تعداد مبتلایان به بیماری کووید ۱۹، به مرز نگرانکنندهای رسیده و تعداد فوتیها در روز گذشته به عدد ۱۷۹ رسیده است. از سوی دیگر، یک مسئول حوزه بهداشت و درمان اعلام کرده که تنها در دو هفته گذشته، ۱۶۳ دانشآموز و ۴۸ معلم به ویروس کرونا مبتلا شدهاند. فرمانده ستاد مقابله با کرونا در شهر تهران، دائما از وضعیت وخیم شهر تهران گزارش میدهد و حتی اعلامشده میزان همهگیری کرونا از موج گذشته و به دریایی طوفانی مبدل گشته است. همه اینها در حالی است که تا پیش از تابستان، بحران شیوع کرونا در کشور رو به کاهش بود و رکوردهای خوبی در این زمینه به نام ایران اسلامی به ثبت رسیده بود. اما چرا به این وضعیت رسیدیم و چه باید کرد؟
یک. در حال حاضر، ایران کشور دوازدهم دنیا درزمینهٔ تعداد مبتلایان به کرونا از ابتدای شیوع این بیماری است اما از منظر تعداد فوتیها در یک روز، یکی از پنج کشور بحرانی دنیاست. این در حالی است که از منظر جمعیت ایران در پله نوزدهم ایستاده و این یعنی نرخ ابتلا و تلفات کرونا در ایران، از میانگین جهانی بالاتر است.
دو. پیشازاین نیز در اوایل دوره همهگیری کرونا، در نقد برخی سیاستهای کلان دولتی در برابر کرونا نوشتم که این شعار که «ما کرونا را شکست میدهیم» بیمعناست؛ کرونا که دیر یا زود از جامعه ما و سایر جوامع جهان رخت بر خواهد بست و این طبیعی است. ما باید دقیقا بگوییم «کرونا را به چه قیمتی شکست میدهیم؟!» به قیمت از میان رفتن ۲۴ هزار نفر از شهروندانمان، به قیمت کوچکتر شدن سفرههای زندگی طبقات ضعیف و حتی متوسط، به قیمت بیکار شدن انبوهی از شاغلان یا به قیمت افت بیشازپیش کیفیت آموزش در مدارس و دانشگاهها؟
سه. به نظر میرسد وزارت بهداشت مصمم است به وظیفه خود در حوزه مقابله با کرونا عمل کند، اما برخی مصلحت سنجیهای نابخردانه در دولت مانع از آناند. مهمتر از این مسئله، بلاتکلیفی و سردرگمی متولیان پس از گذشت هفت ماه از آغاز دوره شیوع کروناست. آنقدر هرروز دستورالعملها تغییر میکند که بسیاری از شهروندان نمیدانند صبح شنبه پیشرو، باید حضورا به محل کار خود مراجعه کنند یا دورکار باشند، نمیدانند طرح ترافیک تهران به قوت خود باقی است یا لغو شده و هنوز معلوم نیست برخی اماکن و مراکز عمومی در چه وضعیتی قرار دارند؟
چهار. از وزیر محترم آموزشوپرورش پیرامون ابتلای دانشآموزان و کادر آموزش به کووید ۱۹ سؤال شده است؛ پاسخ آقای وزیر قابلتأمل است: «همانطور که ممکن است افرادی که براثر کرونا درگذشتهاند؛ کارمند، کارگر و کاسب باشند، امکان دارد، معلم هم باشند، اما گزارشی نداریم مبنی بر اینکه بازگشایی مدارس تأثیری در شیوع کرونا داشته یا حادثهای به خاطر بازگشاییها اتفاق افتاده باشد.» وزیر آموزشوپرورش در پاسخ به این سؤال که پروتکلهایی به مدارس ابلاغشده تا دانشآموزانِ خانوادههایی که در میان اعضای خانوادهشان شخص مبتلا یا مشکوک به کووید ۱۹ دارند، تا سههفته به مدرسه نیایند، اما بعضا تماسهایی از سوی برخی معلمان گرفتهشده و گلایه دارند که چرا دانشآموزانی که خود و برخی اعضای خانوادهشان مشکوک به بیماری هستند، به مدرسه میآیند؟ گفت: «بله همینطور است، نباید کسی که اینگونه شرایطی دارد به مدرسه بیاید.»
