این روزها «گشایش اقتصادی» کلیدواژه پرتکرار رؤسای قوای مجریه و مقننه شده و در جلسه شورای عالی هماهنگی اقتصادی حول آن، بحث و تبادلنظر، صورت میگیرد. همه مردم منتظر این گشایشاند؛ البته گشایشی مطلوب و موردپسند است که اثر ملموس بر سفره طبقه ضعیف و متوسط بگذارد نه آنکه سفره گسترده طبقه مرفه و ۴ درصدی را گستردهتر کند و نهایتا لطف کنند و فاضل طعام را به مستضعفان دهند! مردم به چیزی گشایش اقتصادی میگویند که مرادش، جبران کسری بودجه دولت یا پیشخور کردن مال مردم نباشد؛ گشایش برای زمانی است که «مردم» نفس راحت بکشند نه آنکه دولت بهجای بازگرداندن ارزهای بیزبان، بازهم با پول مردم، جیب سوراخ خود را پر کند. تبادر ذهنی مردم نسبت به وعده دولت برای گشایش اقتصادی چیزی نیست جز، «آنچنان رونق اقتصادی ایجاد بکنیم و آنچنان درآمد مردم سرشار بشود که به یارانه نیاز نداشته باشند.» البته ما بههیچعنوان بنای ناامیدی نداریم و نباید داشته باشیم اما رجاء باید بر مبنای عقل باشد نه وهم! چراکه «من جرب المجرب حلت به الندامه» آزموده را آزمودن خطاست مگر آنکه این بار، همه چشمها، عقلها و زبانهای ناصح امین پای کار بیایند و اجازه خطا به احدی ندهند.
اخبار سیاسی- مبهمگوییها در این عرصه، بازار احتمالات را داغکرده است و هرکسی سعی داشته از ظن خود گشایش را تعیین و تفسیر کند؛ برخی نفت را سر سفره آوردهاند؛ عاشقان برجام و لوایح و خلاصه کلام، غربپرستان، به سمتوسوی FATF رفتهاند؛ برخی بورس را روی بورس نگهداشتهاند و گشایش را هم به آن مربوط کردهاند؛ برخی به جایگزین چینی سوئیفت رسیدهاند؛ اما محل بحث بنده اینکه کدامیک از این احتمالات، مقرون به صحت است، نیست؛ بلکه حرف، بر ضرورت استفاده از تجربههای پیشین در این برهه حساس کنونی است که البته چهل سال میشود که در آن به سر میبریم. بیتعارف بسیاری از تصمیمهای این دولت، کارشناسی نیست و بابت این کارشناسی نبودن، هزینههای سنگینی دادهایم، مثل آبان ۹۸؛ تصمیم بنزینی دولت که به تأیید شورای عالی هماهنگی اقتصادی هم رسیده بود، منجر به اعتراضات و آشوب آبان ۹۸ و کشته شدن حداقل ۲۳۰ نفر از مردم و نیروهای نظامی و انتظامی در یک نگاه و تضعیف حاکمیت و افزایش جسارت آمریکا و نهایتا حمله تروریستی به محبوب دلها، شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در دیماه آن سال شد. معادلات کشور، درهمتنیده است؛ اقتصاد به سیاست، سیاست به فرهنگ و همینطور همه حوزهها به هم مرتبط است. بحث فقط با یک صبح جمعه فهمیدن و خندیدن رئیسجمهور تمام نمیشود؛ سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی قربانی این بیتدبیریها خواهد شد.
همانطور که قوه قضائیه بهجای دزد دزد گفتن باید دزد را بگیرد و برخورد با دزد را رسانهای کند؛ قوای مقننه و مجریه هم بهجای پیشخبر رفتن و بازی با روان جامعه، با کارشناسان امر و نمایندگان متخصص در حوزه مربوطه، این طرح را چکشکاری کنند تا مثل طرح بنزین در ده روز ده اصلاحیه به آن وارد نشود که آحاد جامعه متوجه شوند چه متخصصانی آن طرح را آماده کردهاند!