فرنوش صمدی که سالها بهواسطه فعالیت در حوزه فیلم کوتاه چهرهای شناختهشده در سینمای ایران محسوب میشد، امسال و با فیلم سینمایی « خط فرضی » در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد.
این فیلم اولین پروژه سینمای بلند این کارگردان بعد از ساخت فیلمهای کوتاهی چون «نگاه» و «سکوت» است.
با این کارگردان به بهانه نمایش «خط فرضی» در این دوره از جشنواره فیلم فجر گفتگو کردیم.
* ایده «خط فرضی» با توجه به محوریت زنانهای که دارد، چگونه به ذهنتان رسید؟
«خط فرضی» اولین فیلم بلند سینمایی من به شمار میرود و میتوانم بگویم به گونهای در راستای همه فیلمهای کوتاهی است که نوشته و یا کارگردانی کردهام. در واقع باید بگویم همه اتفاقاتی که تا الان رخ داده و فیلمنامههایی که نوشتهام ناخواسته بوده و هیچ گاه از قبل تصمیم نگرفتهام که میخواهم درباره یک موضوع خاص و معضلاتی که زنان در جامعه امروزی درگیر آن است، فیلم بسازم. چند ماه پیش متوجه شدم که تمام فیلمهای کوتاهی که نوشته و یا ساختهام به گونهای محوریت دروغ و پنهانکاری دارد و به صورت کاملاً اتفاقی فیلم اول سینمایی من نیز همین موضوع را دارد.
در واقع ماجرای اصلی «خط فرضی» درباره دروغ و پنهان کاری است، این را هم باید بگویم که زمانی که میخواستم این فیلم داستانی را جلوی دوربین ببرم، قصد داشتم تا یک سه گانه درباره دروغ بسازم که اولین اپیزود آن «خط فرضی» است که در آن یک زن دروغ میگوید، در اپیزود دوم یک مرد و برای اپیزود سوم هنوز تصمیمگیری نهایی نشده است.
* اشاره کردید که به موضوع فیلمهای خود چه در عرصه کوتاه و چه فیلم بلند، فکر نمیکردید، این امکان وجود دارد که در موقعیت چنین اتفاقهایی قرار گرفتهاید و آنجا ایده ساخت فیلم به ذهن شما رسیده باشد؟
بله همین طور است، فیلمهای کوتاهی که تا امروز کار کردهام، همه ایده و قصههایی بوده است که یا کسی برای من تعریف کرده و یا برای خودم پیش آمده است. گویا در ناخودآگاه من چیزهایی برای من مهم بوده که مبحث اصلی آن زنان بوده است، البته این امر بسیار طبیعی است چرا که من خود یک زن هستم، فامیلی دارم که پر از خانمها هستند، در مدرسه دختران زندگی و تحصیل کردهام، بی شک این سبک از زندگی میتواند تأثیرگذار باشد و خوشحالم که این امر در ناخودآگاه من بوده است.
*ساخت فیلم با موضوع زن و ساخت داستانی که حول محور یک زن میگردد، میتواند روی یک خط باریک قرار بگیرد که موقعی انگ فمینیسم بودن و حتی ضد زن بودن نخورده باشد، تا چه اندازه تلاش کردید که در فیلم این اتفاق رخ ندهد؟
اصولاً هر مدل فیلمی که ساخته میشود، آدمهایی هستند که فیلم را دوست دارند و آدمهایی هستند که آن را دوست ندارند و هرکدام نظرات خاص خود را نسبت به فیلم داشتهاند، واقعیت این است که من قصد این را ندارم که یک حرف بزرگ بزنم، کار من چیز دیگری است، من دوست دارم فیلم بسازم، داستان بنویسم و هرکسی اندازهای که خودش میداند از فیلم من برمیدارد و میبرد، تمام تلاشم حتی در فیلمهای کوتاهم این بوده که جای قضاوت قرار نگیرم، جوری قصه را طراحی کرده و فیلم را کارگردانی کنم که هر بینندهای با فرهنگ و بینش خود نسبت به جامعه و زندگیاش با فیلمهای من همراه باشد.
