هفته گذشته، جلسه آنلاین بنیاد باران برگزار شد که البته بیشتر محملی برای صدور پیام ویدئویی رئیسجمهور دوره اصلاحات خطاب به سیاسیون و عموم مردم بود. سخنان سید محمد خاتمی، با واکنشهایی در میان برخی چهرههای سیاسی روبه رو شد، اما از چند زاویه باید دقیقتر به این پیام نگریست:
اول. شاید این تعبیر را از همین قلم یا دوستان دیگری خوانده باشید که علیرغم آنچه اصلاحطلبان تصور میکنند، شورای محترم نگهبان بزرگترین لطف را در حق این جریان کرده است. برخی چهرههای جریان اصلاحات، چنان از نظارت استصوابی شکایت دارند که گویی چه ایدهها و چهرههایی برای حل مشکلات کشور دارند و این شورای نگهبان است که نمیگذارد! اما زمانی که در مسند قدرت قرار میگیرند از آن ایدهها و حل مشکلات خبری نیست. نمونهها هم متعدد است. میپرسیم چرا مجلس دهم،
چنین بی کارنامه و بی دستاورد بود و در ذهن عامه، سلفی با موگرینی، کارچاقکنی در گمرک و کمسوادی و کماطلاعی برخی نمایندگان را تداعی میکند، پاسخ میدهند که چون چهرههای حداکثری ما اجازه حضور نمییابند و نمایندگان لیست امید، تیم ذخیره و دست چندم ما بودهاند. حال در مسئلهای چون شورای شهر و شهرداری تهران که شورای نگهبان نقشی ندارد، انجمن ۲۱ نفره ای شکلگرفته که دغدغه اساسیاش در این ۳ سال، بازی اسم و فامیل بوده و در این مدت، شهر تهران ۵ نفر شهردار یا سرپرست شهرداری به خود دیده است.
دوم. مسئله ممنوعالتصویری محمد خاتمی هم از همین جنس است، او که زمانی تصور میشد از پایگاه اجتماعی فوقالعاده برخوردار بوده و حمایتش از یک لیست، معادله صحنه انتخابات را عوض میکند، کارش بهجایی رسیده که باگذشت یک هفته، پیامش در بزرگترین پایگاه اینترنتی اشتراکگذاری فیلم، تنها ۵۰۰ بازدید داشته است. دیگر، سمپات های خاتمی هم به او حساس نیستند، تنها هرازگاهی سخنی از او منتشر میشود و چند چهره کارگزارانی نقد و رد میکنند و دیگرانی در اتحاد ملت و نظایر آن، تائید؛ جامعه هم که اصلا مسئله را دنبال نمیکند که واکنش داشته باشد.
سوم. بر محتوای سخنان خاتمی نظر بیفکنیم. صحبت او، چهلتکهای از مقدسات و نسبت بین اراده و آزادی و تقوا و ویروس کرونا و آشتی ملیست! سخنانی که نه درشأن بزرگتر یک جریان فکری و سیاسی و نه حتی در سطح یک فعال سیاسی است. خاتمی در عباراتی نامفهوم، جایی میگوید «من نمیگویم انسان امروز جهالت دارد…اما نادان است»، جای دیگر از «ارادهای برخاسته از خواستی که از بخش برتر آدمی رخ میدهد» خبر میدهد و درنهایت با وام گرفتن از صلح امام حسن مجتبی(ع) و پرتابشدگی هایدگر، به بخش سیاسی و اصلی سخنان خود میرسد.
چهارم. ایده محوری خاتمی در دنیای سیاست، تلاش برای نشستن بین دو صندلی است که هرروز هم از یکدیگر دور میشوند. خاتمی از آشتی ملی میگوید. جز پاسخهای پیشین به چنین ایدهای، دو مسئله وجود دارد.
