1- امیر مومنان در جنگ جمل، آنجا که پرچم را به دست فرزندش محمد حنفیه میسپرد، فرمود «تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ... کوهها حرکت میکنند اما تو پا برجا باش. دندانهایت را به هم بفشار. جمجمهات را به خدا بسپار. پایت را در زمین محکم و استوار کن». سپس فرمود «اِرْمِ بِبَصَرِکَ اَقْصَی الْقَوْمِ. چشمت را به دورترین صف دشمن بدوز». امیر مومنان (ع) همواره از کوته نظری و نگرش نوک دماغی پرهیز میداد و اینجا هم از فرمانده میدان میخواست نگاهش در خط مقدم (پیاده نظام) دشمن متوقف نماند و تا خیمه فرماندهی دشمن عمق پیدا کند.
2- نظم جهانی جدیدی در حال وقوع است. غرب ، هراسان از انتقال محور جهانی قدرت، به تحولات غرب و شرق آسیا چشم دوخته است. سارکوزی رئیسجمهور اسبق فرانسه دو ماه قبل گفت «محور جهان در حال عبور از غرب، به شرق یعنی آسیاست. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما حالا به هیچ وجه مسلط نیستیم. روی کارآمدن ترامپ، علت وخیم شدن شرایط غرب نیست، بلکه نشانه آن است». قبل از او، جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا تصریح کرد «تحلیلگران از مدتها پیش درباره پایان نظم تحت رهبری آمریکا و ظهور قرن آسیایی سخن گفتهاند. این اتفاق الان پیش چشم ما در حال وقوع است. شیوع بیماری کرونا ، نقطه عطفی برای تغییر توازن قدرت از غرب به شرق است».
3- پیش از این دو سیاستمدار اروپایی، «ولفگانگ ایشینگر» رئیسکنفرانس امنیتی مونیخ، به ایندیپندنت گفته بود: «جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده تا نظم جهانی جدیدی را شکل دهند... دولت آمریکا ممکن است به منزله کاتالیزور [شتابدهنده] عمل کند. در دوره جدید، بازیگران غیرغربی، امور بینالمللی را شکل میدهند. برخی از اساسیترین ارکان غرب و نظم جهانی تضعیف شده. ناکامی در پاسخ به درگیری سوریه و اوکراین، ضعف ما را آشکار و زمینه را برای پُر کردن خلأ توسط کشورهایی مانند ایران و روسیه فراهم کرد». این تحلیل خانم موگرینی معروف است که به «دیولت» گفت «قدرت رهبری آمریکا در حال زوال است. من هرگز آمریکا را تا این حد بیثبات و قطبی شده ندیده بودم».
4- شکست در مقابل جبهه مقاومت در جنگ عراق و سوریه و لبنان و فلسطین، کمر آمریکا را با خسارتی بالغ بر هشت هزار میلیارد دلار شکست. تصور این بود که انقلاب اسلامی با دو جنگ جهانی چهارم و سوم (تعبیر استراتژیستهای غرب برای جنگ افغانستان و عراق، و سپس جنگ نیابتی در عراق و سوریه) فرو میپاشد یا منفعل میشود. اما ایران با وجود فروپاشی بلوک شرق و انفعال روسیه و چین، ترمز آمریکا را کشید و به این دو کشور جرئت مواجهه اقتصادی، امنیتی و ژئوپلتیک با آمریکا را داد.
5- از نگاه طراحان اتاق جنگ دشمن، تنها راه محتمل مهار ایران که حتی مقابل تحریمهای فلجکننده و فشار حداکثری منفعل نشد، بیثباتسازی و گرفتار کردن در داخل است. این ماموریت را طیف غربگرا از طریق «تحریف نظری» و «تخریب میدانی» (خرابکاری و اخلال در کارکرد نظام مدیریتی) انجام میدهند. این طیف، نگاه اجارهای به حمایت از دولت داشت، اما اکنون در ماههای پایانی آن، ابایی ندارد که دولت را در جهت انجام ماموریت قربانی کند؛ شبیه کاری که سمیر جعجع و ولید جنبلاط در لبنان کردند. سوابق جنایت و خیانت این دو را همه میشناسند. آنها همواره حامیان دولت غربگرای حریری بودهاند اما ضمن برپایی آشوب به بهانه گرانی، نخستوزیر متحد خود را مجبور کردند استعفا دهد. حریری هم در این خیانت همراهی کرد و به مثابه یک مهره سوخته و تاریخ مصرف گذشته استعفا داد. البته ماموریت اصلی مزدوران غرب، کشاندن لبنان در کام جنگ داخلی دوباره بود که با درایت و بصیرت دبیرکل حزبالله ناکام ماند. جنگ داخلی پانزده سال (۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ میلادی) به طول انجامید و طی آن 150 هزار نفر کشته و صدها هزار نفر آواره یا ناچار از ترک لبنان شدند.
