محمدجواد ظریف که بیشتر عمرش را به اقتضای شغلی و البته بر خوردن در چمبره حلقه نیویورکیها در سپهر سیاسی و فرهنگی آمریکا نفس کشیده، به شکلی روزافزون مضرات این دورافتادگی از هوای وطن را به معرض نمایش میگذارد. او اخیرا با حواله دادن متلکی کافکایی به کاخ سفید برای چندین و چندمین بار خود و دیپلماسی جمهوری اسلامی را در معرض بازی غیرهوشمندانه در میدانی 100 درصد آمریکایی قرار داده است.
اخبار سیاسی- این همان اشتباهی است که رهبر حکیم انقلاب چنین در موردش هشدار داده بودند: «در میدان تنظیمشده از سوی دشمن بازی نکنید؛ چون چه ببرید، چه ببازید، به نفع او است».
وزیر خارجه کشورمان هفته پیش در اوج دعواهای سیاسی ترامپ با دموکراتها که او را به گشودن پرونده «اوباما گیت» در کنگره واداشته، با همان ژستهای معمول دموکراتها شامل کنایه زدن به حماقت رئیسجمهور و البته رقص مضحک با جنازه برجام، وسط یک غائله «آمریکایی- آمریکایی» پریده است. ظریف توئیت کرده است: «آنهایی که به خیالپردازی درباره تزریق مواد شوینده برای پاک شدن از ویروس کرونا میپرداختند، همانهایی هستند که ادعا میکنند در قطعنامهای از شورای امنیت سازمان ملل شریکند که توافقی را گرامی میدارد که آنها مدتها پیش از مشارکت در آن دست کشیدهاند. این گفته خود آنهاست. کاش کافکا اکنون زنده بود...».
بدیهی است این پیام تحقیرآمیز، دونالد ترامپ ، رئیسجمهور ایالات متحده و وزیر خارجهاش مایک پمپئو را هدف قرار داده باشد. انصافا هم نکات ظریفی که ظریف روی آنها دست گذاشته و قرینه قرار دادن ندانمکاریهای کاخ سفید همچون پیشنهاد تزریق وایتکس به مردم توسط ترامپ از یک سو و تقلای او و پمپئو برای بازگشت به برجام، میل به مطایبه را تقویت میکند اما بلافاصله وقتی تصویر کینگکنگ زبان نفهمی را در نظر میآوریم که وزیر خارجه ما قصد انگولک او را داشته و سوابق هتاکیهای او را که خارج از هر گونه چارچوب دیپلماتیک و حتی عرف اخلاقی است به یاد میآوریم، متوجه خطر بیهودهای میشویم که مطایبهکننده و ماموریت او را تهدید میکند.
بویژه که ظریف با سابقه غافلگیرشدن چندین و چند باره توسط طرفهای غربی از جمله همان ماجرای کذایی دست دادن با اوباما اصلا کارنامه خوبی در قهرمانبازی ندارد و معلوم نیست چه چیزی او را واداشته ناگهان در نقش یک ماتادور، پارچه قرمز را جلوی گاو خشمگینی مثل ترامپ تکان دهد؟ ناگفته پیداست «ماتادور ظریف»، این قهرمان نحیف قصه ما در چه سمتی از میدان قرار گرفته و اگر هم به فرض محال موفق شود در مقابل شاخهای گاو یانکی جا خالی دهد، پشت سر او ملتی هستند که لابد باید هزینه جنگ قدرت در آمریکا را در ایران بدهند. تفاوت رویکرد و رفتار رهبر انقلاب که حتی حاضر نیستند نامه رسمی رئیسجمهور موهن و بیشخصیت یانکیها را از دست قاصد چشمبادامیاش بگیرند، با دیپلماتی که چنان در مناسبات داخلی آمریکا هضم شده که در فهم صلاح سیاست خارجی وطن خود دچار خطا شده، از همین جا آشکار میشود.
رهبر انقلاب آن روز با واکنشی خردمندانه و در عین حال محترمانه به اصرار نخستوزیر ژاپن برای تحویل نامه رئیسجمهور ایالات متحده تاکید کردند: «شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد».