اول آنکه چه کسی با چه کسی آشتی کند؟ مگر رئیس دولت، همان رئیسجمهور موردحمایت شما و بسیاری از وزرای امروز و دیروزش، همان اعضای کابینه شما نیستند؟ مگر عمده نمایندگان مجلس، همان منتخبان حماسه تکرارتان نیستند؟ مگر نظام مدیریت شهری در تهران و مشهد و اصفهان و اغلب کلانشهرها، در اختیار هم طیفان شما نیست؟ فکر و روش شما، جز در ۸ سال خودتان،
در ۷ سال اخیر هم در قدرت بوده و سخن از آشتی ملی بیمعناست و اگر هم بخواهد مصداقی بیابد، قاعدتا باید از جنس آشتی حامیان شما و رئیسجمهور با مردم و رسانهها و عذرخواهی از توهین به منتقدان برجام باشد. مسئله دوم آنکه شما در حالی از آشتی ملی سخن میگویید که در انتخابات اخیر شرکت نکردهاید! در شدیدترین شرایط تحریمی، مشکلات فروش نفت، ترور فرمانده سپاه قدس و تنشهای خارجی، تشخیص تان این بوده که برای آشتی ملی به عرصه نیاییم! به نظر میرسد حرفها و افکار نگفتهای دارید، سؤال این است که اصلاحاتی که از مسیر انتخابات نگذرد چگونه است؟ شما یا به دنبال اصلاح از مسیر مردمسالاری هستید که مسیرش مشخص است، یا اگر مسیر دیگری را دنبال میکنید، شفاف بگویید. نمیتوان همزمان روی صندلی نظام وهم صندلیهای دیگر نشست و اگر کسی چنین کند، لاجرم سقوط میکند.
آشتی ملی که نه، اما همگرایی ملی از بزرگترین نیازهای امروز ماست، البته
نه آنچه در ذهن شماست. همگرایی ملی آن واقعیت عظیمی بود که در تشییع پیکر پاک شهید قاسم سلیمانی رخ نمایاند.
پنج. آقای خاتمی! در حالی از اوضاع بد اقتصادی گفتهاید که منشأ اصلی وضعیت کنونی، دولت موردحمایت شماست. مسئله از چند حالت خارج نیست، یا همچنان اشکال اصلی اقتصاد را به دورههای قبل مربوط میدانید که چنین نظری در چند سال اول استقرار یک دولت قابلقبول است، یا مسئولیت را متوجه دولت روحانی میدانید که در این صورت مسئولیت دقیقا متوجه شماست. شرط اول کنش در عالم سیاست، پذیرش مسئولیت است، اگرنه موضع و عملکرد و قدرت بدون پذیرش مسئولیت چه معنی میدهد؟ نمیشود معیار تمییز همهچیز را به در قدرت بودن یا بر قدرت بودن تقلیل داد. چرا به خیابان آمدگان دی ۹۶، از منظر شما، «عناصر فرصتطلب و آشوبگر» بودند، اما همانها در آبان ۹۸، در نگاه شما صاحبان حقی شدند که باید به مسائل شان پرداخت؟ این تازه در حالی است که در ۹۶، اعتراضات هیچ بهانه روشنی نداشت و در آبان ۹۸، بیتدبیری بنزینی دولت هم جریان و دوستان شما بهانه به دست داده بود. نمونهها ازایندست فراوانند. خانم ابتکار که از معاونان شما بود، هر زمان در قدرت باشد، بهشدت به آشوبگران و فتنه سازان میتازد و به گواهی خبرنگاران خارج از ایران، هر زمان در قدرت نباشد، اخبار و اطلاعات زندانیان و عوامل آشوب را برای رسانههای خارجی میفرستد و آتش بیار معرکه میشود.
شش. جالبتر، شیوه برخورد حامیان و حلقه نزدیکتان با انتقادها نسبت به پیام شماست. آنها که در روزنامهها مینوشتند و در تریبونهای رسمی میگفتند – معاذالله – خدا را هم میتوان نقد کرد و در صورت نیاز، امام حسین علیهالسلام را هم استیضاح میکنیم، امروز نقد دوستان خودتان به این پیام و مواضع شمارا نمیپذیرند. عجیب است، خدا قابل نقد هست اما خاتمی قابل نقد نیست؟! کار بهجایی رسیده که حتی غلامحسین کرباسچی را به علت انتقاد از مواضع شما، به همکاری با نظامیان متهم میکنند.
روشن است که اصلاحطلبی در معنای مصطلح امروزش، پایگاه و جایگاهی در میان برخی مردم دارد. ناراحتکننده است که اغلب سیاستمداران و سیاستبازان اصلاحطلب، اصلاحطلبان را نمایندگی نمیکنند و این وضع نگرانکننده است.
هفت. تصویر امروز خاتمی، همان تصویر واقعی و بدون روتوش اوست که دیگر نه در میان اصلاحطلبان و نه حتی در میان دوستان و هواداران آتشین او، جاذبهای ندارد. ایدهها و سخنان خاتمی و تبعات مواضعش باید دیده و شنیده شود، از همین روست که معتقدم اعمال محدودیت برای او، اشتباه بوده است.