یک هفته پس از آغاز جنبش پایین کشیدن نخستین مجسمه مربوط به بردهداران در جزیره انگلیس توسط مردم خشمگین، نشریه گاردین ـ نزدیک به حزب محافظهکار بریتانیا ـ با یادداشتها و گزارشهای متعدد از این جنبش حمایت میکند. در یکی از این مقالات که در آبزرور (شماره آخر هفته گاردین) منتشر شده، خانم کاترین بنت، تحلیلگر سیاسی باسابقه و سرشناس ضد اشرافیت، خواهان شکستن بتهای زنده یعنی لردهای مجلس میشود؛ نخستین حمله مستقیم به اشرافیت انگلیسی در غائله اخیر. آدرسی که بنت از مجلس اعیان، خانه لردهای غیر منتخب و موروثی در طبقه بالای پارلمان بریتانیا در «وستمینیستر» میدهد، میتواند به سرعت به کاخ باکینگهام، اقامتگاه اصلی خانواده سلطنتی موروثی ویندسور، نماد سلطه فاسد آنگلوساکسونها تغییر کند.
متعاقب سر رسیدن موعد خلع ید «ادوارد کولستون» و «رابرت میلیگان»، فهرست مجسمههای مربوط به بردهداری که بزودی نامزد بازنشستگی میشوند در حال طولانیتر شدن است. حتی شورای شهرهایی که در دست حزب کارگر هستند نیز با «تناسب یادبودهای محلی اماکن عمومی و خصوصی» موافقت کردهاند. شهردار لندن، صادق خان- مسلمانزاده پاکستانیتبار لیبرال و غیرمحافظهکار- هم دستور بازخوانی ماوقع را بدین شکل صادر کرده است:«تنوع پایتخت ما بزرگترین قدرت است و هنوز مجسمهها، نام خیابانها و اماکن عمومی، بازتابدهنده دورانی کهن!»
آیا آنها نمیخواهند ذهنشان را به تحقیق درباره گروهی از مجسمههای زنده فعال در خانه لردها (مجلس اعیان) معطوف کنند؟ بویژه با توجه به شرط دست و دلبازانه موروثی این مجلس برای 92 عضو فعلی و همچنین ثبتنام رسمی از دزدان دریایی علاقهمند برای پر کردن جای خالی آنها که مردهاند. نه چندان بیشباهت به مجسمههای بردهداران که در فضاهای باز شهری خودنمایی میکنند، قرنها فامیلبازی، این نهاد لکهدار و اساسا زشت و خانهزادهای موروثیاش را مورد حفاظت خاص قرار داده است. هر وقت اصلاحاتی پیشنهاد شده، اعضای مخوفتر- مجلس اعیان- علاقهمند هستند افاضه کنند که «شما که الان اختراعش نکردهاید... گاهی جواب میدهد».
من هرگز چنین چیزی را پیشنهاد نمیکنم اما اللهبختکی هم که شده، نام فردی مثل فرانسیس بیرینگ، ششمین بارون نورث بروک را بیاورید که چون هیچ وقت با رای عمومی انتخاب نشده، کوچکترین حقی برای نشستن روی کرسی قانونگذاری ندارد اما هنوز آنجاست. هر چه هست، انبوهی از سالخوردگان (معمولا) محافظهکار (بدون حرف و حدیث) سفید (همیشه) که (منحصرا) مرد هستند، مشروعیت انتخاباتی را به یغما بردهاند و تا امروز کماکان با باشگاه نجیبزادگانشان حال کردهاند. چه میشد اگر- با توجه به هجوم توجهات به نمادهای مشهود بردهداری بریتانیایی- شفافتر به این موضوع پرداخته میشد که فرانسیس بیرینگ فعلی (مخالف خاص اصلاحات مجلس اعیان) از اعقاب بارون فرانسیس بیرینگ اول، بانکدار مخالف جریان لغو بردهداری قرن هجدهم و نوزدهم میلادی در «وستمینیستر» است؛ کسی که از کالاهای محصول بردهداری سود میبرد؟ جاده بیرینگ در لویشام، جنوب غربی لندن (محل تولد صادق خان شهردار لندن) نیز به نام همین جناب لرد بوده است. دست آخر او به شکلی اغراقآمیز به اتهام وارد آوردن «رنجهای جسمی به سیاهان» از خانه لردها منفصل شد. مگر تعداد این دزدان دریایی مرتبط با خاندانهای بردهدار- که در قالب 2 روش عضویت در مجلس اعیان کرسی به ارث برده یا ثبتنام شدهاند- که تمایل دارند این بخش بیخود غیر منتخب قوه مقننه به رسمیت شناخته شود، چقدر از نام خیابانها و مجسمههای مورد هجوم قرار گرفته کمتر است؟
