بالأخره پس از کش و قوسهای بسیار فیلم تازه کریستوفر نولان اکران شد تا شاید هیجان ناشی از سینمای پرانگاره او شکست تجاری ناشی از کرونا را شکست دهد. Tenet - که به فارسی انگاره، اعتقاد و تلقین ترجمه شده است – به تازگی پایش به ایران هم باز شده و تولید محتوا درباره فیلم به زبان فارسی هم آغاز شده است. پیشتر نمره عجیب و غریب منتقدان خارجی به فیلم نظر رسانههای ایرانی را جلب کرده بود و نگاه طرفداران نولان به روزشمار پخش نسخه اینترنتی فیلم بود و حالا باید منتظر واکنش منتقدان داخلی به تازهترین فیلم این فیلمساز مهم سینمای امروز جهان، باشیم.
اما چرا نولان برای سینمادوستان مهم شده است؟ سینمای او چه چیزی درون خود دارد که اینچنین برای دیدن اثر جدیدش سر و دست میشکنند؟ نولان کیست و سینمایش محصول چه دنیایی است؟
نولان چه میکند؟
سینمای کریستوفر نولان واجد نوعی زیباییشناسی همراستا با مضامین خاص و تکنیکهای سینمایی است. به عبارتی سینمای نولان امضا دارد و با دیدن سکانسی از فیلم فریاد میزنید «اوه، فیلم نولان». میتوانید قطاری از تکنیکهایی را ردیف کنیم که دو دهه اخیر نولان در مقام فیلمسازی پسامدرن در سینما بهکار گرفته است، از تدوین بیضوی تا نورپردازی مستندگونه.
او از معدود فیلمسازانی است که رابطه حسنهای با ریاضی و فیزیک ایجاد کرده و نخبههای دانشگاهی را با سینما آشتی داده است. مثلاً زمانی که «بینستارهای» اکران شد انبوهی مقالات فیزیکی در باب سیاهچالهها و کوانتوم با تکیه بر فیلم منتشر شد عموماً هم در وضعیت تحسین تا تقبیح.
سبک نولان مصداق بارز چیزی است که به آن «سهل و ممتنع» میگوییم. از قضا آنچه میبینیم داستانی است ساده از کشمکش یک قهرمان؛ اما در باطن با انبوهی از مباحث وجودی و معرفتشناختی همانند تجربه ذهنی، ماتریالیسم، تحریف حافظه، اخلاق انسانی، ماهیت زمان، علیت و ساخت هویت شخصی روبهروییم. شخصیتهای او غالباً دچار اضطراب، وسواس و درگیری مبهم اخلاقیاند و با ترس و اضطراب تنهایی، گناه، حسادت و حرص و طمع روبهرو میشوند. نولان مثل بیشتر آدمهای روی زمین درگیر پرسش تقدم ماهیت و وجود است. همان چیزی که ما با خودمان مدام تکرارش میکنیم.
سبک نولان چیست؟
به نظر میرسد سینمای نولان، سینمایی پستمدرن است. این نگاه نیز محصول نگاه محتوایی نولان به سینما و البته فرم بیانی اوست. شکست زمانی، دگرگون کردن واقعیت، تلفیق ژانری و از همه مهمتر شالودهشکنی ویژگی سینمای پستمدرن است.
مثال ساده نسخههای بتمن کریستوفر نولان است که با هیچ بتمن دیگری شباهت ندارد، به زبان ساده نولان شالودههای سینمای مبتنی بر کامیکبوکها را میشکند تا فیلم خودش را بسازد. سبک بصری نولان قابلتشخیص است. کافی است به محیط و شخصیتها دقت کنید، اینها اجزای فیلمهای نولان و حامل معنایند. اغلب فیلمهای نولان در فضای شهری فیلمبرداری میشوند، شخصیتهایش مردان کتپوشاند، رنگها در فیلمهایش ماتاند، صحنههای گفتگو در کلوزآپهای واید با عمق میدان اندک قاببندی میشوند، نولان شیفته مکانهایی است با معماری مدرن.
از نظر زیباییشناسی، نولان طرفدار سایههای عمیق و محرک حافظه، نورپردازی مستندگونه، کار با دوربین روی دست، صحنهپردازی طبیعی و مکانهای واقعی برای فیلمبرداری است. پالتهای رنگی (مجموعه رنگهایی که در فیلم دیده میَشود) وی تحتتأثیر کوررنگی قرمز-سبز است. خودش گفته به شدت تحتتأثیر فیلمهای نوآر است، فیلمهایی که در دهه چهل تا شصت با حضور کارآگاههای خسته و شکستخورده و زنان فتنهبرانگیز و مجموعهای از یأس ناسی از جنگجهانی دوم و لیبرالیسم اوج میگیرند.