این واکنش نهتنها حربه آمریکاییها را خنثی کرد، بلکه آبه شینزو را هم که به عنوان پیامرسان ترامپ به تهران آمده بود، مجبور کرد در طول مصاحبت رفتهرفته از زمین بازی آمریکاییها خارج شده و دست آخر از موضع یک ژاپنی و یک شرقی حرف دلش را بزند که حرف ما نیز هست: «آمریکاییها همواره میخواهند طرز فکر و عقاید خود را به دیگر کشورها تحمیل کنند!»
بدین ترتیب مکر مشاوران کاخ سفید که میخواستند نظام جمهوری اسلامی را بر سر دو راهی مذاکره یا جنگ قرار دهند، به خودشان باز گردانده شد و رهبر انقلاب بدون آنکه پا در هیچ یک از دو بیراهه مورد نظر واشنگتن بگذارند، در مقام عمل راهبرد «نه مذاکره، نه جنگ» را تبیین کردند. اما ظریف که آن روز در آن کلاس درس کلاسیک سیاستورزی و مهمتر، حفظ عزت حاضر بود، بهرهای از آن برده است؟ اسفبارتر اینکه او حتی از آن کلاس تاریخی یادداشت هم برنداشته است بویژه آنجا که آیتالله خامنهای خطاب به آبه، گویی به در چنین گفتند که دیوار بشنود: «بعد از توافق هستهای، اولین کسی که برجام را بلافاصله نقض کرد، شخص اوباما بود، همان کسی که درخواست مذاکره با ایران کرده و واسطه هم فرستاده بود».
ایشان آن روز حتی برای آنکه برخی حاضران در جلسه عبرت بگیرند، صریحا تاکید کردند قرار نیست پس از کارشکنی آمریکاییها در برجام، تجربه مذاکره با آنها را تکرار کنیم.
* کافکا وارد میشود...
کسانی که تجربیات شکستهای قبلی را به فراموش میسپارند، محکوم به تکرار اشتباهات خود هستند. ظریف هم ثابت کرده دچار فراموشی سهوی یا عمدی است، چرا که کمتر از یک سال پس از آن درس، نهتنها وارد بازی لفظی با مرد دهانگشاد کاخ سفید شده که پایانش همچنان باز است، بلکه در سیاست هم هرازگاه جوری رفتار میکند که گویی در زمین دموکراتها- که بخشی از زمین بازی بزرگتر دشمن است- عرق میریزد. همان دموکراتهایی که آغازگر تحریم علیه کشورمان بودند و در دوران اوباما از هیچ خصومتی علیه ایران فروگذار نکردند.
ظریف پنجشنبه گذشته توئیت کافکایی اخیرش را باید از باغ ملی تهران (مقر وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران) میفرستاد نه به گونهای که تصور شود این توئیت را از پلاک 430 خیابان ساوث کپیتول واشنگتن (مقر مرکزی حزب دموکراتیک ایالات متحده در جنوب ساختمان کنگره) حواله کاخ سفید کرده، چند قدم آن طرفتر از تپه کپیتول و ساختمان کنگره در انتهای خیابان پنسیلوانیا.
او در توئیت اخیرش ژستی اندیشمندانه گرفته و آرزو کرده: «کاش کافکا زنده بود...»
یک نمره مردودی دیگر در کارنامه دیپلماسی عمومی آقای وزیر امور خارجه! او کنایهای رسانهای به ترامپ زده که اکثریت قریب به اتفاق مردم چه در ایران و چه آمریکا درکی از مفهوم آن ندارند. مطمئنا حتی مردم جمهوری چک، زادگاه فرانس کافکا، داستاننویس نوگرای اوایل قرن بیستم نیز منظور ظریف را متوجه نشدهاند. حتی چه بسا کارشناسان ادبی هم نفهمیده باشند آرزوی وزیر امور خارجه فرنگیمآب ما دقیقا به کدام یک از آثار مشهور این نویسنده بزرگ اشاره داشته است؟ آیا ظریف ترامپ را به «گری گوار» شخصیت اصلی رمان کوتاه «مسخ» ارجاع داده که نماد از خود بیگانگی انسان مدرن است و «سوسک» میشود؟ یا اینکه او ترامپ را به «کارل» شخصیت اصلی رمان «آمریکا» یا به تعبیر خود کافکا «گمشده» تشبیه کرده که در جستوجوی رویای آمریکایی در خیابانهای نیویورک گموگور میشود و آیندهای مبهم انتظارش را میکشد؟
به قول ناباکف، نویسنده سرشناس روس- آمریکایی، کافکا چنان غرق کابوسهای شخصی خود بوده که پیام شاهکارهایش به فرم بدیع داستانی آنها محدود میشود. پیام انسانی ادبیات کافکایی از درک لحظهای نویسنده از زندگی شخصیاش فراتر نمیرود. همین که او وصیت میکند آثارش پس از مرگ به جای انتشار سوزانده شود، گویای این است که کافکا نمیخواسته پیامی به کسی بدهد اما به شکلی فانتزی حدود یک قرن پس از مرگش یک نفر به نام محمدجواد ظریف تصمیم میگیرد با ادبیات کافکا پیامی برای جهانیان ارسال کند. یا اصلا شاید این یک شوخی مصطلح بین جماعت یک درصدی حاکم بر آمریکا بوده که مخاطب همیشگی ظریف هستند!