* اشاره کردید فیلم اول شما در راستای فیلمهای کوتاهی که ساختهاید است، در این باره توضیح دهید؟
هیچ گاه قصد نداشتم اولین فیلم بلند سینماییام در راستای فیلمهای کوتاهم باشد، این مساله کاملاً اتفاقی بوده است و خودم چند ماه پیش متوجه شدم که تمام قصههایی که در ذهن من آمده است، کاراکترهای زنی را داشته که یک چیزی را پنهان کرده و دروغ میگویند، این نگاه طبیعتاً برمیگردد به من، زنی که در جامعهای زندگی میکند، که بسیاری از چیزها را به دلیل سنتها، فرهنگ و … نمیگوییم و پنهان کاری میکنیم. تاکید میکنم این قصد را نداشتم که فیلم اولم در راستای آثار کوتاهم باشد، اما چنین مسألهای در ناخودآگاه من بوده که به نوعی در راستا و تکمیل کننده کارهای قبلی من بوده است.
*زمانی که اسم دروغ برای زن به میان میآید، دو حالت به ذهن میرسد، اول اینکه زن مجبور است به دلیل شرایطی که در آن است دروغ بگوید، یا اینکه زن ذاتاً دروغگو است، در خط فرضی این امر چگونه است؟
کاراکتر زن من در فیلم سینمایی «خط فرضی» اصلاً دروغگو نیست، اما در شرایطی قرار میگیرد که مجبور به دروغگویی میشود، امیدوارم مخاطبان با دیدن این فیلم به این نتیجه برسند که چقدر گفتگو نکردن بین آدمها، نزدیک نبودن روابط زوجها و حتی بین پدر و مادر و فرزندان باعث میشود که چیزی را نگوییم و پنهان کاری کنیم و احساس کنیم اتفاقی رخ نمیدهد. البته این مشکل تنها در ایران نیست و در خارج از کشور نیز این مساله وجود دارد. البته در ایران به دلایل فرهنگی، زنها بسیاری از چیزها حتی مسائل ساده را نگفته و پنهان کنند، که این امر به ذات دروغگوی زن برنمیگردد. پیش از این گفتم که اپیزود بعدی من درباره یک مرد است و میخواهم از این طریق بگویم که هیچکس دروغگو نیست بلکه شرایط است که به ما شرایطی را اجبار میکند.
*انتخاب بازیگران در «خط فرضی» به چه صورت بوده است؟
از ابتدا در تلاش بودم تا فیلم اول خود را به گونهای بسازم که در آن عوامل پشت و جلوی دوربین عوامل حرفهای و با تجربهای بود، همین مساله چالش بزرگی برای من بود، در این فیلم از سه نسل مختلف بازیگر دارم که شامل دهه ۷۰، دهه ۵۰ و دهه ۳۰ و ۴۰ دارم، کار کردن با هرکدام از این نسلها متفاوت بود برای من، به عنوان مثال مدل کار کردن با آقای پورشیرازی و خانم حاجیان یک جور، کار به سحر دولتشاهی و پژمان جمشیدی به نوعی دیگر بود.
یک چالش بزرگ و جذاب در این فیلم کار کردن با پژمان جمشیدی بود، چرا که این بازیگر معمولاً نقشهای کمدی را بازی کرده است و استفاده وی در یک نقش بسیار جدی و تلخ میتوانست به گونهای لب مرز باشد و کسی با آن ارتباط برقرار نکند، که خوشبختانه این اتفاق رخ نداده و این بازیگر از پس نقش خود برآمده و به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار میکند.
بازی سحر دولتشاهی نیز یک بازی بسیار درخشان بود، این بازیگر انرژی بسیار زیادی برای این نقش گذاشت و به خوبی از پس این نقش برآمده است. خوشبختانه بازیگران فیلمنامه را دوست داشتند و بازی در آن را پذیرفتند.