اما شاید مهمترین وجه سینمای نولان دستکاری در زمان باشد. نمیتوان فیلمی از نولان را مثال زد که در آن زمان نقشآفرینی نمیکند. حتی در « دانکرک » که به نظر سه داستان موازی با محوریت ماجرای تخلیه ساحل دانکرک در جنگجهانی دوم است، بعدها میفهمیم این سه داستان آنچنان هم موازی نبودند، بلکه در زمانهای مختلف رخ میدهند و این تلقین به ما انتقال داده میشود که آنان همزمان با یکدیگر رخ دادهاند.
در واقع واژه «تلقین» هم بخشی از سبک فیلمسازی نولان است تا مخاطب در هزارتوی روایی او گیر کند. نمونه جذابش سکانس اسیر شدن قهرمان «بینستارهای» در یک سیاهچاله است تا او در آینده، گذشته را ببیند و سر شما سوت بکشد.
نولان اولین بار در فیلم کوتاه «دودلبگ» بازی با زمان و مکان و با روایتهای مخدوششده را آزمایش کرد، جایی که مرد کشنده حشرات در چرخشی داستانی خود قربانی کشندهای بزرگتر از خویش میشود. همان دمپایی مرگبار در ابعاد بزرگتر بر سرش نازل میشود و تمام. این روایتی از سال ۱۹۹۷ است.
شاید هنوز برخی از مفاهیم درس هندسه در یادتان مانده باشد. «نوار موبیوس» یکی از آن مفاهیم جذاب درسی بود، حتی وجه کاردستی هم داشت، نواری شبیه به علامت بینهایت که اگر خودکار را روی آن حرکت میدادیم هیچگاه خط ترسیم شده در نقطهای قطع نمیشد. هر کاری میکردید باز به نقطه آغازین بازمیگشتید. فیلمهای نولان الهامات خود را نمونههای سادهای چون نوار موبیوس میگیرند، برای همین شما با وجوه ناممکن، پارادوکسهای بصری و ساختار موزاییکی مواجهه میَشوید. حالا چیزی ساده گیجتان میکند و جذابیت ماجرا همینجاست. شما در قامت کاشف وارد دنیای نولان میشوید.
حالا اگر ریاضی چندان دلخوشی ندارید، اینجا فرصت کف «زیبایی ریاضیات» را پیدا میکنید. مثلاً در ریاضی شی ناممکنی است به نام «پلکان پنروز». این پلکان گونهای از مثلث پنروز است، ترسیمی دو بعدی از پلکانیاست که پلههایش در حین بالا آمدن یا پایین رفتن، چهار پیچ ۹۰ درجه را متحمل میشوند و در عین حال یک چرخه پیوسته را تشکیل میدهند، به گونهای که شخص همواره از پلکان بالا میرود؛ ولی به ارتفاع بالاتری نمیرسد. نولان از این شی ناممکن در «تلقین» استفاده کرده است. در «بین ستارهای» هم از مفهومی پیچیده به نام تسرکت بهره برده است، تسرکت یک ابرمکعب چهاربعدی است، شی که از تماشایش سرگیجه خواهد گرفت.
مضامین محبوب نولان چیست؟
آثار نولان کنکاشی در مباحث وجودی، اخلاقی و معرفتشناختی مانند تجربه ذهنی، تحریف حافظه، اخلاق انسانی، ماهیت زمان، علیت و ساخت هویت شخصی است. نولان درباره دیدگاه ذهنی (سوبژکتیو) گفته «مجذوب درک ذهنی انسان از واقعیم، اینکه همه ما در یک نقطهنظر بسیار منحصربهفردی گیر کردهایم، چشماندازی واحد که همه در مورد واقعیتی عینی بودنش موافقیم. و فیلم راهی است که سعی میکنیم چیزها را از نقطهنظر یکسانی ببینیم.»
فیلمهای نولان به شکل قابلتوجهی مبهماند و اغلب فیلمسازیاش به معماری شباهت پیدا میکند. با این حال خودش میگوید از افشای ابهامات فیلمهایش اجتناب میکند تا مخاطبان بتوانند خود دست به تفسیر فیلمها بزنند. تام شون، منتقد فیلم، از همین نظر آثار نولان را «تریلرهای معرفتشناختی» توصیف میکند. تریلر گونهای سینمایی است که هدفش تهییج مخاطب است، سینمایی که قرار است آدرنالین خون شما را بالا ببرد. حالا در فیلم نولان وجه هیجانانگیز ماجرا ابعاد فلسفی مییابد، همان نقطهای که پیش از نولان کوبریک بدان دست یافته بود.
