امضای توافقنامه ننگین صلح میان شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس با رژیم اشغالگر صهیونیستی از جهات مختلف قابل بررسی است.
گرچه ممکن است امضای اینگونه توافقنامهها در کوتاه مدت اثرات ضعیف روانی سیاسی بخصوص برای دستان خالی دولت ترامپ در شرایط ویژه و پیش روی انتخابات ریاست جمهوری در عرصه سیاست خارجی ایجاد کند و سرپوشی بر شکستهای متعدد داخلی و خارجی دولت آمریکا بگذارد اما با بررسی وضعیت سیاسی و مولفههای قدرت در محیط بین الملل بویژه منطقه غرب آسیا و البته تجربه چند سال اخیر در خواهیم یافت امضای این گونه توافق نامهها توسط دولتهای فاقد مشروعیت و عاری از عناصر و ابزار واقعی قدرت با اجرای آن مسیر بسیار متفاوتی را طی خواهند کرد.
شیخ نشینهای خلیج فارس گرچه با تکیه بر سرمایه عظیم نفتی که در اختیار دارند میتوانند در بخش تزریق پول و تا حدودی اثرات لجستیکی وخرید سلاح در هماهنگی و همراهی با سیاست های خصمانه غرب بر علیه ملتهای منطقه اقدام نمایند اما به دلایل متعدد هرگز تمام کننده و پیروز میدانی که در آن به اختیار یا به اجبار دولت های فرامنطقه ای قدم گذاشتهاند نخواهند بود!
دوری پادشاهیهای عربی خلیج فارس از نگاه تاریخی افکار عمومی مردم این کشورها نسبت به موجودیت رژیم صهیونیستی و عدم درک درست از خواست ملتهای مسلمان و عربی، عمق استراتژیک بسیار ضعیف، فقدان ارتش قدرتمند و نیروی رزم اثرگذار، جدایی دولت های مرتجع از ملت ها و سرکوب آنها و بحران مشروعیت در این کشورها سبب شده است تا از آنان همانطور که رییس جمهور تروریست آمریکا گفته است صرفاً به عنوان گاو شیرده در معادلات منطقهای و بین المللی سوء استفاده شود.
بنابراین در میدان شرارتها و تنشهای منطقهای همانند ویرانی سوریه و جنگ تحمیلی بر علیه ملت یمن و نیز درگیری ملت فلسطین و عزم آنها برای باز پسگیری سرزمین خود همچنان که گروههای مقاومت فلسطینی تاکید کردهاند هرگز نقش تعیین کنندهای نخواهند داشت.
علاوه بر این؛ وجود قدرتهای منطقه ای و پر نفوذ همانند جمهوری اسلامی ایران به عنوان محور جبهه مقاومت در منطقه و نیز اشتراک منافع و ائتلاف قدرتهای بزرگ با جبهه مقاومت همانند روسیه و حرکت در جهت مغایر با اهداف ائتلافهای غربی با شیوخ خیانت کارحاشیه خلیج فارس و شکست تمامی سیاستهای تجویز شده از کاخ سفید موید این مهم است که توافق نامه صلح علی رغم تاریخی خواندن آن توسط ترامپ نمیتواند موفقیت واقعی و دراز مدتی را برای رژیم صهیونیستی و یا دولتهای وابسته و مرتجع ایجاد کند، چراکه بازیگران اصلی منطقه دیگر غرب به رهبری ایالات متحده نیست و مسیر آینده غرب آسیا قطعا از ائتلاف شرق خواهد گذشت.
مضافاً با امضای قرارداد و تفاهم نامه همکاریهای 25ساله میان چین و ایران، اضافه شدن قدرت بزرگ نظامی و اقتصادی همانند جمهوری خلق چین، حضور آن در منطقه و همراهی با سیاستهای ائتلاف شرق را شاهد خواهیم بود که تغییرات بسیار عمیق تر و پر اهمیتی را رقم خواهد زد و این نمایشهای فاقد اعتبار لازم را در خود هضم خواهد کرد.
تجربه نیز نشان میدهد سیاست دولتهای مرتجع منطقه همانند سعودی، امارات و بحرین در همراهی با دولت جنایتکار ایالات متحده و حمایتهای آشکار و پنهان از گروه صهیونیستی-آمریکایی پر از شرارت و تروریستی داعش و سایر حوادث و درگیریهایی که میتوانست رژیم صهیونیستی را از رسیدن به نتایج آن بهرمند و خوشحال سازد عملاً نمیتواند موفقیتی برای آنها به همراه داشته باشد.
به همین علت در زمان برگزاری شوی تبلیغاتی ترامپ با گاوهای شیرده خود باز هم بخش زیادی از صحبتها به جمهوری اسلامی ایران اختصاص مییابد چراکه سیاست مداران کاخ سفید به خوبی میدانند مسائل منطقه نه با حضور دو وزیر خارجه دولتهای بی خاصیت امارات یا بحرین بلکه تنها با حضور قدرت تعین کننده منطقه یعنی جمهوری اسلامی ایران و هم پیمانان او میسر است، لذا سایه ایران بر سر این نمایش کاذب کاخ سفید به شدت سنگینی میکرد گرچه حضور نداشت.
نکته آخر و مهم اینکه اگر به تاریخ مراجعه کنیم کارتر نیز سعی داشت با همراهی و خیانت انور سادات حاشیه امنی برای رژیم اشغالگر قدس در پیمان کمپ دیوید ایجاد کند اما امضای توافق نامه سپتامبر 1978 کمپ دیوید، نه کارتر را توانست به کاخ سفید مجددا برگرداند، نه دیکتاتور مصر را از خشم ملت مسلمان مصر نجات دهد و نه حاشیهای امن برای صهیونیستها ایجاد کند.
ننگ خیانت را تا ابد بر پیشانی انور سادات منقش کرد، کارتر نیز شکست خورد، مقاومت فلسطین به راه خود ادامه داد و هر روز در کنار جبهه مقاومت قدرتمندتر شد به گونهای که امروزه پیروزیهای پیاپی برای جبهه مقاومت را بخصوص برای مقاومت فلسطین شاهد و نظاره گریم.