این روزها دوباره صحبت از برگزاری کنکور و تعیین سرنوشت تحصیلی دانشآموزان پس از 12 سال تلاش است. آزمون سراسری ورود به دانشگاهها سالهاست به قله و هدف نهایی نظام آموزشی کشور تبدیل شده است. طی این سالها هشدارهای زیادی نسبت به اثرات توجه بیاندازه به کنکور و در نتیجه غفلت عمیق از دیگر اهداف نظام تعلیم و تربیت و موضوع پرورش مطرح شده است تا جایی که اخیراً وزیر محترم آموزش و پرورش نیز اعلام کرد:« کنکور اهداف تعلیم و تربیت را به گروگان گرفته است»
غفلت مسئولان در این سالها جولان فرصتطلبان را به دنبال داشته است؛ از تبدیل آزمون سراسری دانشگاهها به گنج بیپایان موسسات آموزشی برگزارکننده کلاسهای کنکور تا گردش مالی هنگفت انتشارات پرنفوذ و به شدت فعال کمک آموزشی یا فروش آنتن تلویزیون به کسانی که هر روز بیش از گذشته با روشهای پرزرق و برق و تبلیغات پرابهام به تنور کنکور میدمند، تنوری که اگر برای دانشآموزان و خانوادهها آبی گرم نمیکند اما برای این موسسات و انتشارات نان چربی میپزد.
وقتی از همان ابتدای ورود یک دانشآموز به سیستم آموزش و پرورش، موضوع آموزش بیشتر مورد توجه قرار گیرد و خانوادهها و بسیاری از کادر آموزشی مدارس، موفقیت در کنکور را معیار هدفگذاری خود قرار دهند خسارت بزرگی به کشور وارد میشود. چرا باید امروز ملاک یک مدرسه خوب صرفاً تعداد قبولیها در کنکور باشد؟
این در حالی است که حضور دانشآموزان طی 12 سال در محیط مدرسه و فضای تعلیم و تربیت فرصت مغتنمی است که میتوان با توجه متوازن و منطقی به دو موضوع مهم آموزش و پرورش هم با برنامهریزی مناسب نیاز علمی کشور را برطرف نمود و هم با پیریزی درست شخصیت دانشآموز در ابعاد مختلف تربیت فردی و اجتماعی و نهادینه کردن اخلاقیات و اعتقادات در وی، آینده جامعه را در برابر بسیاری از مشکلات و معضلات قابل تصور و پیشبینی واکسینه کرد.
رهبر فرزانه انقلاب در موضوع نقش تربیتی دوران تحصیل میفرمایند:
«شاکله اصلىِ وجود من و شما را در واقع در کنار تربیت خانوادگی، همین معلمانی که در این دوازده سال با کودکان و فرزندان ما سر و کار دارند، تعیین میکنند
و به وجود میآورند.» (1388/2/9 دیدار با معلمان، پرستاران و کارگران)
اما با وجود تلاشهای فردی معلمان دلسوز و مدیران دغدغهمند در مدارس برای تربیت فرزندان این کشور که قابل کتمان نیست (و نه وجود یک سیستم قوی تربیتی و پرورشی در سطح کلان نظام آموزشی)، نگاهی به برخی معضلات اجتماعی و فرهنگی و برخی سوءرفتارها در جامعه امروز که گاهی با تلاش سخت و صرف هزینههای هنگفت هم قابل رفع کامل نیست نشان از کم توجهی به تبیین مباحث مهم اجتماعی و فرهنگی در طلاییترین سنین پذیرش و شکلگیری شخصیت افراد یعنی سالهای حضور در مدرسه دارد.
نمونههای زیادی در این زمینه قابل طرح است اما به عنوان مثال، امروزه یکی از مشکلات جامعه ما حاکم بودن فرهنگ غلط رانندگی در بین افراد زیادی است که نتیجه آن سالانه هزاران کشته و مجروح است. آیا نظام تعلیم و تربیت ما در تمام سالهای ارزشمندی که دانشآموزان را در اختیار دارد نمیتواند فرهنگ درست رانندگی و احترام بهقانون و حقوق دیگران را در دانشآموزان نهادینه کند؟
یا برخی آسیبهای اجتماعی دیگر، از جمله اعتیاد که سالهاست دامنگیر بسیاری از خانوادهها شده و متاسفانه خسارتهای جبرانناپذیری به بخشی از جوانان جامعه تحمیل کرده است. وقتی ریشه ابتدایی به دام اعتیاد افتادن جوانان را مرور میکنیم بخش عمدهای از آنها به علت ناتوانی در پاسخ منفی در محفل دوستان و آماده نبودن برای قرار گرفتن در چنین شرایطی اسیر شیطان افیون شدهاند.