فارغ از اینکه فیلمهای نولان نگاهی به فساد و دسیسه دارد؛ اما شخصیتهای فیلمهایش غالباً دچار اضطراب، وسواس و ابهام در اخلاقاند و با ترس و اضطراب، تنهایی، گناه، حسادت و حرص روبهرو میشوند. اگر فیلم «تلقین» را به یاد داشته باشید میتوانید خوب درک کنید چگونه شخصیت اصلی فیلم بار گناه مرگ همسرش را به دوش میکشد و در برابر شخصیت زن مقابلش وضعیت مغشوشی دارد. او بین خیانت و وفاداری در نوسان است، دوتایی که با موضوع مرگ و زندگی نیز گره میخورد یا حتی انتقام و بخشش. این دوتاییها شکلی از ابهام را میآفرینند که بخش اساسی فلسفه اخلاق به حساب میآیند و ما در زندگی روزمره مدام بدان دچار میشویم. در برخی از فیلمهای نولان حتی شخصیت مثبت و منفی تصاویر آینهای یکدیگر میشوند، همانند فیلم «تلقین» یا سری «بتمن».
برجستهترین درونمایه آثار نولان مفهوم زمان است. تمام فیلمهای او با مفهوم ساختاری با زمان رابطه عجیبی میسازند. اگر «تلقین» را ندید، توصیه به دیدنش میکنیم، جایی که شما نه تنها زمان در هم تنیده و پیچیده را تشخیص نمیدهید که مکان هم از شکل خارج میشود. دنیای تودرتویی فیلم، شاید با تکیه بر مفهوم فیزیکی و هستیشناختی با عنوان «دنیاهای موازی» در فیلم به خوبی به تصویر کشیده میشود؛ البته در انباشتی از هیجان.
زمان در آثار نولان محصول مطالعات قوانین فیزیک و نظریه نسبیت عام انیشتین است. زمان در آثار نولان آنتاگونیست فیلم یا همان شخصیت بد معرفی میشود.
پرسشهای هستیشناختی در مورد ماهیت و وجود نیز نقش عمدهای در آثار نولان دارند. شخصیتهای فیلمهایش همواره دچار بحران وجودی میشوند و هویت خود را مخدوش و آشفته مییابند. از همین روست که در آثار نولان دنیای واقعی (یا عینی) اهمیت کمتری پیدا میکند و این واقعیت ایجاد شده (یا ذهنی) است که مهم میشود.
مهم این است که شما به چه چیزی فکر میکنید. تاد مکگاوین، نویسنده کتاب «کریستوفر نولان افسانهای» استدلال میکند که نولان نخستین فیلمسازی است که خود را کاملاً به توهم رسانه اختصاص داده و او را فیلمسازی هگلی نامیده است. حالا قصد نداریم چندان وارد ماجرای هگل شویم؛ اما همه چیز به جای برمیگردد که آنچه ما میبینیم با آنچه در بیرون از ذهن ما وجود دارد، تفاوت شگرفی است.
فیلمهای نولان چگونه جهان را تفسیر میکنند؟
آثار نولان غالباً به عنوان تفسیرهای مهم اجتماعی و سیاسی تلقی میشوند و از همین لحاظ پای فلاسفه را به نقد آثارش باز کرده است. ژیژک، فیلسوف مشهور اسلوونیایی گفته «شوالیه تاریکی» نولان نشان میدهد بلاکباسترهای هالیوودی میتوانند «شاخصهای دقیق مخمصههای ایدئولوژیک جوامع ما» باشند.سهگانه «شوالیه تاریکی» کنکاشی در آشوب، تروریسم، تشدید خشونت، اختلاس، سودمندی، نظارت گسترده و درگیری طبقاتی است. قوس شخصیتی بتمن از یک مرد بهسوی «چیزی بیش از یک مرد» است شبیه به ابرانسان نیچه است. این مجموعه همچنین ایدههایی از شکوه فلسفی روش سادهتر و ابتداییتر زندگی و مفهوم اراده عمومی ژان ژاک روسو را بازتاب میدهد.
داگلاس کلنر، نظریهپرداز این مجموعه را تمثیلی مهم در مورد دوران بوش و دیک چنی میداند که مضمون فساد دولت و عدمحل مشکلات اجتماعی و نمایشهای سینمایی و نمادپردازیهای مربوط به ۱۱ سپتامبر را برجسته میکند.