6- اواخر مهر پارسال، اعتراضات خیابانی در لبنان شکل گرفت. برخی اضلاع طیف 14 مارس که متهم اول فساد و ناکارآمدی دولت هستند، کوشیدند در آتش آشوب و بیثباتی بدمند. اما سید حسن نصرالله بهجای گروکشی و سوار شدن روی موج اعتراضات، آب بر آتش فتنه ریخت و گفت «باید مسئولانه سخن گفت. همه باید در برابر شرایط خطیر کشور مسئولیتپذیر باشند. برخی میخواهند از مسئولیت شانه خالی کنند. این، نشانه فقدان عِرق ملی و ارزشهای اخلاقی و انسانی در قبال سرنوشت مردم است... شایسته نیست برخی که در همه دولت ها حضور داشتند، اکنون سوار بر موج شده و مطالبه مبارزه با فساد کنند. با بحران جدی درخصوص عدم اعتماد مردم به مقامات مواجهیم. از کنارهگیری دولت حمایت نمیکنیم و دلیل آن هم این است که امکان ندارد دولت جدید طی یک سال تشکیل شود... اگر وقت آن برسد که حزبالله به خیابان بیاید، ما را در خیابان خواهید دید و همه معادلات تغییر خواهد کرد. آن وقت تا زمانی که اهداف محقق نشود، تجمعات را ترک نمیکنیم». با این حال، حریری آبان 98 استعفا کرد و به جای وی، حسان دیاب و سپس مصطفی ادیب مامور تشکیل کابینه شدند. اما آن دو هم تحت فشار خارجی استعفا دادند و وضعیت بیدولتی برای 11 ماه ادامه یافت. پیشبینی سید حسن نصرالله کاملا درست بود؛ هر چند او بیش از هرکس نسبت به سوء مدیریت دولت طی سه دهه گذشته معترض بود، اما نگذاشت کسی بنزین روی آتش دشمن ساخته بریزد. این رفتار حکیمانه، از فرمانده شجاع و نافذالبصیرهای صادر شد که «تزیپی لیونی» وزیر خارجه اسبق رژیم صهیونیستی دربارهاش گفته بود «هرگاه نصرالله سخنرانی میکند، ما در اسرائیل خود را میبازیم».
7- ایران، نه عراق است و نه لبنان. اما پایتخت مقاومت است و به همین دلیل، دشمن منفعل و نگران از سرنوشت غربگراها، مجبور است به برخی «لیبرال- داعش»ها دستور خودزنی بدهد؛ فشار به دولت برای استعفا. این همان کاری است که مدعیان حمایت از خاتمی، با شعار عبور از خاتمی و خروج از حاکمیت در آخر دولت اصلاحات مرتکب شدند. عایدی دشمن چیست؟ ایجاد بیثباتی سیاسی و مدیریتی وسط جنگ اقتصادی، مظلومنمایی به نفع طیف غربگرای متهم سوءمدیریت و مورد اعتراض مردم است، ممانعت از انباشت عبرتهای اعتماد به دشمن، و متهم کردن نظام به اینکه نگذاشت دولت کار کند، و... سناریوهای بعدی.
8- افراطیون مدعی اصلاحطلبی سه سال قبل با پروژه «تَکرار» در انتخابات، ادعا میکردند «ما تضمین وعدههای روحانی هستیم». حتی تیتر زدند که منتقدان دولت، دنبال پروژه «عبور از روحانی» هستند اما پس از دیدن افول شدید محبوبیت آقای روحانی و معترض شدن مردم، جا خالی دادند و عملیات روانی استعفا را پیش کشیدند. آنها همانها هستند که وقیحانه، آقای روحانی و دولتش را «نامزد و دولت اجارهای» خوانده بودند و اکنون در ماههای پایانی، نگاهی تاریخ مصرف گذشته داشتند. در مسئولیت نشناسی و غیر قابل اعتماد بودنشان، همین بس که مسئولیت قصور و تقصیرهای خود را نمیپذیرند و حتی حاضرند دولت را قربانی کنند، بلکه بتوانند از موقعیت بدهکار و متهم، به موقعیت پرسشگر و طلبکار(!) منتقل شوند. آنها با دادن آدرس اعتماد به آمریکا، در حق مردم خیانت کردند. در عین حال، با وجود عهدشکنی آمریکا، خواستار مذاکره مجدد شدند و در نشریه حزب اعتماد ملت نوشتند حتی اگر لازم باشد مثل رئیسجمهور صربستان تحقیر شویم و مثل برّه و برده مقابل ترامپ بنشینیم، عقلانی است(!) و همزمان، دروغ «مذاکره پنهانی» را که جعل نشریه کذاب کویتی (مثل خودشان وابسته به آمریکا) بود، باز نشر کردند تا القا کنند نظام دنبال مذاکره است.