این نحوه پاسخگویی تنها یک معنا دارد و آنهم اینکه یک مسئول ارشد کشور میخواهد مسئله را از سرخود باز کند. اولا مگر تمام کسانی که ناقل بیماری هستند خودشان میدانند که بخواهند مراعات کنند، ثانیا باید به ایشان گفت اگر راهحل شما برای جلوگیری از انتقال بیماری در مدارس آن است که افراد مشکوک خودشان نیایند، پس شما دیگر چرا مسئول شدهاید و نقش حاکمیت چیست؟ این دقیقا مانند آن است که وزیر راه و شهرسازی در پاسخ به گرانی شدید مسکن، راهحلش این باشد که مردم مسکن نخرند!
پنج. یک مسئول ارشد در وزارت بهداشت اعلام کرده که تنها ۱۵ درصد دانشآموزان به مدرسه میروند. شرایط نیمهحضوری فعلی، هم نقاط ضعف و ناکارآمدیهای شیوه غیرحضوری در آموزش را دارد و هم از سوی دیگر، عاملی برای شیوع بیشتر بیماری است. ممکن است پرسیده شود پس راهکار چیست؟ آیا باید همهچیز را تعطیل کنیم؟
شش. تعطیلی سراسری در دستور کار نیست و عقلانی هم نیست، اما مدیریت بلاتکلیف هم چاره کار نیست. در موج اول بیماری کرونا، اعلامشده بود که کارکنان دولت، بهجای ساعت ۱۶، میتوانند ساعت ۱۴ محل کار خود را ترک کنند. گویی مسئول تصمیم گیر در این حوزه میخواست فقط حرف مسئولان بهداشتی کشور را زمین نزده باشد!
در مسائل دیگر همچون برگزاری کنکور، دور دوم انتخابات مجلس، بازگشایی مدارس و دانشگاه و اماکن عمومی و در دهها مورد دیگر نیز مشابه این وضعیت را داشتهایم. درست است که تعطیلی به اقتصاد و معیشت مردم صدمه میزند، اما متوجه باشیم که طولانی شدن روند بیماری و به درازا کشیدن تبعات آن، قطعا خطرناکتر است. برخی از کشورها که از ما وضعیت وخیمتری هم داشتند، با مقررات بسیار سختگیرانه و نظارت مستمر، توانستهاند این بیماری را تا حدی کنترل کنند که امور اداری و اقتصادی کشورشان تقریبا به حال عادی بازگردد. اما ما هنوز درگیر موج دوم و سوم کرونا هستیم و معلوم نیست چند موج سهمگین دیگر، انتظار ما را میکشد.
هفت. در همان روزهای نخست شیوع کرونا، ژاپن بهعنوان کشور میزبان المپیک در هماهنگی با مسئولان این رویداد جهانی، مسابقات را بیش از یک سال به تعویق انداخت. حال تصور کنید چنین مسئلهای به برخی مسئولان ما محول شده بود، تصور من از وضعیت احتمالی این است:
ابتدا اعلام میشد که ما طبق روال قبل، المپیک را برگزار میکنیم. در مرحله دوم و با به صدا درآمدن زنگ خطر، مسابقات را برای دو هفته به تعویق میانداختند. پسازآن و با رسیدن موعد دوهفتهای، بحث بر سر تعویق یا عدم تعویق بالا میگرفت و احتمالا مجلس به دولت فشار میآورد که دوباره مسابقات عقب بیفتد، دولت هم احتمالا موافقت میکرد، اما یکباره اعلام میکرد مسئله تعویق منتفی است و همه ورزشکاران باید در مسابقات حضور یابند. نهایتا هم این بلاتکلیفی تا چند روز مانده به برگزاری المپیک باقی میماند و ورزشکاران بختبرگشته نمیدانستند بالاخره چه باید بکنند!
هشت. طبق برخی تعاریف، دانش مدیریت، علم تطبیق سریع و کمهزینه با تغییرات است. علاوه بر درایت، مدیریت نیاز به شجاعت دارد. اگر لازم است تصمیمهای سختگیرانهای اتخاذ شود، بهتر است هرچه زودتر اتفاق بیفتد.