در سال ۲۰۱۸، مجله محافظه کار The American Spectator مقالهای با عنوان «در جستجوی کریستوفر نولان» منتشر میکند و مینویسد «همه فیلمهای نولان، ضمن حفظ وطنپرستی قدرتمند، در سطح زیرین آبهای تیره و تار فلسفه فرومیرود، و برخی از این عمیقترین تقلاهای انسانی در عصر متأسفانه پسامدرن ما را جستجو میکند.»
این مقاله همچنین بیان میکند که دانکرک از کار نمایشنامهنویسان ابزوردیستی چون ساموئل بکت و رمانهای تیره و تار فلاسفه اگزیستانسیالیسم، آلبر کامو و ژان پل سارتر نشأت گرفته است؛ هر چند خود نولان گفته هیچکدام از فیلمهایش قرار نیست سیاسی باشند.
نولان از چه کسانی الهام میگیرد؟
نولان از نقاش مشهور هلندی موریس اشر به عنوان منبع الهام و ایده در کارهایش یاد کرده است. خودش میگوید «من به شدت از موریس اشر و نقطه اتصال جذاب یا محو شدن مرزهای میان هنر و علم یا هنر و ریاضیات الهام گرفتهام.» دیگر منبع الهام او خورخه لوئیس بورخس، نویسنده آرژانتینی است. خودش فیلم «مومنتو» را «پسر عموی عجیب» «یادبود فیونه» میداند و گفته است «خیال میکنم نوشتههای بورخس بهطور طبیعی و به خودی خود معطوف به یک تفسیر سینمایی است؛ چون تماماً کارایی و دقت است، استخوانهای برهنه یک ایده.»
فهرست فیلمسازانی که بر سبک سینمایی نولان تأثیرات داشتهاند، شاید خود شکلی از مطالعه تاریخ سینما باشد: استنلی کوبریک، مایکل مان، ترنس مالیک، اورسون ولز، فریتز لنگ، نیکلاس روگ، سیدنی لومت، دیوید لین، ریدلی اسکات، تری گیلیام و جان فرانکنهایمر فیلمسازانی هستند که ردپاهایشان در سینمای نولان دیده میشود.
فیلمهای مورد علاقه نولان شامل بلیدرانر (۱۹۸۳)، جنگ ستارگان (۱۹۷۷)، مردی که میخواست شاه باشد (۱۹۷۵)، لارنس عربستان (۱۹۶۲)، محله چینیها (۱۹۷۴)، ۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی (۱۹۶۸)، ویدنیل و من (۱۹۸۷) میشوند. در سال ۲۰۱۳ مجموعه کریتریون فهرستی از ده فیلم مورد علاقه نولان را در کاتالوگش منتشر کرد که شامل فیلمهای ضربه (۱۹۸۴)، ۱۲ مرد خشمگین (۱۹۵۷)، خط نازک قرمز (۱۹۹۸)، وصیتنامه دکتر مابوزه (۱۹۳۳)، زمانبندی بد (۱۹۸۰)، کریسمس مبارک آقای لارنس (۱۹۸۳)، برای همه انسانها (۱۹۸۹)، زندگی بدون توازن (۱۹۸۲)، آقای آرکادین (۱۹۵۵)، و حرص اریک فون اشتروهام (۱۹۲۴) بود. او همچنین از طرفداران فیلمهای جیمز باند است و از آنها به عنوان «منبع عظیمی الهام» یاد کرده است.
عادت نولان در به کارگیری داستانهای غیرخطی از تأثیر رمان واترلند گراهام سویفت است. نولان همچنین تحتتأثیر زبان بصری فیلم دیوار پینکفلوید (۱۹۸۲) و ساختار پالپ فیکش (۱۹۹۴) است و خودش گفته «مجذوب آنچه تارانتینو انجام داده» شده است. دوزخ دانته، جنگل سری ماکس ارنست و فیلمهای اورفئوس (۱۹۵۰)، بندر (۱۹۶۲)، سرویس مخفی اعلیحضرت (۱۹۶۹) و زابربسیکی پوینت (۱۹۷۰) دیگر الهامبخشان فیلمساز انگلیسی بوده است.
در زمان اکران «بینستارهای» وی به تعدادی از آثر ادبی از جمله «پختستان» اثر ادوین ابوت ابوت، «کارخانه زنبور» اثر ایان بانکس و «چینخوردگی در زمان» اثر مادلین انگل اشاره کرده بود. در «دانکرک»، نولان گفته از کارهای رابرت برسون و فیلمهایی چون تعصب (۱۹۱۶) و طلوع (۱۹۲۷) و همچنین مزد ترس (۱۹۵۳) الهام گرفته است.