9- ماموریت آنها یکی بیشتر نیست. همان که «اکبر- گ» از افراطیون مدعی اصلاحطلبی (عضو «اتاق فکر فتنه سبز در خارج» و همکار سابق حجاریان و علوی تبار در تروریسم رسانهای) چند ماه قبل فاش کرد: «ما کارمندان دولتهای راست افراطی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. ما کارمند رسمی بخش پروپاگاندای دولت ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی هستیم. وظیفه ما وحشتافکنی در ایران است تا با فروپاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و... هستیم؛ نه، ما فقط کارمند پروپاگاندای دولتهای راست افراطی هستیم. تلویزیون، مال بنسلمان است و «منبع معتبر» هم کسی جز خود او نیست... ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریمهای تاریخ نتوانست با ایران انجام دهد، ما موظفیم انجام دهیم».
10- ما با طیفی طرفیم که از وزیر و معاون وزیرش گرفته تا نماینده مجلس و صدها روزنامهنگارش، پس از سالها خیانت، به دامن انگلیس و آمریکا و فرانسه و آلسعود پناه بردند و با هدایت کارفرمایان، در آشوب سال 88 و خیانتهای بعدی نقشآفرینی کردند. آنها دو دهه قبل هم وقتی عملکرد دولت و مجلس مدعی اصلاحات، مردم را ناراضی کرد، دم از خروج از حاکمیت زدند و مدعی شدند دولت اختیارات ندارد؛ حتی خاتمی را اردک لنگ خواندند و خواستار عبور از او شدند. با این وجود، بیست سال بعد، مجددا وعدههای عوامفریبانه دادند و خسارتهای بزرگ را به کشور وارد کردند. آیا هدفی غیر از اجرای نقشه «نقطه جوش» (انباشت ناکارآمدی و نارضایتی) داشتند؟ چرا طابق النعل بالنعل بعثیهای عراق و فالانژیستهای لبنان رفتار کردند؟!
11- رهبر انقلاب در نگاهی دوراندیشانه، استیضاح و برکناری دولتمردان در ماههای پایانی دولت را به صلاح کشور و مردم نمیدانند. همچنانکه در ماههای پایانی دولت دهم (دولت آقای احمدینژاد) صلاح نمیدانستند و دیدیم که ماجرای تلخ استیضاح وزیر رفاه و کار در بهمن 1391، آوردهای جز تلخکامی برای مردم نداشت. اردیبهشت ماه امسال هم شاهد برکناری وزیر صمت توسط خود رئیسجمهور بودیم که خروجی آن، چیزی جز بیثباتی و معطلی پنج ماهه و سرریز نتایج منفی آن در بازار نبوده است. برکناری دولتمردان در ماههای پایانی، نتیجهای جز فرصتسوزی شش تا دوازده ماهه نخواهد داشت.
12- قطعا دشمن سرگرم جنگ اقتصادی و سیاسی (و رسانهای در بستر رهای فضای مجازی) است. اما آنچه به اقدام دشمن، اثر و ضریب میدهد، ندانمکاری داخلی در کنار اختلالهای عمدی است. برای نیروهای انقلابی هم مثل مردم، تحمل برخی بیتدبیری و سوءمدیریتها سخت است. آنها پیش و بیش از همه، نسبت به این رویکردهای غلط هشدار دادند و اکنون آن نگرانی، عمومی شده است. حتی دولتمردانی که مقامات آمریکایی را مودب و قابل اعتماد و امضایشان را تضمین میدانستند، آنها را لعنت میکنند. اکنون فراتر از دو رویکرد خلاف مصلحت (کنار زدن دولتمردان یا انفعال مطلق)، مسیر سومی را میشود رصد کرد که با وجود همه دشواریهایش، به مصلحت نزدیکتر است. اهتمام به همدلی و کمک برنامهای به دستگاههای مختلف دولتی در کنار مطالبهگری و نقد منصفانه. جریان انقلابی، با وجود داشتن انتقادات جدی، میتواند برنامههای همدلانه موردی را با هر یک از وزارتخانهها و مدیریتهای اقتصادی در جهت کاهش مشکلات تعریف کند و به سالم فرود آمدن هواپیمای دولت در ماههای پایانی کمک رساند. باید حتیالمقدور، بین دولت و طیف سیاسی خواستار عبور از آن، فاصلهگذاری کرد و ضمن حفظ ثبات سیاسی و اجرایی، میدان مانور را از نفوذیهای دشمن گرفت.
محمد ایمانی