ستایش رجائینیا خودش را اینطور معرفی کرد؛ 19 سال است که کار تئاتر و تصویر میکنم ولی در ۱۳ سال گذشته به شکل حرفهایتر پیگیرش هستم. در مشهد بیشتر فعالیت تئاتری میکردم و در جشنوارههای مختلفی هم جوایزی گرفتم، بعد از مدتی که به تهران مهاجرت کردم، پیشنهادهای تصویری هم به دستم رسید، اما در کنارش به تئاتر هم ادامه دادم و در جشنواره تئاتر فجر سال 1398، عنوان بهترین بازیگر زن تئاتر را برای نمایش «دریاچه قو» به دست آوردم. در 1397 به پروژه « زندگی زیباست » معرفی شدم و کارم را با این گروه شروع کردم که حالا بعد از سه سال حاصلش را در قاب تلویزیون میبینیم.
رجایینیا متولد 1371 است و در 1397 با حضور در تله فیلم «چای سرد» وارد قاب تلویزیون شد. مینا یکی از بازیگرهای اصلی سریال زندگی زیباست؛ بازیاش مورد توجه علاقهمندان به این سریال قرار گرفته؛ به همین بهانه با او در باره این مجموعه تلویزیونی به گفتوگو نشستیم.
کاراکتر مینا میخواهد چه بگوید و چه چیزی را اثبات کند؟ و چقدر به شخصیت خودتان نزدیک است؟
مینا همانطور که در این چند قسمت ورودش به داستان میبینید شخصیتی درونریز است که به راحتی کسی را به حریم شخصیاش راه نمیدهد، کاراکتری باصلابت و محکم که دستخوش ناملایمتهای زندگی است، کسی که از ترحم بیزار است، شخصیتی که پوستهای زمخت و به ظاهر سنگی برای خودش ساخته و برای من جایی نقش جذاب است که دورترین نقطه ممکن به خودم باشد؛ آن وقت است که مسیر کشف و رسیدن به کاراکتر سخت و دلنشین میشود. دقیقا زمانیکه در پیش تولید بودیم آقای جعفری به من فرصت انتخاب از میان دو سه نقش را دادند و من وقت زیادی نداشتم و باید نظر نهایی خودم را اعلام میکردم، در نهایت احساس کردم مینا سختترین و متفاوتترین کاراکتر را نسبت به بقیه نقشهایم دارد.
دلیل پخشنشدن این سریال در دو سال گذشته چه بود؟ و انگار خیلی از سکانسهای بازیتان حذف شده است.
واقعیت این است که صحبت درباره پخشنشدن در حیطه اختیارات من نیست، اما طبیعتا من و همه اعضای گروه برای پخش این مجموعه لحظهشماری میکردیم و حتی یک بار به رئیس سازمان صداوسیما نامه نوشتیم و خواستیم زودتر تکلیف پخش سریال را مشخص کنند. درباره حذف سکانسها هم بله، بخشهای زیادی از بازی من و بقیه همکارانم حذف شد که به شاکله کار لطمه زد و باعث شد خستگی روی تنمان بماند. من در چند قسمت اول به عنوان «مهمان» نقشی را بازی کردم که متاسفانه حذف شده است. نقشی که ۱5-۱0 سال از خودم بزرگتر بود و برای آن نقش در کویر پر پیچوتاب یزد پشت نیسان آبی و سرمای عجیب آن موقع خیلی تلاش کردم و خون دل خوردم که بازی خوب از کار در آید اما همهاش ممیزی و ناباورانه حذف شدند. میدانید خیلی بد است نیم ساعت مانده به پخش اولین قسمت سریال بلاتکلیفت، پی ببری که به! بالاخره پخش شد اما با یک سریال شرحهشرحه و حذف شده روبهرو شوی.
مهمترین پیام این سریال برای جوانان و زندگی امروز آنها چیست؟
اینکه آدمهای اطراف هرکس مهمترین اتفاقهای زندگی آن شخص را میسازند و تاکید بر اینکه دوست خوب خیلی رکن مهمی در زندگی است و پیام دیگرش هم عشق و امید است.
حاشیهها درباره پرداختها در این سریال زیاد بود، میزان دستمزدتان برای این سریال چقدر بود؟
فکر میکنم شخصیترین سوالی که میتوان پرسید همین است. بازیگرهای زندگی زیباست اگرچه شاید برای مخاطبان چهرههای تازهای باشند اما همگی باتجربهاند و از تئاتر و حتی سینما به این گروه اضافه شدند و رنج مبلغی دستمزدمان مشخص بود اما حضور در این پروژه برای همه ما، یک اتفاق فرامحلی و دلی بود.
