میلیونها نفر در داخل و خارج از ایران هرساله چشم انتظارند؛ چشم انتظاری برای رقابتی مهم و نفسگیر تا ممتازترین اثر کارگردانان به نام و یا تازه واردهای خلاق به سینما را ببینند، هیجانی وصف ناپذیر میان صاحبان اثر که عمر شان را برای دریافت سیمرغ بلورین گذاشته اند تا کارنامه کاریشان طلاییتر از گذشته شود، اما اینکه این نشان طلایی را چه کسانی به نام هنرمندان ثبت کنند چند سالی است که مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است.
پیشتر کسانی مجوز ورود به جایگاه مهم داوران جشنواره فیلم فجر را داشتند که همای سعادت با آنها یار بوده و شانس نشستن این پرنده خوش شانس بر شانه هایشان را داشته اند و یا آثاری چشمگیر و ماندگار در کارنامه داشتند؛ به قولی میتوان گفت منطقهای ورود ممنوع بود، اما از جنس کاربلدان؛ نامهایی ماندگار مانند فرامرز قریبیان که بازیهای فاخر و ماندگارش در فیلمها و البته کارنامه پربار جوایز هنری اش هیچ تردیدی برای انتخاب او باقی نمیگذاشت.
مهدی فخیم زاده که فعالیت هنری او به پیش از انقلاب باز میشود، در زمینه کارگردانی، فیلمنامه نویسی و تهیه کنندگی و بازیگری فعال بوده و سوابق درخشانی در زمینه کارهای هنری دارد و عام و خاص بر کار بلدی اش تاکید دارند، اما گزینه بعدی که در سالهای اخیر نامش در جشنواره فیلم فجر دیده میشود، داوود میرباقری نویسنده و کارگردان که به خالق آثار تاریخی به نام است هم فیلمهایی را کارگردانی کرده که مورد تحسین مخاطب خاص داخلی و خارجی قرار گرفته است.
مجید مجیدی هم که شاید نیاز به تعریف و ارائه کارنامه هنری اش نباشد، هیچ کس نیست که بچههای آسمان او را به یاد نداشته باشد و مخاطب دیگر آثار فاخر او نباشد، کمال تبریزی، محمدرضا فروتن هم که به خوبی در هنر ایران درخشیده اند برای تکیه زدن به صندلی داوری هیچ شک و شبههای به جای نمیگذارند و نامشان هرچه بیشتر بر اعتبار جشنواره اضافه میکرد و نامهای دیگر در کنار این بزرگان سینما هم به اندازه کافی کاربلد بودند اگر چه شاید نامهایی هم به چشم میخورد که سابقه هنری کمتری داشند، اما در کنار این اساتید میتوانستند درس بگیرند و احتمال خطا با نظارت استادان بزرگ به صفر میرسید، اما از سی و پنجمین دوره جشنواره به بعد انگار فاکتور کاربلدی هر روز کمرنگتر میشود و ورود آزاد شده است و نامهایی به چشم میخورند که انتقاد برخی رابه همراه داشته است.
۲۰ دی در حالی نام داوران سی و نهمین جشنواره فیلم فجر منتشر شد که نام برخی از آنها تعجب بسیاری از اهالی رسانه و هنرمندان را به همراه داشت.
مصطفی کیایی در حالی نامش در میان داوران سی و نهمین جشنواره فیلم فجر دیده میشود که فقط فیلمنامه ضدگلوله اش در سال ۸۹ موفق به دریافت جایزه شد و در دهه اخیر هیچ کدام از فیلمهایش موفق به دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر نشده است. مطرب، چهارراه استانبول، بارکد و عصر یخبندان از کارهای اخیر این کارگردان است که در این میان، فیلم «مطرب» با وجود پرفروش بودن از نظر سطح کیفی قابل قبول نبود.
ساره بیات هم تنها جایزه بازیگری سه فیلم را در کارنامهاش دارد که آخرین جایزه او به فیلم «جدایی نادر از سیمین» برمیگردد و افت بازی این بازیگر در سالهای اخیر شاید برای انتخاب او در مقام داوری تردیدها و گمانه زنیها نسبت به نحوه انتخاب را تشدید کرده است.
اما شاید فقط نام بهرام توکلی و نیما جاویدی که کارنامه پرافتخاری هم ندارند تنها برگ برنده این دوره باشد.
مرتضی پورصمدی و محمداحسانی هم از دیگر داوران جشنواره هستند که ترکیب این دوره داوران جشنواره را برای هنریها و غیر هنریها چندان دلچسب نکرده است.
شاید مسئولان توجیه این موضوع را مبنی بر جوانگرایی بدانند، اما جوانانی باید برای این امر انتخاب شوند که دامنه فعالیت وسیعتر و کیفی تری داشته باشند و فقط به صرف اینکه نامشان بر سر زبانها افتاده انتخاب مناسبی نباشد.
سیر نزولی کیفی داوران جشنواره در سالهای اخیر مورد سوال بسیاری بوده که شاید افراد خبره تری میان سینماییها دیده نمیشود یا به دلیل افت سطح فیلمهای جشنواره کسی تمایلی به ورود به این عرصه را ندارد و یا مانند دیگر بخشها کاربلدان به جشنواره دعوت نمیشوند؟