هر چه باشد تنها پیامی که ظریف با آرزوی «کاش کافکا زنده بود...» برای شخصیتهای هوشمند در تهران و واشنگتن صادر کرد، این بود که فردی چنین علاقهمند به مناسبات سیاسی اعلانی غرب حتی در خیابانهای سیاست اعمالی بشدت عملگرایانه «آمریکا» هم گم میشود. طبیعتا چنین رویکرد چوب دو سر سوختهای در غائله بین ایران و آمریکا نه میتواند به کار واشنگتن بیاید و نه تهران.
* کارزار کابوسوار
وجه کابوسوار توئیت کافکایی ظریف آنجاست که شخصیتهای هوشمند تنها کسانی نبودند که پیام گمشدگی آقای دیلماج را دریافت کردند، چرا که مخاطب مستقیم پیام کافکایی ظریف یک شخص زمخت غیرهوشمند به نام دونالد ترامپ است که کینهای شتری دارد.
وزیر امور خارجه دولت روحانی ظاهرا هنوز دل در گرو رویایی بسته که به او در باغ سبز انتخابات ریاستجمهوری 2020 ایالات متحده را نشان داده و اینکه بنفشهای تهران برای احیای جسد بیجان برجام باید تا پایان دوره ترامپ صبر کنند تا بلکه جو بایدن، تنها نامزد دموکرات که در میدان رقابت باقی مانده با معاونت همسر اوباما به کاخ سفید بازگردد.
اما اگر تا پارسال عصبانیت ترامپ و پمپئو صرفا به دخالتهای جان کری، وزیر خارجه دولت پیشین ایالات متحده در مسائل بین ایران و آمریکا بویژه برجام محدود میشد و همین باعث میشد آنها شکستهای راهبردی را که با دخالت دموکراتها به دولتشان تحمیل میشد با تشدید «فشار حداکثری» روی ایران تلافی کنند اما حالا در به هم ریختگی پساکرونایی ینگه دنیا- که شاهد صفبندی همهجانبه جمهوریخواهان و دموکراتها نه فقط در واشنگتن، بلکه در سراسر ایالتهای سابقا متحده هستیم- و در اوج رقابت کارزار انتخابات ریاستجمهوری 2020 آمریکا، هزینه کمک ظریف به ستاد انتخاباتی دموکراتها میتواند برای منافع ایران بسیار گران تمام شود.
فراموش نکنیم ما با یک شخص غیرعادی و ناسیاستمدار در کاخ سفید طرف هستیم که رفتار و تصمیمات جنونآسایش، ماهیت شیطان بزرگ را چه برای دوست و چه دشمنش هر چه جنونآساتر ساخته است. تحریک و تحقیر ترامپ که انجمن روانشناسان ایالات متحده نیز او را فاقد تعادل روانی خوانده و جامعه جهانی همصدا با جامعه نخبگان آمریکایی متفقالقول هستند که ابرقدرت پیشین به دست او به قهقرا میرود، به مثابه به جان خریدن واکنشهای کور دشمنی نادان است. دشمنی نادان که به واسطه مناسبات ظریف و دموکراتها، تصور میکند ظریف در کارزار انتخاباتی آمریکایی- آمریکایی، در طرف دموکراتها ایستاده است. درس بزرگی که از واکنش تاریخی رهبر انقلاب به نامهنگاری میگیریم، حاکی از خویشتنداری در عین حفظ مواضع اصولی برای «کنترل حداکثری» «فشار حداکثری» این یانکی مجنون و مسلح است.
