیبانی این دو نهاد انقلابی هم نتوانست این فیلم را از چالشهای اکران مصون نگه دارد و فیلم بعد از یکسال به دلایلی هنوز موفق به اکران عمومی نشده است.
حسین دارابی پس از اولین فیلم خود، امسال هم فیلم «هناس» را با همراهی محمدرضا شفاه به سرانجام رسانده است که از آثار کنجکاویبرانگیز جشنواره چهلم فیلم فجر محسوب میشود. دارابی باردیگر سراغ سوژهای ملتهب مرتبط با تحولات دهه ۹۰ رفته است و روایتی متفاوت از یک جنایت را به تصویر درآورده است.