به لطف مشکلی که دزدان دریایی سالخورده برای اعتراف درباره اعقابشان با آن مواجه شدهاند، که تنها باری بوده که آنها توضیح میدهند چرا در موقعیت فعلی هستند و همچنین با استناد به پایگاه دادههای کالج لندن از مالکان بردهها، بعضی نامها بلافاصله به ذهن متبادر میشود؛ اول از همه، یکی از آن نامزدهای بدون حوزه انتخابیه، اشرافی محافظهکار و لایروبی شده از دل زمان، داگلاس هاگ، ویسکنت (نایب کنت) هالیشام. او نواده چارلز مک گارل، تاجری است که زمانی بهخاطر 2849 بردهاش مبلغ 129464 پوند (معادل 100 میلیون پوند فعلی) جریمه شد. توری پیر، لرد کارینگتون که از سال 2018 عضو مجلس اعیان است، ما را به هویت نیای خود یعنی بارون کارینگتون رهنمون میکند که به خاطر از دست دادن 268 بردهاش مبلغ 4908 پوند غرامت دریافت کرد. دیگر اشرافی محافظهکار که خونش به بردهداران میرسد چهاردهمین لرد فیرفاکس از خاندان کامرون است، نواده ششمین بارون فیرفاکس که جزو زمینداران بزرگ ویرجینیای آمریکای دوران استعمار بود و مشهور بود که به خاطر به رختخواب بردن کنیزکان سیاه به خود میبالد؛ اقدامی که امروز معادل تجاوز است. کرسی لردنشین سیفورد از منطقه ساسکس، در انحصار نوادگان بردهدار معروف جرج آلیس است که به خاطر داشتن 1000 برده جریمه شده بود. همسایه او، نهمین ایرل تمپل آو استاو، دستکم یک نام خاندانی مشترک با ریچاد تمپل- ناگنت- برایجز- چاندوس- گرنویل، یکی از مخالفان جریان ضدبردهداری دارد. کسی که ادعا کرده بود تصویب لایحه ضدبردهداری به معنی تضمین مرگ هر مرد سفیدپوست در مستعمرات هند غربی (جزایر کارائیب امروزی) خواهد بود.
ثروتها، مشروعیتها و عایدیهای ناشی از بردهداری که باعث برجستگی تاریخی عدهای شده بود، هنوز به شکلی موثر آن مجسمههای (زنده) نادیدهانگاشته را از دیگران متمایز کرده و باعث امتیازات و نفوذ سیاسیشان میشود. اگر مجسمه کولستون را مستحق سرنگونی بدانیم پس چرا یک الگوی دیگر برنگزینیم: سیمون داگلاس پنانت، هفتمین بارون پنراین که زینت فعلی مجلس علیا خوانده شده است. هیچ یک از موفقیتهای شخصی این بارون به پای جاهطلبی خاندانی او نمیرسد، چرا که او همه آنها را مدیون جد بزرگش در عمارت اربابی پنراین در شمال ولز است که نیمه دوم قرن هفدهم برای تجارت 1000 برده سرمایهگذاری کرد و آن زمان 14 هزار و 683 پوند به چنگ آورد. بعدتر یکی از اجداد او در توصیه به همپالگیهای مجلس اعیان برای مواظبت از اموالشان آنها را چنین نصیحت کرد: «من امیدوارم که از گاوها و کاکا سیاههایتان زیاد کار نکشید!»
جالب است که حتی برخی از این اشراف بزرگوار مثل لرد گیج از فیرل پلیس، ابتدا با ژستی اخلاقی اعلام میکردند از ماهیت کسبوکار اجداد دزد دریاییشان شوکه شدهاند اما شوکبرانگیزتر اینکه حتی وقتی مشخص شد وارث بردهدارانی قهار هستند هم از کرسی خود در مجلس اعیان کنارهگیری نکردند که نکردند!