اما ظریف - یکی از همان تکنوکراتها و دیپلماتهای برج عاجنشین که هیچگاه هزینه هیچ یک از ظلمها و ضربات استکبار جهانی به ملت ایران را ندادهاند - هنوز سرمست خاطرهبازی با تبلیغاتی است که سال گذشته با عنوان « تیم ب» - اشاره به جنگطلبان و ایرانستیزان پیرامون کاخ سفید شامل جان بولتون، بنیامین نتانیاهو ، محمد بنسلمان و محمد بنزاید- راه انداخته بود، غافل از اینکه سر و صداهای او همان زمان هم مانع حملات و تجاوزات کور نظامی و اقتصادی آمریکای ترامپ به ایران و محور مقاومت نشد.
امروز باید به صراحت به ظریف هشدار بدهیم که عملیات ترور فرمانده بزرگ اسلام، سردار شهید قاسم سلیمانی یکی از نتایج دیپلماسی سادهانگارانه و غیرانقلابی است. همان دموکراتهایی که به خاطر کارزار «تیم ب» در بلندگوهای رسانهایشان برای ظریف هلهله میکردند، به تمجید این اقدام تروریستی پرداختند که تمام قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی و حتی قانون اساسی ایالات متحده را نقض میکرد. دموکراتها تنها تا جایی با ظریف هستند که او سیاست خارجی ترامپ را مفتضح میکند. در عین حال مشخص است او را جلو انداختهاند تا ترکشهای حملات ترامپ را به سویی دیگر منحرف کنند.
* مردهرقصانی
کاش برجام زنده بود... تا لااقل تقلاهای ظریف در جهت منافع ملی تعبیر میشد اما در حالی که نعش برجام بر زمین مانده و در روزگار سختترین تحریمها، کشور هیچ منفعتی از مرده و زنده برجام نمیبرد، ناگهان توئیت برجامی-کافکایی-کذایی ظریف مصادف میشود با نمایش مردهرقصانی طرفین دعوا در واشنگتن.
از یک سو کاخ سفید به سیم آخر زده و برایان هوک، مسؤول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا طی یادداشتی شرکای اروپاییشان را برای فعال کردن مکانیسم ماشه طبق بندهای ۱۰ و ۱۱ قطعنامه پیوست برجام (2231) زیر فشار میگذارد که یکی از حفرههای برجام را به رخ ظریف میکشد و ظاهرا همین او را عصبانی کرده و به توئیتزنی وامیدارد. در طرف مقابل جیک سولیوان، مشاور جو بایدن، نامزد ریاستجمهوری دموکراتها و یکی از اعضای تیم وزارت خارجه دوران کری در سلسله مذاکرات هستهای منتهی به برجام در مصاحبه با اندیشکده هادسون، آرزویش برای بازگشت آمریکا به برجام در صورت بازگشت بایدنها و اوباماها به کاخ سفید را توصیف کرده است. جالب اینکه سولیوان و دیگر استراتژیستهای سیاست خارجی دموکراتها مثل «ویلیام برنز» و «ایلان گلدبرگ» از همین حالا در حال خط و نشان کشیدن برای ایران در صورت تحقق فرض محال زنده ساختن جسد برجام هستند و معتقدند ضمن تقویت عناصری دیگر در برجام-یا همان برجام 2 و 3- هیچ یک از تحریمهای حداکثری دوران ترامپ علیه ایران تعلیق نشود تا فشار حداکثری بر ایران حفظ شود.
رومن رولان، نویسنده بزرگ فرانسوی معتقد بود سیاستمداران اغلب متفکرانی درجه چندم هستند. بر این اساس اگر بنا باشد ظریف توئیتی از دل تاریخ دریافت کند، شاید چنین مضمونی داشته باشد:«آنهایی که خیالپردازی میکردند که با برجام تمام تحریمها لغو میشود و نه تعلیق، همانهایی هستند که خیال میکنند آمریکایی که یکطرفه از برجام خارج شده، دوباره به آن بازخواهد گشت. کاش برجام زنده بود... کاش رولان زنده بود...».