آیا اگر در مدارس به اندازه ذرهای از فرصت تست زدن و پر کردن ذهن دانشآموزان از محفوظات برای گذر از پیچ کنکور، راه عبور از لغزشگاههای آسیبهای اجتماعی به آنها آموزش داده میشد امروز بسیاری از جوانانی که اسیر اعتیاد شدهاند در سلامت جسم و روح مشغول خدمت به جامعه نبودند؟
اثرگذاری مخرب فضای مجازی بدون چارچوب بر ذهن و روح جوانان و نوجوانان و حتی بزرگسالان امروزه یکی دیگر از مشکلات جامعه است. در شرایطی که آموزش دقیق و سازنده سواد رسانهای به دانشآموزان بهجای تکیه صرف بر سواد تستزنی از بسیاری از این مشکلات پیشگیری میکند.
در حوزه مسائل اعتقادی نیز میتوان به موضوعاتی همچون حجاب اشاره کرد. امروزه ترویج برنامهریزی شده بیحجابی یا بدحجابی در سطح جامعه به یک معضل روز افزون تبدیل شده است، معضلی که اثرات عمیق آن مشهود است. گسست در بین خانوادهها، سرد شدن روابط عاطفی همسران، ترویج بیبندوباری و فساد،
ایجاد تاخیر در ازدواج جوانان و... از اثرات ترویج بیحجابی در جامعه است.
اکنون در شرایطی باید با صرف هزینههای زیاد اجتماعی و البته در سایه کمکاری دستگاههای مسئول و تنها ماندن نیروی انتظامی به مقابله با ترویج بدحجابی رفت که پیش از این در بسیاری از موارد کار خاص، موثر و عمیقی برای شناساندن ارزش و فایده حجاب به دانشآموزان نشده است.
سؤال اینجاست که چرا در سایه توجه افراطی و خطرناک به موضوع آموزش در مدارس و غفلت از مباحث ارزشمند پرورشی، یک دانشآموز پس از 12 سال که در اختیار سیستم آموزش و پرورش رسمی جمهوری اسلامی قرار دارد باید با موضوع فلسفه حجاب تا این حد بیگانه باشد؟! از مدرسهای که درس دین و زندگی را به صورت رفع تکلیفی در تابستان بهصورت فشرده و فرمالیته به دانشآموزان ارائه میکند تا در طول سال تحصیلی زمان آن را به دروس دیگر و تستزنی اختصاص دهد چه توقعی است که موضوع اهمیت حجاب و حیا را در دانشآموزان نهادینه کند؟!
البته این باز به معنی نادیده گرفتن برخی اقدامات مفید و پایبندی خیل عظیمی از دختران به واجب مترقی حجاب نبوده و بیان این موارد از کمکاریها، نافی زحمات معلمان و کادر مدیریتی مدارس و برخی برنامههای جستهوگریخته یا سلیقگی و ذوقی در زمینه ترویج ارزشها نیست، منظور غلبه و سایه سهمگین مبحث آموزش و تست و کتاب کمک آموزشی و هدفگذاری قله تعالی در موضوع کنکور است که بهترین زمان تربیت نسل آیندهساز کشور را به خود اختصاص داده است و تعالیم فرهنگی و مهارتهای زندگی و اجتماعی و نهادینه ساختن مباحث اعتقادی به حاشیه رفته است.
به همین علت است که سالها بعد کشور باید چند برابر هزینهای که میتوانست در مدارس برای ترویج ارزشها و تجهیز دانشآموزان به مهارتهای فردی و اجتماعی یک زندگی سالم و ایدهآل در همه ابعاد داشته باشد را برای مقابله با معضلات
و آسیبهای اجتماعی هزینه کند.