شما بازیگر موفقی در تئاتر هستید تفاوت تئاتر با تلویزیون و سینما چیست و کدام را ترجیح میدهید؟
برای من چیزی که باعث شود اتفاق جدید خلق کنم مورد استقبالم قرار میگیرد. فرقی نمیکند سینما، تئاتر یا تلویزیون، نقشی که بتوانم خودم را محک بزنم و مخاطب را با چهره جدیدی از خودم آشنا کنم برایم جذاب است. مدیوم تئاتر و تلویزیون واقعا تفاوتی ندارد. فقط مسئله این است که تئاتر از دیرباز مهجور بوده و تلویزیون مخاطب بیشتری دارد.
پیشنهاد بازی در سریال و فیلم دیگری هم دارید؟
بله، سال گذشته بازیام در فیلم سینمایی «گربه سیاه» به کارگردانی کریم امینی تمام شد و از ماه آینده مقابل دوربین یک فیلم سینمایی میروم که تیم رسانهای آنها بهموقع دربارهاش اطلاعرسانی خواهند کرد.
برگردیم به سریال، مینا چقدر شبیه جوانان امروزی است؟
فراموش نکنیم آقای جعفری با این تیپ شخصیتها از نزدیک زندگی کرده و سازنده آثار خاطرهانگیزی مثل «خط قرمز» هستند. بنابراین اگر درباره شخصیتی در سریالی که ساخته ایشان است صحبت میکنیم مطمئن هستیم که شخصیتها مابهازای بیرونی امروزی دارند، مینا هم به تناوب قطعا شکل و شمایل جوانانی است که اطراف خودمان میبینیم.
چه نمرهای به سریال میدهید؟
اگر از ما بازیگرهای این مجموعه سوال میکنید قطعا نمره سریال 20 است. ما با هم زندگی کردیم تا زندگی زیباست» به ثمر نشست و برای لحظهلحظه تلاشمان احترام قائلیم و به آن ایمان داریم. ما یک تیم کمنظیر بودیم؛ شبیه به یک گروه فعال تئاتری که نظیرش در سینما خیلیخیلی نادر است، یکدیگر را تشویق میکردیم، نقد میکردیم و برای یکدیگر دل میسوزاندیم. هنوز بعد از سه سال بهترین دوستان هم هستیم و من بشخصه برای داشتن چنین پشت صحنه و همکارانی که تبدیل به دوستانم شدند سرم را با غرور بالا میگیرم. مثلا رامین آزان واقعا پارتنر خوبی است، بازیگری که به اندازه بازی میکند، کارش را بلد است و در همفکری با پارتنرش بینظیر است؛ همینطور حمید رشید بازیگر طنازی که از همبازی بودنش به وجد میآیی، همه آنها بینظیر بودند اگر اسم میبرم به خاطر این است که این دو نفر بیشتر روبهرویم قرار میگرفتند. از همبازی بودن با بانو ثریا قاسمی هم که مشخصا نمیشود به راحتی گذشت، لحظهلحظهاش به یاد ماندنی و شیرین بود، انگار تمام ساعتهایی که سر صحنه کنارشان بودم کلاس درس بود، دختر ایشان را بازی کردن و آن همه سکانس حسی قطعا شانس بزرگی برایم بود.
از علاقهمندیهایتان غیر بازیگری بگویید؟
مثل خیلیها به موسیقی علاقهمندم، ورزش میکنم و سفر میروم اما گذران زندگی و درآمدم از بازیگری است.
آیا واقعا زندگی زیباست؟
اگرچه این روزها ایران و دنیا پر شده از خبرهای بد و کموبیش فکرم پیش هموطنان خوزستانیام است که آب ندارند و مشکلات بزرگی را تحمل میکنند، اما به اغماض میتوانم بگویم، بله... نفس زندگی زیباست، ما آدمها هستیم که زشتش میکنیم.
و حرف آخر
از آقای جعفری تشکر میکنم که فرصت بروز استعدادها را برای جوانان فراهم میکنند. به نظرم صداوسیما باید به امثال ایشان بیشتر بها بدهد تا سریالهای پرمخاطب دهه هشتاد دوباره تکرار شود. از مردم هم ممنونم که با نظرهای خوبشان همیشه دلگرممان میکنند.