رهبر انقلاب در اهمیت موضوع پرورش میفرمایند: «آموزشِ بدون پرورش
راه به جائی نخواهد برد، آموزشِ بدون پرورش همان بلائی را بر سر جوامع انسانی خواهد آورد که امروز بعد از گذشت صد سال، صدوپنجاه سال یا بیشتر، جوامع غربی دارند آن را احساس میکنند. اینها از آن چیزهائی است که آثار آن ده ساله و بیست ساله ظاهر نمیشود؛ یک وقت چشم باز میکنید، میبینید یک نسل ضایعشده است و کاریش نمیشود کرد.»(۱۲/۲/۱۳۸۷بیانات در دیدار معلمان استان فارس)
ایشان در بیانات دیگری میفرمایند: «پرورش اگر از آموزش مهمتر نباشد، کمتر نیست. آن لوح سفید و آمادهای که ذهن کودک ما و دانشآموز ماست، فقط با
خطخط کردن و عدد و رقم روی او نوشتن، درست نمیشود؛ ساختن لازم دارد.
این ساختن، پرورش است.» (1388/2/9 دیدار با معلمان، پرستاران و کارگران)
کم رنگ شدن امور تربیتی و موضوع پرورش در مدارس در حالی است که پیش از این و در سالهای اول انقلاب تا سالها بخش امور تربیتی یک بخش مهم و اثرگذار در مدارس و ساختار آموزش و پرورش بود. متاسفانه هرچه هجمه فرهنگی دشمن از راههای مختلف فضای مجازی، ماهواره، شبهه افکنی و... بیشتر شد توجه به ساختار امور تربیتی و بخش پرورشی مدارس کمتر شد!
امروزه در حالی در بسیاری از مدارس و در سیستم آموزش و پرورش شاهد غلبه آموزش بر پرورش هستیم که از سوی مقابل دشمن به صورت هدفمند نسل نوجوان و جوان ما را هدف گرفته است. در کنار تهاجم هدفمند فرهنگی تلاش برای تحمیل برنامههای خطرناکی همچون سند 2030 که با هوشیاری رهبری در حوزه آموزش کنار گذاشته شد نشان از اهمیت نسل آیندهساز جامعه ما برای دشمن دارد.
رهبر انقلاب در توضیح اهداف سند 2030 فرمودند: « لُبّ کلام و جان کلام در این سند ۲۰۳۰ که فصل مهمّی مربوط به آموزش و پرورش دارد، این است که نظام آموزشی باید سبک زندگی را و فلسفه حیات را بر اساس مبانی غربی به کودک بیاموزد؛ این آن لُبّ کلام در سند ۲۰۳۰ است. یعنی چه؟ یعنی جنابعالی، انسان متدیّن و علاقهمند به کشورتان، علاقهمند به آیندهتان، در کلاس درستان سرباز برای غرب درست کنید.» (۱۱/۲/ ۱۳۹۸ بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان)
حال که دشمن این چنین و از طرق مختلف در پی اثرگذاری بر نسل آیندهساز این کشور است باید با تقویت کار فرهنگی و توجه به امور تربیتی و پرورشی
در مدارس و غفلت از توجه بیش از حد به کنکور بهعنوان یک هدف مقدس نقشههای دشمن را خنثی کرد.
در این میان دو پیشنهاد میتواند راهگشا باشد. نخست اینکه دولت و مجلس هرچه سریعتر با اصلاح روند کنونی آزمون سراسری و با کوتاه کردن دست مافیای کنکور از تسلط بر نظام آموزشی کشور راه تنفس نظام تعلیم و تربیت را باز کنند.
دوم اینکه با پیشنهاد لایحه یا تصویب طرح برای رونق جدی و ماندگار کار فرهنگی و تربیتی در مدارس زمینه استقرار یک روحانی در هر مدرسه را فراهم نمایند(این طرح پیش از این هم به قلمی دیگر در کیهان مطرح شده بود) هر چند اکنون طرح سرباز طلبه در ابعاد بسیار محدود در آموزش و پرورش اجرا میشود اما با وجود تربیت هر ساله خیل عظیم طلاب فاضل برادر و خواهر در حوزههای علمیه میتوان از این افراد بهعنوان مشاور امین دانشآموزان و مسئول امور فرهنگی و پرورشی مدارس استفاده کرد که قطعاً اثرات عظیمی خواهد داشت.
عباس شمسعلی